(نام بومیان فیلیپین که اصل آنها از مالایا است) مورو، مسلمان جزایر فیلیپین ومالایا
moro
(نام بومیان فیلیپین که اصل آنها از مالایا است) مورو، مسلمان جزایر فیلیپین ومالایا
انگلیسی به فارسی
مسلمان جزایر فیلیپین ومالایا
مورو
انگلیسی به انگلیسی
• muslim member of one of the malay tribes in the southern philippines
family name; aldo moro (1916-1978), italian statesman and prime minister from 1963 to 1968 ( kidnapped and murdered in 1978 by red brigades terrorists)
family name; aldo moro (1916-1978), italian statesman and prime minister from 1963 to 1968 ( kidnapped and murdered in 1978 by red brigades terrorists)
جملات نمونه
1. Besides suffering from Addison's disease, Moro was a bit of a hypochondriac and he used a lot of drugs.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر رنج کشیدن از بیماری ادیسن، مورو کمی از افراد مالیخولیایی بوده و از بسیاری از مواد مخدر استفاده کرده است
[ترجمه گوگل]مورو علاوه بر رنجش از بیماری آدیسون، کمی از هیپوچندریک بود و از مواد مخدر استفاده می کرد
[ترجمه گوگل]مورو علاوه بر رنجش از بیماری آدیسون، کمی از هیپوچندریک بود و از مواد مخدر استفاده می کرد
2. It was the key idea of Gun Moro about the faith of "human" during Wu-Si period. It not only made an important effect in the Wu-Si literary circle, but also influenced the faith of the follow men.
[ترجمه ترگمان]این ایده اصلی گان لاج در مورد ایمان \"انسان\" در طول دوره وو - Si بود آن نه تنها تاثیر مهمی در دایره ادبی وو - Si داشت، بلکه بر ایمان افراد پیرو نیز تاثیرگذار بود
[ترجمه گوگل]این ایده کلیدی Gun Moro در مورد ایمان 'انسان' در طول دوره وو-سی بود این نه تنها اثر مهمی در دایره ادبی Wu-Si ایجاد کرد، بلکه بر ایمان افراد پیرو تاثیر گذاشت
[ترجمه گوگل]این ایده کلیدی Gun Moro در مورد ایمان 'انسان' در طول دوره وو-سی بود این نه تنها اثر مهمی در دایره ادبی Wu-Si ایجاد کرد، بلکه بر ایمان افراد پیرو تاثیر گذاشت
3. Plantar grasp reflex, plantar response and Moro reflex are three primitive reflexes that used frequently in infantile neurological examination.
[ترجمه ترگمان]واکنش کف پا، واکنش کف پا و واکنش مورو سه واکنش ابتدایی هستند که اغلب در امتحان عصبی بچه گانه مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]رفلکس درمانی کف پا، واکنش پالتر و رفلکس مورو، سه رفلکس اولیه است که اغلب در معاینه عصبی کودکانه استفاده می شود
[ترجمه گوگل]رفلکس درمانی کف پا، واکنش پالتر و رفلکس مورو، سه رفلکس اولیه است که اغلب در معاینه عصبی کودکانه استفاده می شود
4. Aquino met Murad Ebrahim of the Moro Islamic Liberation Front (MILF) for two hours at a hotel near Narita airport on Thursday evening.
[ترجمه ترگمان]Aquino به مدت دو ساعت در هتلی در نزدیکی فرودگاه Narita در روز پنج شنبه با مراد ابراهیم از جبهه آزادی بخش اسلامی مورو دیدار کرد
[ترجمه گوگل]آکوینو دوشنبه در دیدار با روز پنج شنبه موراد ابراهیم از جبهه آزادیبخش اسلامی مورو (MILF) ملاقات کرد
[ترجمه گوگل]آکوینو دوشنبه در دیدار با روز پنج شنبه موراد ابراهیم از جبهه آزادیبخش اسلامی مورو (MILF) ملاقات کرد
5. Ceccarelli, P. "Requiem for Moro, " and "Nostalgia for the She-Wolf. " Space and Society, no. 4 and 18 (198.
[ترجمه ترگمان]نماز میت مورو، \"و\" نوستالژی برای مورو \"و\" نوستالژی برای گرگ ها \"، فضا و جامعه، نه ۴ و ۱۸ (۱۹۸)
[ترجمه گوگل]Ceccarelli، P 'Requiem for Moro' و 'Nostalgia برای She-Wolf' فضا و جامعه، نه 4 و 18 (198
[ترجمه گوگل]Ceccarelli، P 'Requiem for Moro' و 'Nostalgia برای She-Wolf' فضا و جامعه، نه 4 و 18 (198
6. Emilio Moro is nowadays one of the most prestigious vineyards in Spain, many of its wines are rated over 90 points by the Wine Advocate.
[ترجمه ترگمان]امیلیو مورو امروز یکی از معتبرترین تاکستان های اسپانیا است که بسیاری از شرابه ای آن بیش از ۹۰ امتیاز از سوی the شراب قرار دارند
[ترجمه گوگل]امیلیو مورو در حال حاضر یکی از معتبرترین واسطه ها در اسپانیا است، بسیاری از شراب های آن توسط امتیاز شراب از 90 امتیاز به دست می آیند
[ترجمه گوگل]امیلیو مورو در حال حاضر یکی از معتبرترین واسطه ها در اسپانیا است، بسیاری از شراب های آن توسط امتیاز شراب از 90 امتیاز به دست می آیند
7. Mindanao is racked by insurgencies, from the semi-respectable—the Moro Islamic Liberation Front (MILF) is engaged in peace talks—to the outright criminal, such as Abu Sayyaf in its present form.
[ترجمه ترگمان]Mindanao تحت تاثیر شورش ها قرار گرفته است، از جبهه آزادی بخش اسلامی مورو، جبهه آزادی بخش اسلامی مورو (MILF)در گفتگوهای صلح - تا مجرم رک، مانند ابو سیاف در شکل کنونی خود - مشغول است
[ترجمه گوگل]میندانائو توسط شورشیان مورد استفاده قرار می گیرد، از طرف نیمه محترم، جبهه آزادیبخش اسلامی مورو (MILF) در مذاکرات صلح مشغول به معاهده ی صلح آمیز است، مانند ابو سیف در قالب فعلی
[ترجمه گوگل]میندانائو توسط شورشیان مورد استفاده قرار می گیرد، از طرف نیمه محترم، جبهه آزادیبخش اسلامی مورو (MILF) در مذاکرات صلح مشغول به معاهده ی صلح آمیز است، مانند ابو سیف در قالب فعلی
8. Philippine anti-government militants, "the Moro Islamic Liberation Front" and "Moro National Liberation Front" in North Cotabato province, southern Philippines, the fierce exchange of fire.
[ترجمه ترگمان]پیکارجویان ضد دولتی فیلیپین، \"جبهه آزادی بخش اسلامی مورو\" و \"جبهه آزادی بخش ملی مورو\" در استان شمالی Cotabato، جنوب فیلیپین، تبادل آتش با آتش
[ترجمه گوگل]ستیزه جویان ضد دولتی فیلیپین، 'جبهه آزادی بخش اسلامی مورو' و 'جبهه آزادیبخش ملی مورو' در استان کرتاتو شمالی، جنوب فیلیپین، تبادل شدید آتش
[ترجمه گوگل]ستیزه جویان ضد دولتی فیلیپین، 'جبهه آزادی بخش اسلامی مورو' و 'جبهه آزادیبخش ملی مورو' در استان کرتاتو شمالی، جنوب فیلیپین، تبادل شدید آتش
9. The fundamental source of Moro 's frustrations is their inability to hold on cultural heritage with themselves.
[ترجمه ترگمان]منبع اصلی of مورو، ناتوانی آن ها در حفظ میراث فرهنگی با خودشان است
[ترجمه گوگل]منبع اصلی ناامیدی مورو این است که ناتوانی در نگهداری میراث فرهنگی با خودشان نیست
[ترجمه گوگل]منبع اصلی ناامیدی مورو این است که ناتوانی در نگهداری میراث فرهنگی با خودشان نیست
10. The Philippine military said rebels of the Separatist Moro Islamic Liberation Front were responsible.
[ترجمه ترگمان]ارتش فیلیپین گفت، شورشیان جبهه آزادی بخش اسلامی مورو، مسئول این حمله بودند
[ترجمه گوگل]ارتش فیلیپین اعلام کرد که شورشیان جبهه آزادیخواه سپاه پاسداران مورو مسئول هستند
[ترجمه گوگل]ارتش فیلیپین اعلام کرد که شورشیان جبهه آزادیخواه سپاه پاسداران مورو مسئول هستند
11. How old is this factory, Mr Moro?
[ترجمه ترگمان]این کارخانه چند سال دارد، آقای مورو؟
[ترجمه گوگل]این کارخانه چند ساله، آقای مورو؟
[ترجمه گوگل]این کارخانه چند ساله، آقای مورو؟
12. The Moro Islamic Liberation Front (Milf) said the plan was "unacceptable" and would not give the southern region of Mindanao enough autonomy.
[ترجمه ترگمان]جبهه آزادی بخش اسلامی مورو (Milf)گفت که این طرح \"غیرقابل قبول\" بود و به منطقه جنوبی of استقلال کافی نمی داد
[ترجمه گوگل]جبهه آزادیبخش اسلامی مورو (Milf) اعلام کرد که این طرح غیرقابل قبول است و به منطقه جنوبی میندانائو به اندازه کافی خودمختاری نمی دهد
[ترجمه گوگل]جبهه آزادیبخش اسلامی مورو (Milf) اعلام کرد که این طرح غیرقابل قبول است و به منطقه جنوبی میندانائو به اندازه کافی خودمختاری نمی دهد
13. Italian climber Simone Moro reflects on his life and mountain career during a winter attempt on the South face of Shishapangma.
[ترجمه ترگمان](سیمون مورو)، کوهنورد ایتالیایی، در طی یک تلاش زمستانی در مقابل آفریقای جنوبی، در زندگی و حرفه خود در کوهستان منعکس شده است
[ترجمه گوگل]صید صعود کننده ی ایتالیایی، سیمونه مورو، بر روی زندگی و کارهای کوه خود در طول یک تلاش زمستانی در چهره ی جنوبی شیشاپانگما، نشان می دهد
[ترجمه گوگل]صید صعود کننده ی ایتالیایی، سیمونه مورو، بر روی زندگی و کارهای کوه خود در طول یک تلاش زمستانی در چهره ی جنوبی شیشاپانگما، نشان می دهد
14. A week before the election a splinter group of the Moro National Liberation Front had taken several nuns captive.
[ترجمه ترگمان]یک هفته پیش از انتخابات، یک گروه انشعابی از جبهه آزادی بخش ملی مورو چندین راهبه را اسیر کرده بود
[ترجمه گوگل]یک هفته قبل از انتخابات، یک گروه انحرافی از جبهه آزادیبخش مورو، چندین راهبه را اسیر کرد
[ترجمه گوگل]یک هفته قبل از انتخابات، یک گروه انحرافی از جبهه آزادیبخش مورو، چندین راهبه را اسیر کرد
کلمات دیگر: