کلمه جو
صفحه اصلی

overpayment


بازرگانى : پرداخت اضافى

انگلیسی به فارسی

اضافه پرداخت


بازپرداخت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: combined form of payment.

• payment that is too high, excessive payment; salary that is too high

جملات نمونه

1. The general policy is to set off overpayments in the manner that is most advantageous to the taxpayer.
[ترجمه ترگمان]سیاست عمومی قرار است پرداخت اضافی را به شیوه ای تنظیم کند که برای مالیات دهندگان سودمند است
[ترجمه گوگل]سیاست عمومی این است که بازپرداخت ها را به نحوی که برای مالیات دهنده سودمند است، تعیین کند

2. Any overpayment of weekly benefit should be deducted from the capital benefit.
[ترجمه ترگمان]هر overpayment از مزایای هفتگی باید از سود سرمایه کسر شود
[ترجمه گوگل]هر گونه بازپرداخت مزایای هفتگی باید از مزایای سرمایه کسر شود

3. He may apply for tax refund when overpayment is confirmed upon examination.
[ترجمه ترگمان]او ممکن است درخواست بازپرداخت مالیات را هنگامی که overpayment مورد تایید قرار می گیرد درخواست دهد
[ترجمه گوگل]او ممکن است درخواست بازپرداخت مالیات را زمانی که بازپرداخت پس از بررسی تایید شود

4. The overpayment will be reimbursed to you.
[ترجمه ترگمان]The به شما بازپرداخت خواهد شد
[ترجمه گوگل]پرداخت بیش از حد به شما پرداخت می شود

5. Overpayment of a tax is refundable at the end of the year.
[ترجمه ترگمان]لغو مالیات در پایان سال مالی غیرقابل استرداد است
[ترجمه گوگل]پرداخت بیش از حد مالیات در پایان سال قابل تمدید است

6. Here is your overpayment and I'll give you another receipt.
[ترجمه ترگمان]بیا، من یک رسید دیگر به تو می دهم
[ترجمه گوگل]در اینجا بازپرداخت شما هستم و به شما یک رسید دیگر می دهم

7. But the risk of overpayment in a secondary buy-out is great.
[ترجمه ترگمان]اما ریسک of در یک خرید ثانویه بسیار زیاد است
[ترجمه گوگل]اما خطر بازپرداخت در خرید ثانویه عالی است

8. She left cash for the telephone, erring in favour of overpayment, and put it in an envelope by the phone.
[ترجمه ترگمان]او پول تلفن را به طرف تلفن همراه کرد و آن را در پاکتی گذاشت و با تلفن آن را در پاکتی گذاشت
[ترجمه گوگل]او پول نقد برای تلفن را ترک کرد، به نفع پرداخت بیش از حد پول پرداخت کرد، و آن را در یک پاکت توسط تلفن قرار داد

9. For example, poor records often lead to the preparation of income tax returns that result in underpayment or overpayment of taxes .
[ترجمه ترگمان]برای مثال، سوابق ضعیف اغلب منجر به تهیه اظهارنامه های مالیاتی می شود که منجر به underpayment یا overpayment مالیات می شود
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، پرونده های ضعیف اغلب منجر به تهیه درآمد مالیات بر درآمد می شود که منجر به پرداخت معافیت یا اضافه پرداخت مالیات می شود

10. Rio Tinto, in the throes of spending $ 8 billion on buying Riversdale, a coal producer with interests in Africa, is deeply scarred by its disastrous overpayment for Canada's Alcan in 200
[ترجمه ترگمان]ریو Tinto، با هزینه ۸ میلیارد دلار برای خرید Riversdale، تولید کننده زغال سنگ با علاقه به آفریقا، به طور عمیق با overpayment مصیبت بار خود برای Alcan کانادا در سال ۲۰۰ به شدت زخمی شده است
[ترجمه گوگل]ریو تینتو، در زمینه سرمایه گذاری 8 میلیارد دلاری در خرید ریورسدلیل، تولید کننده ذغال سنگ با منافع در آفریقا، به شدت از طریق پرداخت بیش از حد آن به آلکانای کانادا در سال 200 به شدت آسیب دیده است

11. The refund check Kamil allegedly stole was the result of overpayment of estimated quarterly taxes by Bren.
[ترجمه ترگمان]بررسی بازپرداخت کمیل، نتیجه overpayment مالیات سه ماهه برآورد شده توسط Bren بود
[ترجمه گوگل]بازپرداخت بازپرداخت Kamil ادعا کرد که به سرقت رفته بود، در نتیجه بازپرداخت مالیات برآورد شده توسط سهم برن بود

12. It is with a block of flats, property costs are more than double than Neighbours monthly overpayment .
[ترجمه ترگمان]آن با یک بلوک آپارتمانی است، هزینه های ملک به دو برابر بیشتر از overpayment ماه است
[ترجمه گوگل]این یک بلوک آپارتمان است، هزینه های مالکیت بیش از دو برابر مبلغ ماهانه همسایه ها است

13. One implication of such a process may be that the overpayment of a top executive has higher costs than have previously been realized.
[ترجمه ترگمان]یک مفهوم چنین فرآیندی ممکن است این باشد که the یک مدیر ارشد هزینه های بالاتری را نسبت به زمانی که قبلا متوجه شده اند دارد
[ترجمه گوگل]یکی از دلایل چنین فرایندی ممکن است این باشد که بازپرداخت اجرایی بالا هزینه های بالاتری را نسبت به آنچه که قبلا متوجه شده اید


کلمات دیگر: