زمان گذشته و اسم مفعول: repay
repaid
زمان گذشته و اسم مفعول: repay
انگلیسی به فارسی
زمان گذشته و اسم مفعول: repay
بازپرداخت، پس دادن، بر گرداندن، پس دادن به، تلافی کردن
انگلیسی به انگلیسی
( verb )
• : تعریف: past tense and past participle of repay.
• repaid is the past tense and past participle of repay.
جملات نمونه
1. he repaid his loan plus interest
وام خود را به اضافه ی بهره آن بازپرداخت کرد.
2. the store took back the shoes and repaid my money
فروشگاه کفش ها را گرفت و پولم را پس داد.
3. The loan must be repaid in full by December 3
[ترجمه ترگمان]این وام باید تا ۳ دسامبر به طور کامل بازپرداخت شود
[ترجمه گوگل]وام تا 3 دسامبر باید به طور کامل پرداخت شود
[ترجمه گوگل]وام تا 3 دسامبر باید به طور کامل پرداخت شود
4. Your mortgage will be repaid over 25 years.
[ترجمه ترگمان]وام مسکن شما طی ۲۵ سال بازپرداخت خواهد شد
[ترجمه گوگل]وام مسکن شما بیش از 25 سال بازپرداخت خواهد شد
[ترجمه گوگل]وام مسکن شما بیش از 25 سال بازپرداخت خواهد شد
5. The advance must be repaid to the publisher if the work is not completed on time.
[ترجمه ترگمان]این پیشرفت باید به ناشر در صورتی که کار به موقع تکمیل نشود، بازپرداخت شود
[ترجمه گوگل]اگر کار به اتمام برسد، پیش از آن باید به ناشر بازپرداخت شود
[ترجمه گوگل]اگر کار به اتمام برسد، پیش از آن باید به ناشر بازپرداخت شود
6. He repaid the money he had borrowed.
[ترجمه ترگمان]پولی را که قرض گرفته بود به دست آورد
[ترجمه گوگل]او پولی را که قرض گرفته بود بازپرداخت
[ترجمه گوگل]او پولی را که قرض گرفته بود بازپرداخت
7. He repaid her kindness with blows.
[ترجمه ترگمان]وی مهربانی خود را با ضربات مشت ادا کرد
[ترجمه گوگل]او مهربانی خود را با ضربات بازپرداخت
[ترجمه گوگل]او مهربانی خود را با ضربات بازپرداخت
8. Their trust was repaid with fierce loyalty.
[ترجمه ترگمان]اعتماد آن ها با وفاداری شدید ادا شده بود
[ترجمه گوگل]اعتماد آنها با وفاداری شدید بازپرداخت شد
[ترجمه گوگل]اعتماد آنها با وفاداری شدید بازپرداخت شد
9. The money was repaid, as promised.
[ترجمه ترگمان]طبق قولی که داده شد، پول پرداخت شد
[ترجمه گوگل]همانطور که وعده داده شد، پول بازپرداخت شد
[ترجمه گوگل]همانطور که وعده داده شد، پول بازپرداخت شد
10. She repaid the loan to her mother.
[ترجمه ترگمان]او وام را به مادرش پس داد
[ترجمه گوگل]او وام خود را به مادرش واگذار کرد
[ترجمه گوگل]او وام خود را به مادرش واگذار کرد
11. The money was repaid with interest.
[ترجمه ترگمان]پول با علاقه به آن پاسخ داده شد
[ترجمه گوگل]این پول با بهره بازپرداخت شد
[ترجمه گوگل]این پول با بهره بازپرداخت شد
12. The loan can be repaid in 24 monthly instalments.
[ترجمه ترگمان]این وام می تواند در ۲۴ بخش ماهیانه بازپرداخت شود
[ترجمه گوگل]وام را می توان در 24 اقساط ماهانه بازپرداخت کرد
[ترجمه گوگل]وام را می توان در 24 اقساط ماهانه بازپرداخت کرد
13. The business quickly repaid the initial outlay on advertising.
[ترجمه ترگمان]این شرکت به سرعت هزینه اولیه تبلیغات را بازپرداخت کرد
[ترجمه گوگل]کسب و کار به سرعت هزینه های اولیه در تبلیغات را پرداخت می کند
[ترجمه گوگل]کسب و کار به سرعت هزینه های اولیه در تبلیغات را پرداخت می کند
14. This money must be repaid to the bank.
[ترجمه ترگمان]این پول باید به بانک پرداخت شود
[ترجمه گوگل]این پول باید به بانک بازگردانده شود
[ترجمه گوگل]این پول باید به بانک بازگردانده شود
کلمات دیگر: