کلمه جو
صفحه اصلی

not to say

انگلیسی به انگلیسی

• use a less extreme word than

جملات نمونه

1. Not to say well, but to do well.
[ترجمه ترگمان]گفتنش خوب نیست، اما برای انجام دادن کار
[ترجمه گوگل]نه به خوبی بگویم، بلکه برای انجام دادن خوب

2. It is rather cool, not to say cold.
[ترجمه ترگمان]بهتر است بگویم سرد است
[ترجمه گوگل]این خیلی جالب است، نه سرد

3. He singed me not to say.
[ترجمه ترگمان] اون از من خواست چیزی نگم
[ترجمه گوگل]او به من نگفت

4. I found the characters very two-dimensional, not to say dull.
[ترجمه ترگمان]من شخصیت دو بعدی را پیدا کردم، نه اینکه کسل کننده باشم
[ترجمه گوگل]که من پیدا کردم شخصیت های بسیار دو بعدی، به این معنا نیست کسل کننده است

5. That's not to say it's a bad movie .
[ترجمه ترگمان]این به این معنی نیست که فیلم بدی است
[ترجمه گوگل]این به این معنی نیست که فیلم بدی است

6. She warned me not to say anything to upset him.
[ترجمه ترگمان]او به من هشدار داد که چیزی نگویم تا او را ناراحت کنم
[ترجمه گوگل]او به من هشدار داد که چیزی به او نگوید

7. It's rude not to say "Thank you" when you are given something.
[ترجمه صراف] وقتی چیزی به شما داده می شود بی ادبی است اگر نگویید متشکرم.
[ترجمه ترگمان]بی ادبی است که بگوییم \"متشکرم\" وقتی چیزی به شما داده می شود
[ترجمه گوگل]وقتی چیزی به شما داده می شود، بی ادب نیست که از شما متشکرم

8. He sounded annoyed, not to say furious.
[ترجمه ترگمان]به نظر ناراحت می امد، نه اینکه عصبانی شود
[ترجمه گوگل]او آزار دهنده بود، نه خشمگین

9. The information is inadequate, not to say misleading.
[ترجمه ترگمان]این اطلاعات ناکافی است، نه گفتن گمراه کننده
[ترجمه گوگل]اطلاعات ناکافی است، نه گمراه کننده

10. She sounded impolite, not to say rude.
[ترجمه ترگمان]به نظر بی ادبی میومد، نه اینکه بی ادبی کنه
[ترجمه گوگل]او ناخوشایند را بیان کرد، نه بی ادب

11. He was careful not to say anything that might incriminate the others.
[ترجمه ترگمان]او مراقب بود که چیزی بگوید که دیگران را نابود کند
[ترجمه گوگل]او مراقب بود که چیزی را نگوید که دیگران را ادعا کند

12. She deemed it prudent not to say anything.
[ترجمه ترگمان]فکر می کرد عاقلانه است که چیزی بگوید
[ترجمه گوگل]او عاقلانه گفت که چیزی نگوید

13. I didn't trust myself not to say something rude, so I just kept quiet.
[ترجمه ترگمان]به خودم اعتماد نداشتم که چیز بی ادبی بگویم، بنابراین ساکت ماندم
[ترجمه گوگل]من خودم را باور نکردم که چیزی بگویم، بنابراین فقط آرام شدم

پیشنهاد کاربران

تازه اگر نگویم
اگر نه

1 - اگر نگوییم
2 - تازه اگر نه
3 - حتی اگر به. . . اشاره نکنیم

تازه اگر نگوییم

اگر که نگویم ، اگر که نگوییم


کلمات دیگر: