کلمه جو
صفحه اصلی

brass plate

انگلیسی به انگلیسی

• metal signboard placed on the door or near the entrance of a house or other building

جملات نمونه

1. The brass plate on the door said 'Dr Rackman'.
[ترجمه ترگمان]دکتر Rackman گفت: بشقاب برنجی روی در
[ترجمه گوگل]صفحه برنجی در درب گفت: 'دکتر راتمن'

2. I read her name on the polished brass plate.
[ترجمه ترگمان]من اسم او را روی صفحه برنجی براق خواندم
[ترجمه گوگل]نام او را بر روی ورق برنجی جلا خوانده ام

3. A brass plate beside the door said 'Dr Alan Tate'.
[ترجمه ترگمان]دکتر الن گفت: یک بشقاب برنجی کنار در
[ترجمه گوگل]یک صفحه برنجی در کنار درب گفت: 'دکتر آلن تیت'

4. It had only a very small, hardly noticeable brass plate outside which gave nothing away.
[ترجمه ترگمان]فقط یک بشقاب کوچک برنجی دیده می شد که چیزی از آن بیرون نمی آمد
[ترجمه گوگل]این تنها یک صفحه بسیار کوچک و بسیار ضخیم برنجی بود که خارج از آن هیچ چیزی را دور نکرد

5. The brass plate to the memory of Paul and Florence above the window; inside, the little flame flickering.
[ترجمه ترگمان]بشقاب برنجی به یاد پل و فلورانس، بالای پنجره، در درون، شعله های کوچک سوسو می زد
[ترجمه گوگل]صفحه برنجی به حافظه پل و فلورانس در بالای پنجره؛ در داخل، شعله کوچک سوسو زدن

6. Breeze saw the brass plate from afar, and hurried up the path.
[ترجمه ترگمان]نسیم آن بشقاب برنجی را از دور دید و به سرعت راه خود را پیش گرفت
[ترجمه گوگل]بریز صفحه برنجی را از دور دید و راه را تکان داد

7. I idly noted that a brass plate declared that this bit of garden furniture was sacred to some one's memory.
[ترجمه ترگمان]من به آرامی متوجه شدم که یک بشقاب برنجی نشان می دهد که این تکه مبلمان باغ برای کسی مقدس است
[ترجمه گوگل]من بلافاصله متوجه شدم که یک صفحه برنجی اعلام کرد که این بیت از مبلمان باغ برای برخی از حافظه ها مقدس بود

8. The light from the oil-lamp shone on the brass plate.
[ترجمه ترگمان]نور چراغ روی صفحه برنجی می درخشید
[ترجمه گوگل]نور از لامپ نفت بر روی صفحه برنج تابانده می شود

9. Interestingly the original bank brass plate was discovered in 1983 during drainage excavations in Henley.
[ترجمه ترگمان]جالب است که پلاک برنجی بانک در سال ۱۹۸۳ در طی حفاری های drainage در هنلی کشف شد
[ترجمه گوگل]جالب اینکه صفحه اصلی برنج بانک در سال 1983 در طول حفاری های زهکشی در هنلی کشف شد

10. The brass plate must be adherent to the steel.
[ترجمه ترگمان]ظرف برنجی باید به فولاد وصل بشه
[ترجمه گوگل]صفحه برنجی باید به فولاد پیوست

11. The gatepost was dignified by the weathered brass plate of Dr Harcourt Sibley.
[ترجمه ترگمان]تیرک دروازه در اثر برخورد با صفحه برنجی کهنه و فرسوده دکتر هارکورت sibley، با وقار به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]دروپوست توسط ورق برنج بوسیله دکتر Harcourt Sibley مورد احترام قرار گرفت

12. The scientists placed a brass plate - brass is a copper alloy - at the bottom of a fish tank.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان یک بشقاب برنج و یک آلیاژ مس در پایین یک مخزن ماهی قرار دادند
[ترجمه گوگل]دانشمندان یک ورق برنجی گذاشته اند - برنج یک آلیاژ مس است - در انتهای یک مخزن ماهی

13. This morning Betty - my cleaner - came in bursting with the news that there was a brass plate outside.
[ترجمه ترگمان]امروز صبح، بتی - من با خبر شده بود که یک بشقاب برنجی در بیرون است
[ترجمه گوگل]این روز صبح، بتی - تمیزکننده من - با خبر شدن از اینکه یک ورق برنج در خارج وجود دارد، سرازیر شد

14. In the building trade such a trader is picturesquely described as a & quot ; brass plate & quot ; merchant.
[ترجمه ترگمان]در تجارت ساختمان این تاجر مثل a quot است؛ صفحه برنجی & quot؛ تاجر
[ترجمه گوگل]در تجارت ساختمان چنین معامله گر به خوبی به عنوان یک quot توصیف می شود؛ ورق برنج quot؛ بازرگان


کلمات دیگر: