کلمه جو
صفحه اصلی

authorization


معنی : اختیار، اجازه
معانی دیگر : (حقوق) اختیار قانونی، اجازه ی قانونی، صلاحیت حقوقی، تنفیذ، تجویز، مدرک قانونی، مجوز

انگلیسی به فارسی

اجازه، اختیار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: power or permission issued by an authority.
مشابه: allowance, commission, license, permission, sanction

(2) تعریف: the act of authorizing, or the condition or fact of being authorized.
متضاد: proscription
مشابه: allowance, permission

• official permission; permit; empowerment; mandate; consent (also authorisation)
authorization is official permission to do something, especially when it is written down.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] تصویب، مجوز
[کامپیوتر] اجازه .

مترادف و متضاد

اختیار (اسم)
adoption, authority, option, mandate, authorization, liberty, credential, attribution, clearance

اجازه (اسم)
leave, authority, authorization, liberty, okay, permit, permission, fiat, clearance, license, licensure, okey

permission


Synonyms: sanction, signature, support, authority, say so, green light, approval, endorsement


جملات نمونه

1. may i see your authorization for this?
آیا ممکن است مجوز قانونی خود را برای این کار ارائه دهید؟

2. we couldn't even send a cable without government authorization
بدون اجازه ی دولت حتی نمی توانستیم تلگراف بفرستیم.

3. You need special authorization to park here.
[ترجمه ترگمان]تو به اجازه ویژه برای پارک کردن اینجا نیاز داری
[ترجمه گوگل]برای پارک اینجا باید مجوز ویژه ای داشته باشید

4. You will need prior authorization from your bank.
[ترجمه ترگمان]شما به مجوز قبلی از بانک خود نیاز خواهید داشت
[ترجمه گوگل]شما مجوز قبلی از بانک خود دارید

5. Anglers are required to obtain prior authorization from the park keeper.
[ترجمه ترگمان]برای بدست آوردن مجوز قبلی از نگهدارنده پارک، Anglers لازم است
[ترجمه گوگل]ماهیگیران مجبورند اجازه قبلی از نگهبان پارک بگیرند

6. This information cannot be disclosed without authorization from a minister.
[ترجمه ترگمان]این اطلاعات را نمی توان بدون اجازه وزیر فاش کرد
[ترجمه گوگل]این اطلاعات را نمی توان بدون مجوز یک وزیر افشا کرد

7. It's annoying to have to get authorization for spending such piddling amounts of money.
[ترجمه ترگمان]برای این آزاردهنده است که اجازه بدهید برای خرج کردن چنین مقدار زیادی پول مجوز بگیرید
[ترجمه گوگل]این مزاحم است که مجوز برای پرداخت چنین مبلغی پولی را داشته باشید

8. You cannot take a day off without authorization.
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید بدون اجازه یک روز مرخصی بگیرید
[ترجمه گوگل]شما نمیتوانید روزانه را بدون مجوز بگیرید

9. The government will probably refuse authorization under these conditions.
[ترجمه ترگمان]دولت احتمالا اجازه امتناع از این شرایط را رد خواهد کرد
[ترجمه گوگل]دولت احتمالا از این شرایط مجوز را رد میکند

10. The change of plan would require authorization from the minister.
[ترجمه ترگمان]تغییر برنامه نیازمند اعطای مجوز از جانب وزیر است
[ترجمه گوگل]تغییر طرح نیاز به مجوز از وزیر است

11. May I see your authorization for this?
[ترجمه ترگمان]اجازه می دهید این اجازه را به شما بدهم؟
[ترجمه گوگل]ممکن است مجوز شما برای این را ببینم

12. Children may not leave the building without the authorization of the principal.
[ترجمه ترگمان]کودکان ممکن است ساختمان را بدون اجازه مدیر ترک نکنند
[ترجمه گوگل]کودکان ممکن است ساختمان را بدون مجوز مدرک ترک کنند

13. Formal authorization for the trip was given last week.
[ترجمه ترگمان]مجوز رسمی برای این سفر در هفته گذشته داده شد
[ترجمه گوگل]مجوز رسمی برای سفر هفته گذشته داده شد

14. You may not enter the security area without authorization.
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است بدون اجازه وارد حوزه امنیتی نشوید
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید بدون مجوز وارد منطقه امنیتی شوید

15. He asked for authorization to proceed with the plan.
[ترجمه ترگمان]از او اجازه خواست تا با این برنامه پیش برود
[ترجمه گوگل]او خواستار اجازه برای ادامه برنامه بود

We couldn't even send a cable without government authorization.

بدون اجازه‌ی دولت حتی نمی‌توانستیم تلگراف بفرستیم.


may I see your authorization for this?

آیا ممکن است مجوز قانونی خود را برای این کار ارائه دهید؟


پیشنهاد کاربران

نظارت

صدور مجوز، اعطای اختیار

مجازشماری

( مخابرات امنیت و رمز ) مجاز شناسی ، صدور مجوز

اهدای مجوز

مجوز.
Authorization Period
دوره مجاز

تایید مجوز

معنی تنفیذ - تجویز - مدرک قانونی - مجوز معنی ها و ویس ها خیلی عالی بود

اجازه نامه

authorization ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: اجازه
تعریف: مجاز شمردن کاربر در دستیابی به داده‏ها یا استفاده از سامانه


کلمات دیگر: