کلمه جو
صفحه اصلی

melt away

انگلیسی به انگلیسی

• disappear, dissolve

جملات نمونه

1. The crowd around the bench began to melt away.
[ترجمه ترگمان]جمعیت اطراف جایگاه شروع به ذوب شدن کرد
[ترجمه گوگل]جمعیت در اطراف نیمکت شروع به ذوب شدن کرد

2. Its supporters in the streets may melt away at the first sign of trouble.
[ترجمه ترگمان]حامیان آن در خیابان ها ممکن است در اولین نشانه های دردسر از بین بروند
[ترجمه گوگل]طرفدارانش در خیابان ها ممکن است در اولین نشانه مشکل دچار ذوب شوند

3. High rocky cliffs pitted with little sandy coves melt away into long stretches of silvery beach.
[ترجمه ترگمان]صخره های مرتفع و مرتفع و شنی کوچکی که در ساحل شنی کوچکی ایجاد شده بود، در امتداد ساحل شنی بزرگ آب و آب ذوب می شد
[ترجمه گوگل]صخره های سنگی بالا که از شکاف های کوچک شنی عبور می کنند، به ابعاد طولانی ساحل نقرهای فرو می ریزند

4. This makes everything melt away into the background.
[ترجمه ترگمان]این باعث می شود که همه چیز در پس زمینه ذوب شود
[ترجمه گوگل]این باعث میشود همه چیز به پس زمینه ختم شود

5. And in a moment, 48 years melt away.
[ترجمه ترگمان]و در یک لحظه، ۴۸ سال از بین رفت
[ترجمه گوگل]و در یک لحظه، 48 سال ذوب می شود

6. Figures light and aeriform come unlooked for and melt away.
[ترجمه ترگمان]شکل های نور و aeriform غیر منتظره می آیند و ذوب می شوند
[ترجمه گوگل]شکل ها و رنگ ها به نظر نمی آیند و ذوب می شوند

7. He dawdled nervously toward the door, wishing to melt away.
[ترجمه ترگمان]با نگرانی به طرف در رفت و دلش می خواست آب شود
[ترجمه گوگل]او با عصبانیت به طرف درب رفت و آرزوهایش را از دست داد

8. As the police sirens were heard, the crowd started to melt away.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که صدای آژیر پلیس شنیده شد، جمعیت شروع به ذوب شدن کرد
[ترجمه گوگل]همانطور که آژیر های پلیس شنیدند، جمعیت شروع به ذوب شدن کرد

9. When he heard these words, Shinran felt his inner doubts melt away.
[ترجمه ترگمان]وقتی این کلمات را شنید، احساس کرد که doubts درونی او را ذوب می کند
[ترجمه گوگل]وقتی شنیان این کلمات را شنید، شینران احساس کرد که شک و تردید درونی او از بین می رود

10. The excitement of the arrest was over and the crowd began to melt away.
[ترجمه ترگمان]هیجان دستگیری به پایان رسید و جمعیت شروع به ذوب شدن کرد
[ترجمه گوگل]هیجان دستگیری پایان یافت و جمعیت شروع به ذوب شدن کرد

11. He had only to look at her for all her firmly made resolutions to begin to melt away.
[ترجمه ترگمان]فقط کافی بود به او نگاه کند، عزم جزم کرده بود که از نو ذوب شود
[ترجمه گوگل]او فقط به دنبال او برای همه قطعنامه های ساخته شده خود را به شروع به ذوب شدن دور

12. It is hoped that in this way the metaphysical difficulties surrounding this problem will largely melt away.
[ترجمه ترگمان]امید است که در این روش، مشکلات متافیزیکی پیرامون این مساله تا حد زیادی ذوب خواهد شد
[ترجمه گوگل]امید است که به این ترتیب مشکلات متافیزیکی در مورد این مشکل عمدتا از بین می رود

13. Both activities cause the tax revenue necessary to pay for redistributive activities to melt away.
[ترجمه ترگمان]هر دوی این فعالیت ها باعث می شود که درآمد مالیاتی لازم برای فعالیت های توزیع مجدد برای ذوب شدن وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]هر دو فعالیت باعث ایجاد درآمد مالیاتی لازم برای پرداخت هزینه فعالیت های بازتوزیعی می شوند

14. If too much volcanic heat discharged, the crater's ice pack will melt away entirely.
[ترجمه ترگمان]اگر بیش از حد داغ آتش فشانی تخلیه شود، گروه یخی حفره به طور کامل ذوب خواهد شد
[ترجمه گوگل]اگر بیش از حد حرارت آتشفشانی تخلیه شود، بسته یخ انحصاری به طور کامل از بین می رود

پیشنهاد کاربران

To disappear slowly
به آرامی ناپدید شدن


کلمات دیگر: