(از ریشه ی سانسکریت)، پیرو آیین هندو (hinduism)، وابسته به هندوها و مذهب هندو
hindu
(از ریشه ی سانسکریت)، پیرو آیین هندو (hinduism)، وابسته به هندوها و مذهب هندو
انگلیسی به فارسی
هندو
(از ریشهی سانسکریت) پیرو آیین هندو (Hinduism)
(از ریشهی سانسکریت) وابسته به هندوها و مذهب هندو
(از ریشهی سانسکریت) (قدیمی) اهل هندوستان (یا شبه قارهی هند)
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: an adherent of Hinduism.
• (2) تعریف: a native of India, esp. of Hindustan.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of, pertaining to, or designating Hinduism or Hindus.
• one who adheres to hinduism
pertaining to hindus or hinduism (main religion of india)
a hindu is a person who believes in hinduism.
pertaining to hindus or hinduism (main religion of india)
a hindu is a person who believes in hinduism.
جملات نمونه
1. The dance was based on several Hindu legends.
[ترجمه ترگمان]رقص براساس چندین افسانه هندو بود
[ترجمه گوگل]رقص بر اساس چند افسانه هندو بود
[ترجمه گوگل]رقص بر اساس چند افسانه هندو بود
2. They had been invited to a Hindu wedding and were not sure what happened on such occasions.
[ترجمه ترگمان]آن ها به یک عروسی هندو دعوت شده بودند و مطمئن نبودند چه اتفاقی در چنین موقعیت هایی اتفاق افتاده است
[ترجمه گوگل]آنها به یک عروسی هندو دعوت شده بودند و مطمئن نبودند چه اتفاقی در چنین مواردی اتفاق افتاده است
[ترجمه گوگل]آنها به یک عروسی هندو دعوت شده بودند و مطمئن نبودند چه اتفاقی در چنین مواردی اتفاق افتاده است
3. This shrine is sacred to the Hindu god Vishnu.
[ترجمه ترگمان]این مقبره برای خدای هندو ویشنو، مقدس است
[ترجمه گوگل]این حرم مقدس برای خدا ویستا است
[ترجمه گوگل]این حرم مقدس برای خدا ویستا است
4. In the traditional Hindu family, the son is duty-bound to look after his mother.
[ترجمه ترگمان]در خانواده سنتی هندو، پسر موظف است که مراقب مادرش باشد
[ترجمه گوگل]در خانواده سنتی هندو، پسر وظیفه دارد که مراقب مادر خود باشد
[ترجمه گوگل]در خانواده سنتی هندو، پسر وظیفه دارد که مراقب مادر خود باشد
5. It's part of a broader Hindu nationalist movement that's gaining strength throughout the country.
[ترجمه ترگمان]این بخشی از یک جنبش ملی گرای هندو است که در سراسر کشور قدرت به دست آورده است
[ترجمه گوگل]این بخشی از یک جنبش گسترده تر ملی گرا هندو است که در سراسر کشور قدرت می گیرد
[ترجمه گوگل]این بخشی از یک جنبش گسترده تر ملی گرا هندو است که در سراسر کشور قدرت می گیرد
6. Brahmins traditionally become priests in the Hindu religion.
[ترجمه ترگمان]Brahmins به طور سنتی در مذهب هندو به کشیش تبدیل می شوند
[ترجمه گوگل]برهمین ها به طور سنتی در مذهب هندوستان کشیش می شوند
[ترجمه گوگل]برهمین ها به طور سنتی در مذهب هندوستان کشیش می شوند
7. Hindu leaders appealed for calm after a temple was burnt to the ground.
[ترجمه ترگمان]رهبران هندو پس از اینکه یک معبد به خاک سپرده شد، خواستار آرامش شدند
[ترجمه گوگل]رهبران هندو پس از اینکه یک معبد به زمین سوزانده شد، آرام شد
[ترجمه گوگل]رهبران هندو پس از اینکه یک معبد به زمین سوزانده شد، آرام شد
8. Many of my single Hindu friends do wear bindis to parties.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از دوستان single من bindis را به مهمانی ها می پوشند
[ترجمه گوگل]بسیاری از دوستان هندو من تنها باندیس را به احزاب می پوشانند
[ترجمه گوگل]بسیاری از دوستان هندو من تنها باندیس را به احزاب می پوشانند
9. Hindu society, therefore, has always shown a nervousness about the sexually active woman.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، جامعه هندو همیشه خشم خود را در مورد زن فعال جنسی نشان داده است
[ترجمه گوگل]بنابراین، جامعه هندو همیشه عصبی در مورد جنس جنسی فعال است
[ترجمه گوگل]بنابراین، جامعه هندو همیشه عصبی در مورد جنس جنسی فعال است
10. His fundamentalist outlook led him to destroy Hindu temples across the empire.
[ترجمه ترگمان]دیدگاه بنیادگرای او منجر به از بین بردن معابد هندو در سراسر امپراطوری شد
[ترجمه گوگل]چشم انداز بنیادگرایان او باعث شد تا معابد هندو را در سراسر امپراتوری نابود کند
[ترجمه گوگل]چشم انداز بنیادگرایان او باعث شد تا معابد هندو را در سراسر امپراتوری نابود کند
11. Celibacy, or Bramacharya, is encountered frequently in Hindu lore and life.
[ترجمه ترگمان]Celibacy، یا Bramacharya، بارها در فرهنگ و فرهنگ هندو دیده می شود
[ترجمه گوگل]Celibacy، یا برامچاریا، اغلب در افسانه و زندگی هندو دیده می شود
[ترجمه گوگل]Celibacy، یا برامچاریا، اغلب در افسانه و زندگی هندو دیده می شود
12. I bet he shaves his head and turns Hindu.
[ترجمه ترگمان]شرط می بندم سرش رو تراشید و هندی می کنه
[ترجمه گوگل]من شرط می بندم که او سرش را تکان می دهد و هندو را تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]من شرط می بندم که او سرش را تکان می دهد و هندو را تبدیل می کند
13. In the Hindu tradition, a favorite devotional practice is the clothing of the images of the gods.
[ترجمه ترگمان]در سنت هندو، یک تمرین مذهبی محبوب، لباس خدایان است
[ترجمه گوگل]در سنت هندوستان، یک شیوه مذهبی مورد علاقه، لباس تصاویر خدایان است
[ترجمه گوگل]در سنت هندوستان، یک شیوه مذهبی مورد علاقه، لباس تصاویر خدایان است
14. One day a telegram arrived from a Hindu warning the Mahatma not to condemn Hindus for what they had done.
[ترجمه ترگمان]یک روز تلگراف از یک هشدار هندو رسید، مهاتما گاندی را بخاطر کاری که انجام داده بود محکوم نکند
[ترجمه گوگل]یک روز یک تلگرام از هشدار هندوستان به مهاتما مبنی بر محکوم کردن هندوها برای آنچه که انجام داده بود، رسید
[ترجمه گوگل]یک روز یک تلگرام از هشدار هندوستان به مهاتما مبنی بر محکوم کردن هندوها برای آنچه که انجام داده بود، رسید
کلمات دیگر: