کلمه جو
صفحه اصلی

skills


فرق میکند، سودمی بخشد

انگلیسی به فارسی

مهارت ها، مهارت، کاردانی، چیره دستی، استادی، ورزیدگی، تردستی، هنرمندی، سررشته، زبر دستی، سامان، عرضه


انگلیسی به انگلیسی

• abilities, aptitudes

جملات نمونه

1. skills are not obtainable through inheritance
مهارت ها را نمی شود از راه توارث به دست آورد.

2. clerical skills
مهارت در امور منشی گری

3. moderate skills
مهارت های متوسط

4. most skills are acquired
بیشتر مهارت ها اکتسابی است.

5. motor skills
مهارت های جنبشی

6. motor skills
توانایی های حرکتی

7. operative skills
مهارت های دستی

8. the skills needed in carpentry
هنرهایی که در نجاری به درد می خورند

9. basic mathematical skills
مهارت های بنیادین در ریاضیات

10. the digital skills needed for playing the piano
مهارت های انگشتی لازم برای نواختن پیانو

11. acquired and instinctive skills are two separate categories
مهارت های اکتسابی و غریزی دو مقوله ی مجزا هستند.

12. he needs to improve his reading skills
نیاز به این دارد که توانایی های خواندن خود را بهتر کند.

13. the bazaar had honed his commercial skills
بازار،استعداد بازرگانی او را پرورش داده بود.

14. the telephone has reduced people's epistolary skills
تلفن مهارت های نامه نگاری مردم را کم کرده است.

15. a few chinese athletes exhibited their acrobatic skills
چند ورزشکار چینی مهارت های آکروباتیک خود را نشان دادند.

16. this job calls for the application of several skills
این کار مستلزم داشتن چندین مهارت است.

پیشنهاد کاربران

توانایی، مهارت

مهارت

ability
مهارت

مهارت ها

استعدادی که یاد میگیری مثلا رانندگی

مهارت ها
توانایی ها
کارهایی که در ان ماهر هستیم

توانستن ، قادر بودن

چون که آخرش جمعه یعنی مهارت ها


مهارت. کارهایی که ما میتوانیم انجام دهیم
Ability

مهارت
توانایی


کلمات دیگر: