کلمه جو
صفحه اصلی

infernally


بادیو خویی، دیوخویانه، باشیطان صفتی

انگلیسی به فارسی

به طور ذهنی


انگلیسی به انگلیسی

• diabolically, hellishly

جملات نمونه

1. When there was nowhere to go in that infernally small space, one could always swivel in the other direction.
[ترجمه ترگمان]وقتی که هیچ جا نبود تا در آن فضای خانوادگی دور از مکان مقدس قرار بگیرد، آدم همیشه می توانست در جهت دیگری غلت بزند
[ترجمه گوگل]زمانی که هیچ فضایی کوچک به نظر نمی رسید، می توانست همیشه در جهت دیگری چرخید

2. Some fires are infernally hot; others, relatively cool.
[ترجمه ترگمان]بعضی از آتش سوزی ها به طرز ناخوشایندی داغ هستند؛ برخی دیگر نسبتا خنک هستند
[ترجمه گوگل]برخی از آتش سوزی ها به صورت ذهنی داغ هستند دیگران، نسبتا خنک

3. Young people are so infernally convinced that they are absolutely right about everything .
[ترجمه ترگمان]مردم جوان چنان در خور دوزخیان و نفرین شدگان هستند که در مورد همه چیز کام لا حق دارند
[ترجمه گوگل]جوانان خیلی متقاعد شده اند که کاملا درباره همه چیز صادق است

4. And, somehow or other, loveliness is infernally sad .
[ترجمه ترگمان]و به هر حال، زیبایی غم انگیز است
[ترجمه گوگل]و، به نوعی و یا دیگر، دوست داشتنی ذاتا غم انگیز است

5. How have I treated you infernally?
[ترجمه ترگمان]چه طوری با تو رفتار infernally کرده ام؟
[ترجمه گوگل]چطور من به صورت ذهنی درمان شده ام؟

6. But the Cornish hills have stark chimneys standing on them; and, somehow or other, loveliness is infernally sad.
[ترجمه ترگمان]اما تپه های کوچک Cornish بالای سرشان دودکش داشتند؛ و به هر حال، زیبایی بسیار غم انگیز است
[ترجمه گوگل]اما تپههای کورنی دارای دودکشهای چسبیده بر روی آنها هستند؛ و، به نوعی و یا دیگر، دوست داشتنی ذاتا غم انگیز است

7. The doctors tell me that's what has knocked my digestion out being so infernally jealous of her.
[ترجمه ترگمان]دکترها به من می گویند این چیزی است که هضم و گوارش من نسبت به او خیلی احمقانه است
[ترجمه گوگل]پزشکان به من می گویند این چیزی است که هضم من را از این که به طریقی عصبی از او حسادت کرده است، زدم


کلمات دیگر: