مکانیک، تعمیر کننده، مرمت کننده
repairman
مکانیک، تعمیر کننده، مرمت کننده
انگلیسی به فارسی
مکانیک، تعمیر کننده، مرمت کننده
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
حالات: repairmen
حالات: repairmen
• : تعریف: a man whose occupation is making repairs.
• one who repairs, one who fixes, one who corrects problems or malfunctions
جملات نمونه
1. If you need a repairman, there's none better than my brother.
[ترجمه ترگمان]اگر به یک تعمیرکار احتیاج داشته باشی، بهتر از برادرم نیست
[ترجمه گوگل]اگر به یک تعمیرکار نیاز دارید، بهتر از برادر من نیست
[ترجمه گوگل]اگر به یک تعمیرکار نیاز دارید، بهتر از برادر من نیست
2. The repairman reported back that the computer had a virus.
[ترجمه ترگمان]The گزارش داد که کامپیوتر یک ویروس دارد
[ترجمه گوگل]تعمیرکار گزارش داد که کامپیوتر ویروس دارد
[ترجمه گوگل]تعمیرکار گزارش داد که کامپیوتر ویروس دارد
3. I called the repairman, but of course the TV worked fine when he tried it.
[ترجمه ترگمان]به تعمیرکار زنگ زدم، ولی البته تلویزیون وقتی امتحان می کرد خوب کار می کرد
[ترجمه گوگل]من تعمیرکار را صدا زدم، اما البته تلویزیون وقتی کارش را انجام داد خوب کار کرد
[ترجمه گوگل]من تعمیرکار را صدا زدم، اما البته تلویزیون وقتی کارش را انجام داد خوب کار کرد
4. The repairman at the telephone company no longer makes his repairs.
[ترجمه ترگمان]The در شرکت تلفن دیگر تعمیرات خود را انجام نمی دهد
[ترجمه گوگل]تعمیرکار شرکت مخابراتی دیگر تعمیرات خود را انجام نمی دهد
[ترجمه گوگل]تعمیرکار شرکت مخابراتی دیگر تعمیرات خود را انجام نمی دهد
5. Okay, we will send a repairman to your home and fix it.
[ترجمه ترگمان] باشه، یه تعمیرکار رو می فرستیم خونه و درستش می کنیم
[ترجمه گوگل]خوب، ما یک تعمیرکار را به خانه شما می فرستیم و آن را تعمیر می کنیم
[ترجمه گوگل]خوب، ما یک تعمیرکار را به خانه شما می فرستیم و آن را تعمیر می کنیم
6. The repairman disconnected the TV set before fixing it.
[ترجمه ترگمان]The دستگاه تلویزیون را قبل از تعمیر آن قطع کرد
[ترجمه گوگل]تعمیرکار قبل از تعمیر آن، تلویزیون را قطع کرد
[ترجمه گوگل]تعمیرکار قبل از تعمیر آن، تلویزیون را قطع کرد
7. Cellphone repairman Majid Abdul Khalif, who is so patriotic he named his son Iraq and his daughter Baghdad, is incensed he can't find a full-time job or buy a house.
[ترجمه ترگمان]مجید repairman، المجید، که به قدری میهن پرست است، پسرش را عراق و دخترش بغداد معرفی کرد، عصبانی است و نمی تواند یک شغل تمام وقت پیدا کند و یا یک خانه بخرد
[ترجمه گوگل]مجید عبدالخلیفه، مربی تلفن همراه، که تاجیکستان است و پسرش را به نام عراق و دخترش بغداد نامیده است، عصبانی است و نمی تواند یک کار تمام وقت و یا یک خانه را خریداری کند
[ترجمه گوگل]مجید عبدالخلیفه، مربی تلفن همراه، که تاجیکستان است و پسرش را به نام عراق و دخترش بغداد نامیده است، عصبانی است و نمی تواند یک کار تمام وقت و یا یک خانه را خریداری کند
8. The repairman said he thought he only had to replace a single, burned-out component. But he couldn't check it unless I fetched a step-down transformer from home.
[ترجمه ترگمان]repairman گفت که او فکر می کند که تنها باید یک جز سوخته و سوخته را جایگزین کند اما او نمی توانست آن را چک کند مگر اینکه یک ترانسفورماتور کناره گیری از خانه بیاورم
[ترجمه گوگل]تعمیرکار گفت او فکر کرد که فقط باید یک جزء سوخته را جایگزین کند اما او نمیتوانست آن را بررسی کند مگر اینکه یک ترانسفورماتور پایه را از خانه بیرون آورد
[ترجمه گوگل]تعمیرکار گفت او فکر کرد که فقط باید یک جزء سوخته را جایگزین کند اما او نمیتوانست آن را بررسی کند مگر اینکه یک ترانسفورماتور پایه را از خانه بیرون آورد
9. Tell the yard repairman I want every workman he can get to board her.
[ترجمه ترگمان]به تعمیرکار بگو که من هر کارگر رو که بتونه بهش بده رو می خوام
[ترجمه گوگل]بگو به تعمیرکارگاه حیاط من می خواهم هر کارگر که بتواند به او برسد
[ترجمه گوگل]بگو به تعمیرکارگاه حیاط من می خواهم هر کارگر که بتواند به او برسد
10. Will you send a repairman to do it immediately?
[ترجمه ترگمان]فورا یک تعمیرکار فرستادی که این کار و بک نه؟
[ترجمه گوگل]آیا یک تعمیرکار برای بلافاصله این کار را می کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا یک تعمیرکار برای بلافاصله این کار را می کنید؟
11. The TV repairman approximated the cost at fifty dollars.
[ترجمه ترگمان]تلویزیون TV هزینه ۵۰ دلاری را تخمین زد
[ترجمه گوگل]تعمیرکار تلویزیون تقریبا هزینه پنجاه دلار را تقریب کرد
[ترجمه گوگل]تعمیرکار تلویزیون تقریبا هزینه پنجاه دلار را تقریب کرد
12. The repairman installed an iron latch on the door.
[ترجمه ترگمان] تعمیرکار یه قفل آهنی روی در نصب کرد
[ترجمه گوگل]تعمیرکار یک قفل آهن را روی درب نصب کرد
[ترجمه گوگل]تعمیرکار یک قفل آهن را روی درب نصب کرد
13. Can you have the repairman fix the lock this afternoon?
[ترجمه ترگمان]میتونی بعد از ظهر اون قفل رو تعمیر کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما می توانید تعمیرگاه تعمیر قفل این بعد از ظهر؟
[ترجمه گوگل]آیا شما می توانید تعمیرگاه تعمیر قفل این بعد از ظهر؟
14. I asked the repairman for an estimate to fix my television.
[ترجمه ترگمان]من از the درخواست کردم که تلویزیون من را تعمیر کند
[ترجمه گوگل]من از تعمیرکار برای برآورد برای تعمیر تلویزیون من پرسیدم
[ترجمه گوگل]من از تعمیرکار برای برآورد برای تعمیر تلویزیون من پرسیدم
15. A small boy watched a telephone repairman climb up a pole, connect the test set and try the connection with the test board.
[ترجمه ترگمان]یک پسر کوچک یک گوشی تلفن را دید که از یک قطب بالا می رود، دستگاه آزمایش را وصل می کند و اتصال را با تخته آزمایش امتحان می کند
[ترجمه گوگل]یک پسر کوچک تماشا کرد یک تعمیرکار تلفن را بالا می برد تا یک قطب را بچرخانید، مجموعه آزمایش را وصل کنید و اتصال را با هیئت آزمون امتحان کنید
[ترجمه گوگل]یک پسر کوچک تماشا کرد یک تعمیرکار تلفن را بالا می برد تا یک قطب را بچرخانید، مجموعه آزمایش را وصل کنید و اتصال را با هیئت آزمون امتحان کنید
پیشنهاد کاربران
repairman mobaile
کلمات دیگر: