کلمه جو
صفحه اصلی

power politics


سیاست زور، اعمال زور، فشار نظامی یا اقتصادی، سیاست جبر، زور طلبی

انگلیسی به فارسی

سیاست زور، سیاست جبر، زور طلبی


سیاست قدرت، زور طلبی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: (used with a sing. or pl. verb) international diplomacy in which one or several participants threaten with, or use, military or economic force.

• methods by which powerful governments demonstrate their strength in order to influence world events

جملات نمونه

1. We are firmly opposed to the practice of power politics between nations.
[ترجمه آیدین] ما قویا مخالف سیاست ِاعمال زور بر علیه ملت ها هستیم.
[ترجمه ترگمان]ما به شدت با اعمال سیاست قدرت بین ملت ها مخالف هستیم
[ترجمه گوگل]ما قویا مخالف سیاست های قدرت بین ملت ها هستیم

2. They took the view that Casper was playing power politics with their jobs at stake.
[ترجمه ترگمان]آن ها این دیدگاه را پذیرفتند که Casper در حال اجرای سیاست قدرت با مشاغل خود در معرض خطر است
[ترجمه گوگل]آنها این دیدگاه را پذیرفتند که کاسپر سیاست های قدرت خود را با مشاغل خود در معرض خطر قرار داده است

3. Super-power is playing power politics.
[ترجمه ترگمان]قدرت سوپر در حال پخش سیاست قدرت است
[ترجمه گوگل]سوپر قدرت در حال بازی قدرت سیاسی است

4. The closer you get to old fashioned power politics, the more the classic assets of old fashioned power matter.
[ترجمه ترگمان]هرچه نزدیک تر شوید به قدرت قدیمی و قدیمی قدرت قدیمی قدرت قدیمی بستگی دارد
[ترجمه گوگل]هرچه نزدیکتر به سیاست قدرتمند قدیمی تبدیل شوید، بیشتر دارایی های کلاسیک قدرتمند قدیمی قدرتمند است

5. This outcome of family power politics has to be avoided.
[ترجمه ترگمان]از این رو باید از سیاست قدرت خانوادگی اجتناب کرد
[ترجمه گوگل]این نتیجه از سیاست قدرت خانواده باید اجتناب شود

6. It's the same in power politics.
[ترجمه ترگمان]در سیاست قدرت نیز همین است
[ترجمه گوگل]این در سیاست قدرت است

7. Cambodia has long been a victim of power politics.
[ترجمه ترگمان]کامبوج از دیرباز قربانی سیاست قدرت بوده است
[ترجمه گوگل]کامبوج مدتهاست که قربانی سیاست قدرت است

8. Such power politics greatly angered the Chinese people, led to the " Fourth Movement. "
[ترجمه ترگمان]چنین سیاست قدرتی به شدت مردم چین را خشمگین کرد و منجر به \"جنبش چهارم\" شد
[ترجمه گوگل]چنین قدرت سیاسی به شدت خشم مردم چین را به دنبال داشت، به �جنبش چهارم� منجر شد '

9. Power politics or the democratization of the international relations"? World peace under the "jungle law' or world peace under the rules guided by the civilization?
[ترجمه ترگمان]سیاست قدرت یا دموکرات سازی روابط بین الملل؟ صلح جهانی تحت قوانین \" جنگل یا صلح جهانی تحت قوانین هدایت شده توسط تمدن؟
[ترجمه گوگل]سیاست قدرت یا دموکراتیزه کردن روابط بین المللی؟ صلح جهانی تحت قانون 'جنگل' یا صلح جهانی تحت قوانین هدایت شده توسط تمدن؟

10. This is - and - out power politics.
[ترجمه ترگمان]این سیاست قدرت و خارج از قدرت است
[ترجمه گوگل]این سیاست قدرت و قدرت است

11. Hegemonism and power politics continue to exist and endanger world peace and development.
[ترجمه ترگمان]سیاست و سیاست قدرت همچنان وجود دارد و صلح و توسعه جهانی را به خطر می اندازد
[ترجمه گوگل]هگمونیسم و ​​سیاست قدرت همچنان ادامه دارد و صلح و توسعه جهانی را به خطر می اندازد

12. Hegemonism and power politics still exist.
[ترجمه ترگمان]سیاست hegemonism و قدرت هنوز وجود دارند
[ترجمه گوگل]هگمونیسم و ​​سیاست قدرت هنوز وجود دارد

13. Hegemonism and power politics have new manifestations.
[ترجمه ترگمان]سیاست و سیاست قدرت ظهور جدیدی دارند
[ترجمه گوگل]هگمونیسم و ​​سیاست قدرت، تظاهرات جدیدی دارند

14. Like other imperialists, they played naked big - power politics.
[ترجمه ترگمان]مانند سایر imperialists، آن ها در زمینه سیاست قدرت بزرگ بازی می کردند
[ترجمه گوگل]همانند دیگر امپریالیست ها، آنها سیاست های قدرت بزرگ و قدرت را بازی کردند

15. This is naked power politics of the Soviet Union formed a powerful shock strength.
[ترجمه ترگمان]این سیاست قدرت غیر نظامی اتحاد جماهیر شوروی قدرت شوکی قوی را شکل داد
[ترجمه گوگل]این سیاست قدرت برهنه اتحاد جماهیر شوروی توانست قدرت شوک را تشکیل دهد

پیشنهاد کاربران

power politics ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: سیاست قدرت پایه
تعریف: آموزه ای سیاسی که به موجب آن دولت ها در روابط بین الملل منافع خود را با تکیه بر قدرت تأمین می کنند


کلمات دیگر: