کلمه جو
صفحه اصلی

overextend


(بیش از توانایی مالی یا جسمی و غیره) فعالیت خود را گسترش دادن، فزون گستری کردن

انگلیسی به فارسی

(بیش از توانایی مالی یا جسمی و غیره) فعالیت خود را گسترش دادن، فزون گستری کردن


بیش از حد طولانی


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overextends, overextending, overextended
مشتقات: overextension (n.)
• : تعریف: to extend beyond an appropriate or workable limit.
مشابه: overrun, strain

- He overextended his credit with the gas company.
[ترجمه ترگمان] اون با شرکت گاز - ش سر و کار داشت
[ترجمه گوگل] او اعتبار خود را با شرکت گاز افزایش داد

• excessively extend or elongate; lengthen to an exaggerated degree

جملات نمونه

1. Be careful not to overextend yourself. You've been very ill.
[ترجمه ترگمان]مراقب باش که خودت را لو نده تو خیلی مریض بودی
[ترجمه گوگل]مراقب باشید که خودتان را بیش از حد نکنید خیلی بیمار شده اید

2. Any users of credit may overextend themselves.
[ترجمه ترگمان]هر کاربر اعتبار می تواند خود را فریب دهد
[ترجمه گوگل]هر کاربر اعتبار ممکن است خود را بیش از حد گسترش دهد

3. They should not overextend themselves on the mortgage.
[ترجمه ترگمان]آن ها نباید خود را در گرو رهن بگذارند
[ترجمه گوگل]آنها نباید خود را در وام مسکن افزایش دهند

4. Don't overextend your stay in Europe.
[ترجمه ترگمان]از اقامت تو در اروپا دفاع نکن
[ترجمه گوگل]اقامت خود را در اروپا بیش از حد افزایش ندهید

5. It's common for out-of-work families to overextend themselves.
[ترجمه ترگمان]این برای خانواده های از کار افتاده که خود را بدنام می کنند رایج است
[ترجمه گوگل]برای خانواده های بیرون از منزل خود بیش از حد گسترش می یابد

6. I try not to overextend myself.
[ترجمه ترگمان]سعی می کنم خودم را گول نزنم
[ترجمه گوگل]من سعی نمی کنم خودم را بیش از حد گسترش دهم

7. Do not overextend yourself; learn to say no.
[ترجمه ترگمان]خودت را سرزنش نکن، یاد بگیر بگویی نه
[ترجمه گوگل]خودتان را بیش از اندازه نکنید؛ آموختن به گفتن نه

8. Don't overextend yourself in the process. You need to take a good look at all sides of an issue before making a decision.
[ترجمه ترگمان]خودتان را در این فرآیند رها نکنید قبل از تصمیم گیری باید نگاهی خوب به همه جوانب یک مساله بیندازید
[ترجمه گوگل]خودتان را در روند فراتر نگذارید قبل از تصمیم گیری، باید نگاهی کلی به تمام نقاط یک موضوع داشته باشید

9. Don't overextend your self in order to add luxury items to your entertainment center.
[ترجمه ترگمان]خود را رها نکنید تا اجناس لوکس را به مرکز سرگرمی خود اضافه کنید
[ترجمه گوگل]برای افزودن اقلام لوکس به مرکز تفریحی خود، خودتان را بیش از حد افزایش ندهید

10. This way you don't overextend your economy and then fizzle out with nothing left.
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب اقتصاد را از دست ندهید و بعد با هیچ چیز از اینجا خارج شوید
[ترجمه گوگل]به این ترتیب شما اقتصاد خود را بیش از حد افزایش ندهید و پس از آن هیچ چیزی را از دست ندهید

11. Don't overextend a punch while shadow boxing.
[ترجمه ترگمان]با مشت و پنجه بوکس کار نکن
[ترجمه گوگل]پانچ را در حالی که در حال سایه زدن است، بیش از حد نزنید

12. Don't overextend yourself in the process. You can easily impress others with your generous nature. Don't believe everything you hear.
[ترجمه ترگمان]خودت را درگیر این جریان نکن به راحتی میتونی دیگران رو با طبیعت your تحت تاثیر قرار بدی هر چیزی رو که می شنوی باور نکن
[ترجمه گوگل]خودتان را در روند فراتر نگذارید شما به راحتی می توانید دیگران را با ماهیت سخاوتمندانه خود تحت تاثیر قرار دهید باور نکنید همه چیزهایی که می شنوید

13. The same freedom from job limits that unleashes enormous effort also encourages people to overextend themselves.
[ترجمه ترگمان]همین آزادی از محدودیت های شغلی که تلاش های زیادی را رها می کند مردم را تشویق می کند که خود را فریب دهند
[ترجمه گوگل]همان آزادی از محدودیت های شغلی که تلاش های بزرگی انجام می دهد، باعث می شود مردم نیز خود را بیش از حد گسترش دهند

14. At this time you should be careful not to overextend yourself or become overcommitted in your boundless enthusiasm.
[ترجمه ترگمان]در این زمان باید مراقب باشید که خود را آلوده نکنید و یا به شور و اشتیاق بی حد و حصر خود برسید
[ترجمه گوگل]در این زمان شما باید مراقب باشید که خودتان بیش از حد خود نباشید یا در شور و شوق بی حد و حصر خود بیش از حد متعهد شوید

پیشنهاد کاربران

زیاد مایه گذاشتن


کلمات دیگر: