محوطه ی دور خانه ی روستائی، کشتزار پیوسته به خانه -2 (بیس بال) محوطه ی بازی (که چهار ((بیس)) در اطراف آن قرار دارند)، اینفیلد، (بیس بال) بازیکنان محوطه ی درونی، کشتزار پیوسته بخانه، زمین زیر کشت
infield
محوطه ی دور خانه ی روستائی، کشتزار پیوسته به خانه -2 (بیس بال) محوطه ی بازی (که چهار ((بیس)) در اطراف آن قرار دارند)، اینفیلد، (بیس بال) بازیکنان محوطه ی درونی، کشتزار پیوسته بخانه، زمین زیر کشت
انگلیسی به فارسی
کشتزار پیوسته بخانه، زمین زیر کشت
فضایی، زمین زیر کشت، کشتزار پیوسته بخانه
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a baseball diamond, the positions at the four corners of the diamond, or the players playing those positions as a group. (Cf. outfield.)
• (2) تعریف: in other sports, the area bounded by a racetrack.
• baseball diamond (sports); cultivated land (agriculture)
جملات نمونه
1. Can he afford an infield grounder from the scrappy player, which could lead to a double play?
[ترجمه ترگمان]می تونه یه grounder infield رو از the player بگیره که می تونه به یه نمایش دو نفره منتهی بشه؟
[ترجمه گوگل]آیا می تواند یک بازیکن زمین را از بازیکن پخش کند، که می تواند منجر به یک بازی دو نفره شود؟
[ترجمه گوگل]آیا می تواند یک بازیکن زمین را از بازیکن پخش کند، که می تواند منجر به یک بازی دو نفره شود؟
2. Hound Tor shows this very clearly, with its infield demarcated by corn ditches and endless pasture on the moor beyond.
[ترجمه ترگمان]تپه Hound این را بسیار واضح نشان می دهد، با infield its و چراگاه بی پایان در خلنگ زار
[ترجمه گوگل]هانت تور این را به وضوح نشان می دهد، با آن محیط بیرونی توسط گودال های ذرت و مراتع بی پایان در موره فراتر از آن مشخص شده است
[ترجمه گوگل]هانت تور این را به وضوح نشان می دهد، با آن محیط بیرونی توسط گودال های ذرت و مراتع بی پایان در موره فراتر از آن مشخص شده است
3. For instance, could the infield fly rule be in some way analogous to punctuated equilibrium?
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، آیا ممکن است قانون پرواز infield به نحوی مشابه با موازنه نشانه گذاری شده باشد؟
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، آیا می توانم قانون پرواز پرواز زیرزمینی به نحوی مشابه با تعادل متناوب باشد؟
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، آیا می توانم قانون پرواز پرواز زیرزمینی به نحوی مشابه با تعادل متناوب باشد؟
4. Yards away on the infield, a marching band was tuning up.
[ترجمه ترگمان]، \"Yards\" فرار کرد یه گروه رژه هم داره صداش رو قطع میکنه
[ترجمه گوگل]یاردی ها در اطراف، یک گروه راهپیمایی تنظیم شد
[ترجمه گوگل]یاردی ها در اطراف، یک گروه راهپیمایی تنظیم شد
5. Third Baseman - Infield defensive fielder who covers the third - base area.
[ترجمه ترگمان]سومین بازیکن مهاجم infield که ناحیه سوم را تحت پوشش قرار می دهد
[ترجمه گوگل]سومین بسامان - فیلد دفاعی نفوذی که منطقه سوم را پوشش می دهد
[ترجمه گوگل]سومین بسامان - فیلد دفاعی نفوذی که منطقه سوم را پوشش می دهد
6. The infield square has the four bases at its corners the diamond.
[ترجمه ترگمان]مربع infield چهار پایه در گوشه آن قرار دارد
[ترجمه گوگل]مربع حاشیه دارای چهار پایه در گوشه های آن الماس است
[ترجمه گوگل]مربع حاشیه دارای چهار پایه در گوشه های آن الماس است
7. Figo came infield from the left to score.
[ترجمه ترگمان]Figo \"از سمت چپ به سمت\" score \"اومد\"
[ترجمه گوگل]فیگو از منطقه به سمت چپ به گل رسید
[ترجمه گوگل]فیگو از منطقه به سمت چپ به گل رسید
8. The test equipment has been successfully applied to infield test of the bomb.
[ترجمه ترگمان]تجهیزات تست با موفقیت در تست infield بمب بکار گرفته شده اند
[ترجمه گوگل]تجهیزات آزمایشی با موفقیت به آزمون انفجار بمب اعمال شده است
[ترجمه گوگل]تجهیزات آزمایشی با موفقیت به آزمون انفجار بمب اعمال شده است
9. Second Baseman - The fielder who plays the infield near the second - base bag.
[ترجمه ترگمان]دومین بازیکن: بازیکن مهاجم در نزدیکی کیف دوم بازی می کند
[ترجمه گوگل]Baseman دوم - فیلدانی که در نزدیکی دومین کیسه پایه بازی می کنند
[ترجمه گوگل]Baseman دوم - فیلدانی که در نزدیکی دومین کیسه پایه بازی می کنند
10. The slow infield probably benefits Wang's sinker, but Wang's only explanation was, " I just feel comfortable. "
[ترجمه ترگمان]The کند احتمالا به نفع وانگ بود، اما تنها توضیح وانگ بود که: \" من فقط احساس راحتی می کنم \"
[ترجمه گوگل]آلودگی آهسته احتمالا از غرق شدن وانگ محسوب می شود، اما تنها توضیح وانگ این بود: 'من فقط احساس راحتی می کنم '
[ترجمه گوگل]آلودگی آهسته احتمالا از غرق شدن وانگ محسوب می شود، اما تنها توضیح وانگ این بود: 'من فقط احساس راحتی می کنم '
11. The batter drilled a single through the infield.
[ترجمه ترگمان] کره زمین a رو دریل کرد
[ترجمه گوگل]خمیر یک انفجار از طریق زیرزمینی حفر شده است
[ترجمه گوگل]خمیر یک انفجار از طریق زیرزمینی حفر شده است
12. The field is divided into an infield and an outfield.
[ترجمه ترگمان]این میدان به an و outfield تقسیم می شود
[ترجمه گوگل]میدان به حوزه و میدان خارج می شود
[ترجمه گوگل]میدان به حوزه و میدان خارج می شود
13. It is a specialized company who is infield of gift development, manufacture, merchant and trade.
[ترجمه ترگمان]آن یک شرکت تخصصی است که از توسعه هدیه، تولید، تجارت و تجارت استفاده می کند
[ترجمه گوگل]این شرکت تخصصی است که در زمینه توسعه هدایا، تولید، تجارت و تجارت قرار دارد
[ترجمه گوگل]این شرکت تخصصی است که در زمینه توسعه هدایا، تولید، تجارت و تجارت قرار دارد
14. He gets jammed, he can fight off pitches and drop hits over the infield.
[ترجمه ترگمان]اون گیر می کنه، می تونه باه اش مبارزه کنه و بهش حمله کنه
[ترجمه گوگل]او گرفتار می شود، او می تواند در برابر زمین های مبارزه و افتادن بازدید بیش از منطقه
[ترجمه گوگل]او گرفتار می شود، او می تواند در برابر زمین های مبارزه و افتادن بازدید بیش از منطقه
پیشنهاد کاربران
در زمینه - دربابه ( تخصصی )
کلمات دیگر: