کلمه جو
صفحه اصلی

inexplicably


بطور غیر قابل توضیح، چنانکه نتوان توضیح داد، بطور غیر قابل تغییر

انگلیسی به فارسی

غیر قابل توضیح است


انگلیسی به انگلیسی

• unexplainably, unaccountably, mysteriously

جملات نمونه

1. Inexplicably, Mary said she loved John.
[ترجمه ترگمان]مری گفت که او جان را دوست دارد
[ترجمه گوگل]به طور غیر قابل درک، ماری گفت که او جان را دوست داشت

2. She suddenly and inexplicably announced her retirement.
[ترجمه ترگمان]ناگهان و به طور غیرقابل توضیحی بازنشستگی او را اعلام کرد
[ترجمه گوگل]او به طور ناگهانی و بدون توضیح بازنشستگی خود را اعلام کرد

3. Inexplicably, the men were never questioned about where the explosives came from.
[ترجمه ترگمان]Inexplicably، مردها هیچ وقت درباره اینکه مواد منفجره از کجا اومدن سوال نکردن
[ترجمه گوگل]به طور غیرقابل توضیح، مردان هرگز درباره جایی که مواد منفجره از آن آمده بود، مورد سوال قرار نگرفتند

4. Inexplicably, the usually reliable pumps started to malfunction and finally broke down.
[ترجمه ترگمان]معمولا پمپ های بنزین که معمولا قابل اعتماد هستند، شروع به عملکرد نادرست می کنند و در نهایت خراب می شوند
[ترجمه گوگل]به طور قابل توجهی، پمپ های معمول قابل اعتماد شروع به خرابی و در نهایت شکست

5. This expected condition resulted after the bodies were inexplicably moist and lifelike for many years, sometimes for centuries.
[ترجمه ترگمان]این شرایط مورد انتظار، بعد از آن بود که بدن به طور غیرقابل توجیهی به مدت چندین سال، و گاهی برای قرن ها، مرطوب و زنده بود
[ترجمه گوگل]این شرایط پیش بینی شده پس از آن بود که بدن برای سالها، گاهی برای قرن ها بی نظیر مرطوب و واقعی است

6. Perhaps Clinton will inexplicably start warbling bird calls.
[ترجمه ترگمان]شاید کلینتون به طور غیرقابل توجیهی تماس پرنده خود را آغاز کند
[ترجمه گوگل]شاید کلینتون بی ادعا شروع به زنگ زدن تماس پرنده کند

7. Then, inexplicably, I had been out of work for over a year and my few friends were drifting away.
[ترجمه ترگمان]بعد، به طور غیرقابل توضیحی، من بیش از یک سال از کار بی کار بودم و چند تا از دوستانم از من دور بودند
[ترجمه گوگل]سپس، غیر قابل توضیح، بیش از یک سال بیش از یک سال از کار گذشته بودم و چند تن از دوستانم از هم دور بودند

8. His mother would alternate inexplicably between kindness and cruelty.
[ترجمه ترگمان]مادرش به طرز غیرقابل تصوری بین مهربانی و بی رحمی قرار می گرفت
[ترجمه گوگل]مادرش بین مهربانی و ظلم به طور غیر متناوب جایگزین می شود

9. That particular night seemed strangely different, and inexplicably the dark shadows seemed even more menacing than usual.
[ترجمه ترگمان]آن شب خاص به طور عجیبی متفاوت به نظر می رسید و سایه های تیره، حتی بیشتر از همیشه تهدید آمیز به نظر می رسیدند
[ترجمه گوگل]این شب خاص به طرز عجیبی متفاوت بود و به ظاهر سایه های تاریک به نظر می رسید حتی بیشتر تهدید کننده است

10. But inexplicably, the executives terminated Turbo Mac, and that was the last straw for Burrell Smith.
[ترجمه ترگمان]اما به طور غیرقابل توجیهی، مدیران اجرایی توربو مک را به اتمام رساندند و این آخرین مرحله برای Burrell اسمیت بود
[ترجمه گوگل]اما غیر قابل توضیح، مدیران توربو مک را خاتمه دادند و این آخرین بار برای بورل اسمیت بود

11. The immune system inexplicably begins attacking the protective sheaths surrounding nerves, damaging the nerves' ability to conduct impulses.
[ترجمه ترگمان]سیستم ایمنی به طور غیرقابل توجیهی شروع به حمله به غلاف محافظ در اطراف اعصاب و آسیب رساندن به توانایی اعصاب برای انجام ایمپالس های عصبی می کند
[ترجمه گوگل]سیستم ایمنی ناگهان شروع به حمله به پوسته محافظ در اطراف اعصاب، و آسیب رساندن به توانایی اعصاب برای انجام تحریک

12. Within days, the historic deal inexplicably fell apart.
[ترجمه ترگمان]ظرف چند روز، واقعه تاریخی به طور غیرقابل توجیهی از هم پاشید
[ترجمه گوگل]در طی چند روز، معامله تاریخی به طور غیرمستقیم تجزیه شد

13. Inexplicably, she never turned up.
[ترجمه ترگمان] Inexplicably \"، اون هیچ وقت برنگشت\"
[ترجمه گوگل]به طور قابل ملاحظه ای، او هرگز ظاهر نشد

14. She inexplicably withdrew the offer.
[ترجمه ترگمان]به طور غیرقابل توضیحی پیشنهاد را کنار گذاشت
[ترجمه گوگل]او توضیح داد که پیشنهاد را رد کرد

پیشنهاد کاربران

بدون شرح

به شکلی مجهول

غیرقابل توصیف
وصف نشدنی
یه جوری ک نمیشه در موردش توضیح داد


کلمات دیگر: