کلمه جو
صفحه اصلی

megalomaniacal


دچار خود بزرگ بینی، کلان گرای، لاف گرای

انگلیسی به فارسی

دچار خود بزرگ بینی، کلان گرای، لاف گرای


مگالومینیکال


انگلیسی به انگلیسی

• stricken with megalomania (mental disorder characterized by delusions of grandeur); of or pertaining to a megalomaniac; madly delusional

جملات نمونه

1. The megalomaniacal Koong used political intrigue, theft and hijacking to increase his personal power in the Roon system during the early days of the Empire.
[ترجمه ترگمان]The Koong از توطئه های سیاسی، دزدی و ربودن هواپیما برای افزایش قدرت شخصی خود در سیستم roon در دوران اولیه امپراطوری استفاده کرد
[ترجمه گوگل]کوئونگ مگالومیناکا از فتنه های سیاسی، سرقت و ربودن برای افزایش قدرت شخصی خود در سیستم Roon در دوران اولیه امپراتوری استفاده کرد

2. The meeting, in Naypyidaw, the megalomaniacal new capital, showed willing on both sides.
[ترجمه ترگمان]این نشست در Naypyidaw، پایتخت جدید megalomaniacal، در هر دو طرف حاضر شد
[ترجمه گوگل]این نشست، در Nypyidaw، پایتخت جدید قدرتمندانه، نشان می دهد که از هر دو طرف، تمایل دارد

3. It was this personality flaw that caused the megalomaniacal droid IG-88 to use E-3POs as his remote photoreceptors throughout the Empire.
[ترجمه ترگمان]این یک عیب شخصیتی بود که the droid IG را به عنوان گیرنده های دور افتاده خود در سراسر امپراطوری به کار برد
[ترجمه گوگل]این نقص شخصیتی بود که منجر به عصبانیت غول پیکر IG-88 به استفاده از E-3POs به عنوان گیرنده های دور از راه دور در سراسر امپراتوری شد

4. Consumed by your personal vengeance against life whether it be its inherent cruelties or its mysteries, that everything takes on a warped significance to your megalomaniacal cosmology.
[ترجمه ترگمان]با انتقام شخصی خود در برابر زندگی چه cruelties ذاتی و یا اسرار آن باشد، همه چیز از اهمیت منحرف و منحرف شما نسبت به کیهان شناسی megalomaniacal برخوردار است
[ترجمه گوگل]از طریق انتقام شخصی خود در برابر حیات، که آیا آن ظلم و ستم ذاتی یا اسرار آن است، مورد استفاده قرار می گیرد، این همه چیز به علت کیهان شناختی غول پیکر شما، اهمیتی شگرف دارد

5. The ways he goes about it and the misguided nature of it and the power-hungry, megalomaniacal aspect of him is there, but he is not thinking 'I'm going to do something evil now.
[ترجمه ترگمان]اما او در حال فکر کردن نیست که من قصد دارم در حال حاضر کار بدی انجام دهم
[ترجمه گوگل]راه های او در مورد آن و ماهیت اشتباه آن و جنبه قدرتمندی گریزان و ماندگالطلبی او وجود دارد، اما او فکر نمی کند: من اکنون می خواهم چیزی بدی انجام دهم


کلمات دیگر: