کلمه جو
صفحه اصلی

tiles

انگلیسی به فارسی

کاشی، سفال، آجر کاشی، با اجر کاشی فرش کردن


جملات نمونه

1. the tiles on the roof overlap one another
سفال های بام روی هم قرار می گیرند.

2. to embed tiles in cement
کاشی را در سیمان کار گذاشتن

3. laying out underground tiles to drain a pond
برای خشکاندن سلخ،تنبوشه در زیر زمین کار گذاشتن

4. have a night on the tiles
شب را به میگساری و پایکوبی گذراندن

پیشنهاد کاربران

کاشی

کنار هم

کاشی ها

کاشی
سرامیک

قطعه


کلمات دیگر: