• stopping abruptly, discontinuing
breaking off
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. The British government retaliated by breaking off diplomatic relations.
[ترجمه ترگمان]دولت بریتانیا با شکستن روابط دیپلماتیک تلافی کرد
[ترجمه گوگل]دولت بریتانیا با شکستن روابط دیپلماتیک پاسخ داد
[ترجمه گوگل]دولت بریتانیا با شکستن روابط دیپلماتیک پاسخ داد
2. They returned fire before breaking off the engagement.
[ترجمه ترگمان]قبل از این که نامزدی را قطع کنند، آتش باز کردند
[ترجمه گوگل]قبل از شکستن، آتش زدند
[ترجمه گوگل]قبل از شکستن، آتش زدند
3. Hand drilling also decreases the risk of breaking off a guide wire in the scaphoid.
[ترجمه ترگمان]همچنین حفاری دستی خطر شکستن یک سیم راهنما در the را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]حفاری دستی همچنین خطر شکستن یک سیم راهنمای در محافظ را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]حفاری دستی همچنین خطر شکستن یک سیم راهنمای در محافظ را کاهش می دهد
4. Breaking off the tip of the palp during sex is fairly common in spiders.
[ترجمه ترگمان]شکستن در حین سکس در طول سکس در عنکبوت های معمولی رایج است
[ترجمه گوگل]از بین بردن نوک پالپ در طول رابطه جنسی، عنکبوت بسیار عادی است
[ترجمه گوگل]از بین بردن نوک پالپ در طول رابطه جنسی، عنکبوت بسیار عادی است
5. Constructive criticism is more likely be taken as breaking off relations than as insightful advice.
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد انتقاد سازنده به عنوان تجزیه و تحلیل روابط بیشتر از توصیه خردمندانه تلقی می شود
[ترجمه گوگل]انتقاد سازنده بیشتر احتمال دارد به عنوان شکستن روابط نسبت به توصیه های روشنی انجام شود
[ترجمه گوگل]انتقاد سازنده بیشتر احتمال دارد به عنوان شکستن روابط نسبت به توصیه های روشنی انجام شود
6. She also may have recorded her feelings about breaking off her romance with Robert Kennedy.
[ترجمه ترگمان]او همچنین ممکن است احساسات خود را در رابطه با شکستن رابطه عاشقانه خود با رابرت کندی ثبت کرده باشد
[ترجمه گوگل]او همچنین ممکن است احساسات خود را در مورد شکستن عاشقانه خود را با رابرت کندی ثبت کرده است
[ترجمه گوگل]او همچنین ممکن است احساسات خود را در مورد شکستن عاشقانه خود را با رابرت کندی ثبت کرده است
7. After "breaking off the way to heaven", the view of communication between god and man tranferred to the one of "unanimity of heaven and man"to deify the king's right in essence.
[ترجمه ترگمان]بعد از \"شکستن راه به سمت آسمان\"، دید ارتباطی بین خدا و مرد به یکی از \"unanimity آسمان و انسان\" منجر شد که حق پادشاه را در اصل به رسمیت بشناسد
[ترجمه گوگل]بعد از 'راه رفتن به بهشت'، دیدگاه ارتباط بین خدا و انسان، به یکی از 'یکپارچگی بهشت و جهنم' تبدیل شده است تا حق حق پادشاه را در ذات بفهمد
[ترجمه گوگل]بعد از 'راه رفتن به بهشت'، دیدگاه ارتباط بین خدا و انسان، به یکی از 'یکپارچگی بهشت و جهنم' تبدیل شده است تا حق حق پادشاه را در ذات بفهمد
8. He said he had no intention of breaking off relations with them.
[ترجمه ترگمان]گفت قصد ندارد با آن ها ارتباط برقرار کند
[ترجمه گوگل]او گفت که قصد ندارد روابط خود را با آنها قطع کند
[ترجمه گوگل]او گفت که قصد ندارد روابط خود را با آنها قطع کند
9. She had a habit of breaking off her sentences in the middle.
[ترجمه ترگمان]عادت کرده بود که جملاتش را از هم جدا کند
[ترجمه گوگل]او عادت داشت که جملاتش را در وسط خرد کند
[ترجمه گوگل]او عادت داشت که جملاتش را در وسط خرد کند
10. Breaking off an engagement can a heart wrenching decision.
[ترجمه ترگمان]شکست دادن یک نامزدی می تواند یک تصمیم دردناک باشد
[ترجمه گوگل]از بین بردن یک مشاجره می تواند یک تصمیم گیری دلهره آورانه باشد
[ترجمه گوگل]از بین بردن یک مشاجره می تواند یک تصمیم گیری دلهره آورانه باشد
11. She was breaking off a low - hanging branch.
[ترجمه ترگمان] اون داشت یه شاخه کوتاه رو از هم جدا می کرد
[ترجمه گوگل]او یک شاخه پایین آویزان را شکست
[ترجمه گوگل]او یک شاخه پایین آویزان را شکست
12. The commander of the German task force radioed that he was breaking off the action.
[ترجمه ترگمان]فرمانده نیروی ویژه آلمان به او اطلاع داد که از عمل دست می کشد
[ترجمه گوگل]فرمانده نیروی کار آلمان اعلام کرد که او این عملیات را قطع کرده است
[ترجمه گوگل]فرمانده نیروی کار آلمان اعلام کرد که او این عملیات را قطع کرده است
13. Smith and Brye had reportedly been dating for several years before breaking off their relationship about two years ago.
[ترجمه ترگمان]گزارش ها حاکی از آن است که اسمیت و Brye چندین سال پیش از قطع رابطه خود در حدود دو سال پیش ارتباط داشته اند
[ترجمه گوگل]اسمیت و بری گزارش کرده اند که برای چندین سال ازدواج کرده اند تا قبل از شکستن رابطه خود در حدود دو سال پیش
[ترجمه گوگل]اسمیت و بری گزارش کرده اند که برای چندین سال ازدواج کرده اند تا قبل از شکستن رابطه خود در حدود دو سال پیش
14. She had a lingering sense of guilt for some time after breaking off her relationship with Henry.
[ترجمه ترگمان]مدتی پس از جدا شدن رابطه اش با هنری، احساس گناه می کرد
[ترجمه گوگل]او پس از شکستن رابطه اش با هنری، احساس گرسنگی می کرد
[ترجمه گوگل]او پس از شکستن رابطه اش با هنری، احساس گرسنگی می کرد
کلمات دیگر: