کلمه جو
صفحه اصلی

overindulge


زیاد ازاد گذاردن، افراط ورزیدن

انگلیسی به فارسی

زیاد آزاد گذاردن، افراط ورزیدن


overindulge، افراط ورزیدن، زیاد ازاد گذاردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: overindulges, overindulging, overindulged
• : تعریف: to engage in some action or use something to excess; indulge too much.
متضاد: abstain
مشابه: binge, glut
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: overindulgent (adj.), overindulgence (n.)
• : تعریف: to indulge (a person, desire, or the like) too much.
مشابه: glut

• excessively indulge; indulge in desires too much (in alcohol, food, etc.); spoil excessively

جملات نمونه

1. It's hard not to overindulge at Christmas.
[ترجمه ترگمان]سخت است که در کریسمس افراط نکنم
[ترجمه گوگل]سخت است که در کریسمس نباشید

2. We all overindulge occasionally.
[ترجمه ترگمان] ما هر چند گاهی اوقات زیاده روی می کنیم
[ترجمه گوگل]همه ما گاه گاه گاه گاه

3. When depressed, they dramatically overindulge in chocolate and sweets.
[ترجمه ترگمان]وقتی افسرده می شوند، به شدت به شکلات و شکلات می رسند
[ترجمه گوگل]هنگامی که افسرده شدند، آنها به طور چشمگیری در شکلات و شیرینی ها از بین می روند

4. It's hard not to overindulge during the holidays.
[ترجمه ترگمان]سخت است که در طول تعطیلات overindulge
[ترجمه گوگل]در طول تعطیلات سخت است که از این موضوع ناراحت نشویم

5. Nor did he patronize or overindulge her by giving her three extra pieces of cake.
[ترجمه ترگمان]او با دادن سه تکه کیک با او زیاده روی یا افراط کرد
[ترجمه گوگل]او با دادن سه قطعه اضافی از کیک خود او را حامی یا سرپرستی نکرد

6. Sam's parents constantly overindulge him.
[ترجمه ترگمان]پدر و مادر سام دائما او را می گیرند
[ترجمه گوگل]والدین سام همواره به او اعتماد دارند

7. Never will I overindulge the requests of my flesh, rather I will cherish my body with cleanliness and lustration.
[ترجمه ترگمان]من تا به حال خواسته خودم را بیش از این نمی خواهم که جسمم را با پاکیزگی و lustration حفظ کنم
[ترجمه گوگل]هرگز درخواستهای گوشت من را تحقیر نخواهم کرد، بلکه من بدنم را با پاکیزگی و روحیه تسلیم خواهم کرد

8. If I overindulge I will think of past hungers.
[ترجمه ترگمان]اگر افراط کنم، از گرسنگی گذشته فکر می کنم
[ترجمه گوگل]اگر بیش از حد تحمل کنم، من از گرسنگی های گذشته فکر می کنم

9. Does it pay to overindulge children?
[ترجمه ترگمان]آیا این پول به overindulge کودک می پردازد؟
[ترجمه گوگل]آیا برای پرداخت بیش از حد به کودکان پرداخت می شود؟

10. It is an art that we love to overindulge ourselves with.
[ترجمه ترگمان]این یک هنر است که ما دوست داریم خودمان را با آن مقایسه کنیم
[ترجمه گوگل]این هنری است که ما دوست داریم با خودمان فراموش کنیم

11. Don't confuse liberty with overindulge.
[ترجمه ترگمان]تا حد افراط منو گیج نکن
[ترجمه گوگل]آزادی را با سربلندی اشتباه نگیرید

12. I coddle the beets, radishes, and yellow squash, pamper the chives and basil; overindulge the tomatoes.
[ترجمه ترگمان]من چغندر، تربچه، و اسکواش زرد را نوازش می کنم، ریحان و ریحان را ناز پرورده، و tomatoes را overindulge
[ترجمه گوگل]چغندر، تربچه و اسکواش زرد، چیپس ها و ریحان را ترجیح می دهم گوجه فرنگی را بیش از حد تحمل کنید

پیشنهاد کاربران

Overindulge=spoil, pamper

حمایت شدن

لذت بردن
حمایت شدن

افراط کردن


کلمات دیگر: