کلمه جو
صفحه اصلی

moronic

انگلیسی به فارسی

مورنوسی


انگلیسی به انگلیسی

• mentally deficient, retarded; foolish, stupid, idiotic, imbecilic (informal)
moronic means very stupid; an informal word.

جملات نمونه

1. She had only known one man, a moronic battle in neon light.
[ترجمه ترگمان]او فقط یک مرد بود، یک جنگ احمقانه در نور نئون
[ترجمه گوگل]او تنها یک مرد را می شناخت، یک نبرد فروتنی در نور نئون

2. It was wanton, moronic vandalism.
[ترجمه ترگمان]این کار گستاخانه و احمقانه بود
[ترجمه گوگل]این خجالت زده شد، خرابکاری روحانی بود

3. Hello moronic managers (and low morale).
[ترجمه ترگمان]سلام مدیران moronic (و روحیه پایین)
[ترجمه گوگل]سلام مهندسین روحانی (و روحیه کم)

4. Most of them are just moronic.
[ترجمه ترگمان]بیشتر آن ها احمق هستند
[ترجمه گوگل]اکثر آنها فقط موروثی هستند

5. Opinionated and moronic, that's me, lol.
[ترجمه ترگمان]احمق و احمق، منم، به رام
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد و موروثی، که من، لول

6. I realise the question sounds moronic.
[ترجمه ترگمان]می فهمم که این سوال به طرز عجیبی به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]من متوجه می شوم که این سوال به نظر می رسد صمیمی است

7. Whenever a client makes a moronic suggestion, you always have to say, "That's interesting, " before ignoring it completely.
[ترجمه ترگمان]هر زمان که یک مشتری یک پیشنهاد moronic می دهد، همیشه باید بگویید: \"جالب است،\" قبل از اینکه به طور کامل آن را نادیده بگیرید
[ترجمه گوگل]هرگاه یک مشتری یک پیشنهاد روحانی ایجاد کند، همیشه باید بدانید قبل از نادیده گرفتن آن، «جالب است»

8. Some reviewers branded The Lost Symbol "moronic, derivative and clunky" .
[ترجمه ترگمان]برخی از منتقدان به عنوان نماد گم شده \"moronic، مشتق و سنگین\" برچسب زدند
[ترجمه گوگل]بعضی از بازرگانان نماد غمگین را 'عجیب و غریب، مشتق شده و دلربا' نامگذاری کردند

9. My best friend is so moronic sometimes. Yesterday he ran my foot over with his car!
[ترجمه ترگمان]بهترین دوست من بعضی وقت ها خیلی مسخره است دیروز پای من رو با ماشینش کشید بیرون
[ترجمه گوگل]بهترین دوست من این است که گاهی اوقات عجیب و غریب است دیروز من با ماشینش پا زدم!

10. Look for moronic online "engagement" gimmicks.
[ترجمه ترگمان]به دنبال \"نامزدی\" آنلاین \"gimmicks\" بگردید
[ترجمه گوگل]به دنبال اعمال جنجالی آنلاین 'تعامل' باشید

11. The approaches may be crude (well, downright moronic in most cases) and repetitive, but such energy!
[ترجمه ترگمان]این رویکردها ممکن است خام باشند (خوب، بطور کامل در اکثر موارد)و تکراری، اما چنین انرژی!
[ترجمه گوگل]این رویکردها ممکن است خام (به خوبی، مستحکم در اغلب موارد) و تکراری، اما چنین انرژی!

12. It makes you look moronic.
[ترجمه ترگمان]خیلی مسخره به نظر می رسی
[ترجمه گوگل]این باعث می شود شما روحیه ای به نظر برسد

13. The computer is not used as a genius assigned moronic tasks of accumulating data for the sheer electronic thrill of it.
[ترجمه ترگمان]کامپیوتر به عنوان یک نابغه به کار نمی رود که وظیفه جمع آوری داده ها را برای لرزش محض الکترونیکی آن انجام دهد
[ترجمه گوگل]این کامپیوتر به عنوان یک نابغه مورد استفاده قرار می گیرد و وظایف موروثی را برای جمع آوری داده ها برای هیجان الکترونیک کامل از آن اختصاص داده است

14. And so I sit here gurgling into my glass and soaking up all that moronic dreck.
[ترجمه ترگمان]و این بود که من اینجا نشستم و با صدای قل قل آب در لیوان خودم نشستم و تمام آن dreck احمقانه را خیس کردم
[ترجمه گوگل]و بنابراین من اینجا بنشینم و به شیشه ی خودم بپیچم و همه ی این خرابات روحانی را تحمل کنم

پیشنهاد کاربران

احمقی و کودنی که به دلیل رشد نیافتن فکری در فردی پدیدار میشود. ( غیر ارادی )


کلمات دیگر: