خوش شانسی
dovish
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• like a dove, of or pertaining to a dove; conciliatory, advocating peaceful methods of conflict resolution (politics)
جملات نمونه
1. The picture of a dovish president pulled in opposite directions by thugs on both right and left is not entirely accurate.
[ترجمه ترگمان]تصویر رئیس جمهور dovish در جهات مخالف توسط مزدوران در سمت راست و چپ به طور کامل دقیق نیست
[ترجمه گوگل]تصویری از یک رئیس جمهور خوش طعم که در جهت مخالف با هرج و مرج در سمت راست و چپ سقوط کرده است کاملا دقیق نیست
[ترجمه گوگل]تصویری از یک رئیس جمهور خوش طعم که در جهت مخالف با هرج و مرج در سمت راست و چپ سقوط کرده است کاملا دقیق نیست
2. Since becoming president in 1993 he has encouraged dovish leaders to move on the path to peace.
[ترجمه ترگمان]او از زمان ریاست جمهوری در سال ۱۹۹۳ رهبران dovish را به حرکت در مسیر صلح تشویق کرده است
[ترجمه گوگل]از زمان تبدیل شدن به رییس جمهور در سال 1993، رهبران متکدی را تشویق به حرکت در مسیر صلح کرده است
[ترجمه گوگل]از زمان تبدیل شدن به رییس جمهور در سال 1993، رهبران متکدی را تشویق به حرکت در مسیر صلح کرده است
3. Even a relatively dovish Bernanke Fed cannot afford to let the inflation-expectations genie out of the bottle via a monetization of the fiscal bailout costs.
[ترجمه ترگمان]حتی یک بانک مرکزی از بانک مرکزی برنانک، حتی توان مالی آن را ندارد تا از طریق کاهش هزینه های مالی ناشی از نجات جان خود از درون بطری بیرون بکشد
[ترجمه گوگل]حتی یک بانک مرکزی نسبتا دلپذیر Bernanke نمی تواند اجازه دهد که انتظارات تورم انتظارات را از بطری از طریق کسب درآمد از هزینه های مالی نجات
[ترجمه گوگل]حتی یک بانک مرکزی نسبتا دلپذیر Bernanke نمی تواند اجازه دهد که انتظارات تورم انتظارات را از بطری از طریق کسب درآمد از هزینه های مالی نجات
4. Cabinet Minister Yitzhak Herzog is from Barak's dovish Labor Party.
[ترجمه ترگمان]اسحاق Herzog وزیر کابینه از حزب کارگر dovish Barak است
[ترجمه گوگل]ییتژاک هرزوگ، وزیر کابینه، از حزب کارگر باراک است
[ترجمه گوگل]ییتژاک هرزوگ، وزیر کابینه، از حزب کارگر باراک است
5. Dolan believes the Fed report was on the whole "dovish and unlikely to stimulate a fresh rally in risk assets. "
[ترجمه ترگمان]Dolan بر این باور است که گزارش بانک مرکزی در مجموع \"dovish\" بوده و بعید به نظر می رسد که بتواند یک تظاهرات تازه در دارایی های ریسک ایجاد کند
[ترجمه گوگل]دالان معتقد است که گزارش بانک فدرال به طور کلی 'رضایتبخش است و بعید است که یک تجمع تازه در داراییهای خطر را تحریک کند '
[ترجمه گوگل]دالان معتقد است که گزارش بانک فدرال به طور کلی 'رضایتبخش است و بعید است که یک تجمع تازه در داراییهای خطر را تحریک کند '
6. Those with a more dovish or liberal attitude have supported dialogue while hardliners are invariably content to solve issues with force and violence.
[ترجمه ترگمان]کسانی که گرایش بیشتری به نگرش liberal دارند از گفتمان حمایت کرده اند در حالی که تندروها همواره به حل مسائل مربوط به زور و خشونت قانع هستند
[ترجمه گوگل]کسانی که با نگرش نسبتا راحتتر یا لیبرال هستند، گفت و گو را پشتیبانی می کنند در حالی که سختگیران به طور پیوسته برای حل مسائل با نیرو و خشونت محتاط هستند
[ترجمه گوگل]کسانی که با نگرش نسبتا راحتتر یا لیبرال هستند، گفت و گو را پشتیبانی می کنند در حالی که سختگیران به طور پیوسته برای حل مسائل با نیرو و خشونت محتاط هستند
7. Is the Kremlin turning dovish in its most recent confrontation with the West?
[ترجمه ترگمان]آیا کرملین در آخرین برخورد خود با غرب در حال تغییر بوده است؟
[ترجمه گوگل]آیا کرملین در آخرین بروزرسانی خود با غرب در حال چرخش است؟
[ترجمه گوگل]آیا کرملین در آخرین بروزرسانی خود با غرب در حال چرخش است؟
8. And, yahoo financial standing is dovish, ba Ci is in strong position in the negotiation.
[ترجمه ترگمان]و با این حال، ba در موقعیت قوی در مذاکره قرار دارد
[ترجمه گوگل]یاهو وضعیت مالی خوبی دارد، با Ci در مذاکره در موقعیت قوی قرار دارد
[ترجمه گوگل]یاهو وضعیت مالی خوبی دارد، با Ci در مذاکره در موقعیت قوی قرار دارد
9. The election pitted the pro-detente Nixon against the even more dovish George McGovern.
[ترجمه ترگمان]انتخابات، جان نیکسون را در مقابل جورج مک McGovern، رئیس جمهور آمریکا، قرار داد
[ترجمه گوگل]انتخابات نیکسون را در برابر جورج مک گاورن، که حتی بیشتر مورد احترام قرار گرفته بود، فریاد زد
[ترجمه گوگل]انتخابات نیکسون را در برابر جورج مک گاورن، که حتی بیشتر مورد احترام قرار گرفته بود، فریاد زد
10. On the surface maybe the minutes are a little bit more dovish than you would have anticipated, given the economic data we have been getting.
[ترجمه ترگمان]در سطح، شاید دقیقه ها کمی more از آنچه که پیش بینی می کنید، با توجه به داده های اقتصادی که داریم
[ترجمه گوگل]در صورتی که داده های اقتصادی ما در حال رسیدن باشد، ممکن است دقیقه ها کمی صاف تر از پیش بینی شما باشند
[ترجمه گوگل]در صورتی که داده های اقتصادی ما در حال رسیدن باشد، ممکن است دقیقه ها کمی صاف تر از پیش بینی شما باشند
11. Bottom line. . . (the Fed) is not hawkish enough to reverse the negative sentiment toward the dollar and it is not dovish enough to heighten expectations for a resumption of credit easing.
[ترجمه ترگمان]خط پایین … (بانک فدرال رزرو)به اندازه کافی برای معکوس کردن احساسات منفی نسبت به دلار استفاده نمی شود و آن به اندازه کافی برای بالا بردن انتظارات برای از سرگیری اعتبار اعتبار کافی نیست
[ترجمه گوگل]خط پایین (فدرال رزرو) به اندازه کافی نجس نیست، در جهت معکوس کردن احساسات منفی نسبت به دلار، و به اندازه کافی برای افزایش انتظارات برای کاهش اعتبار کاهش نمی یابد
[ترجمه گوگل]خط پایین (فدرال رزرو) به اندازه کافی نجس نیست، در جهت معکوس کردن احساسات منفی نسبت به دلار، و به اندازه کافی برای افزایش انتظارات برای کاهش اعتبار کاهش نمی یابد
12. With the recovery in the U. S. and Europe looking fragile and financial markets in freefall, a statement from the State Council on August 9 struck a dovish tone.
[ترجمه ترگمان]با بهبودی در ایالات متحد اس و اروپا در حال نگاه کردن به بازارهای آسیب پذیر و مالی در freefall است که بیانیه ای از سوی شورای دولتی در ۹ اوت به صدای dovish رسید
[ترجمه گوگل]بیانیه شورای دولتی در تاریخ 9 اوت با بهبودی در بازارهای اوراق بهادار و اروپا به دنبال بازارهای شکننده و بازارهای مالی در حال فروپاشی است
[ترجمه گوگل]بیانیه شورای دولتی در تاریخ 9 اوت با بهبودی در بازارهای اوراق بهادار و اروپا به دنبال بازارهای شکننده و بازارهای مالی در حال فروپاشی است
13. When Brazil's Central Bank raised its benchmark Selic rate by 25 basis points this month, at least two major investment houses thought the increase was way too dovish.
[ترجمه ترگمان]زمانی که بانک مرکزی برزیل نرخ Selic را تا ۲۵ درصد افزایش داد، حداقل دو خانه بزرگ سرمایه گذاری فکر کردند که این افزایش بسیار دشوار است
[ترجمه گوگل]زمانی که بانک مرکزی برزیل در ماه جاری نرخ بهره Selic خود را با 25 واحد پایه افزایش داد، حداقل دو خانه سرمایه گذاری عمده این را فهمیده بودند
[ترجمه گوگل]زمانی که بانک مرکزی برزیل در ماه جاری نرخ بهره Selic خود را با 25 واحد پایه افزایش داد، حداقل دو خانه سرمایه گذاری عمده این را فهمیده بودند
14. It must be said that the defence minister is a little bit more dovish than other people in the ruling elite.
[ترجمه ترگمان]باید گفت که وزیر دفاع کمی بیش از بقیه مردم در نخبگان حاکم است
[ترجمه گوگل]باید گفت که وزیر دفاع کمی بیشتر از دیگران در نخبگان حاکم است
[ترجمه گوگل]باید گفت که وزیر دفاع کمی بیشتر از دیگران در نخبگان حاکم است
15. Military leaders, key allies and opportunistic enemies were all keen to know just how dovish the anti-Iraq-war President intended to be.
[ترجمه ترگمان]رهبران نظامی، متحدان کلیدی و دشمنان فرصت طلبانه تمام مشتاق بودند بدانند که رئیس جمهور ضد جنگ عراق چگونه بوده است
[ترجمه گوگل]رهبران نظامی، متحدان کلیدی و دشمنان فرصت طلب، همه مشتاق بودند تا بدانند که چگونه رئیس جمهور ضد جنگ عراق در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]رهبران نظامی، متحدان کلیدی و دشمنان فرصت طلب، همه مشتاق بودند تا بدانند که چگونه رئیس جمهور ضد جنگ عراق در نظر گرفته می شود
پیشنهاد کاربران
دوبله کردن
صلح جو - صلح طلب
کلمات دیگر: