کلمه جو
صفحه اصلی

throw away


معنی : دور انداختن، چیز بی مصرف، چیز دورانداخته، چیز دورانداخته
معانی دیگر : 1- دور انداختن 2- حرام کردن، به هدر دادن 3- به بطالت گذراندن، اشغال، چیز دورانداخته، چیز بی مصرف، دور انداختنی، یکبار مصرف، مصرف کن و دور بیانداز، ورقه ی اعلان (که در خیابان ها و غیره به اشخاص داده می شود)، مصرف کن و دور بیانداز a throwaway bottle بطری دورانداختنی خودمانی، بی رودرواسی، غیر رسمی

انگلیسی به فارسی

دور انداختن، اشغال، چیز دورانداخته، چیز بی مصرف


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to discard as trash or garbage.
مترادف: discard
متضاد: keep
مشابه: dispose of

- He threw away my favorite sweater.
[ترجمه زینب] او سویشرت موردعلاقه من را دور ریخت
[ترجمه ftma] او پولیور مورد علاقه من را دور انداخت
[ترجمه ♥♥ آوا] او سویشرت ( سوییتر ) مورد علاقه ی من را دور انداخت
[ترجمه anahita] او سوئشرت مورد علاقه ام را بیرون انداخت
[ترجمه Nazanin] او ژاکت مورد علاقه ی من را دور انداخت
[ترجمه امین] او لباس بافتنی من را دور انداخت
[ترجمه yasamin] او ژاکت مورد علاقه ی من را دور ریخت.
[ترجمه ملیکا =)] او سوییشرت مورد علاقه من را دور انداخت
[ترجمه یه آدم] او ژاکت مورد علاقه من رو دور انداخت
[ترجمه امیر خان] او پلیور مورد علاقه ی من رو دور انداخت
[ترجمه popy] او ژاکت مورد علاقه من را دور انداخت.
[ترجمه پارسا میریوسفی] او سویشرت مورد علاقه من را دور انداخت
[ترجمه ترگمان] اون ژاکت مورد علاقه ام رو ازم دور کرد
[ترجمه گوگل] او جوراب های مورد علاقه من را دور ریخت

(2) تعریف: to waste by failing to appreciate or take advantage of.

- He threw away his one chance at a better life.
[ترجمه s . b] او تنها شانس خود را برای زندگی بهتر از دست داده بود
[ترجمه پارسا میریوسفی] او تنها شانسش را برای زندگی بهتر از خود دور کرده بود
[ترجمه ترگمان] او تنها شانس خود را برای زندگی بهتر از او دور کرده بود
[ترجمه گوگل] او یک شانس را در یک زندگی بهتر از خود دور کرد
اسم ( noun )
• : تعریف: a freely distributed handbill or leaflet, usu. given out or left in public places.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: intended or expected to be thrown away after brief use.

(2) تعریف: done or used in an offhand manner, as if of no importance, risk, or the like.

• cast, toss; waste, squander
disposable, intended to be used once and then discarded; been rejected
advertisement distributed on the street or slipped under a door, circular
a throwaway product is intended to be used only for a short time, and then to be thrown away.
a throwaway remark or gesture is made in a casual way although it is important, in order to have a humorous or emotional effect.

دیکشنری تخصصی

[سینما] بریده فیلم

مترادف و متضاد

دور انداختن (فعل)
throw off, discard, cast off, throw away, scrap

چیز بی مصرف (اسم)
gewgaw, throwaway

چیز دور انداخته (اسم)
throwaway

dispose of


Synonyms: abandon, cast, cast off, chase, clear, discard, dismiss, dispense with, ditch, drop, dump, eject, eliminate, evict, extrude, free oneself of, get rid of, jettison, junk, lose, refuse, reject, rid oneself of, scrap, shake off, shed, shuck, slip, throw off, throw out, turn down, unburden


Antonyms: hold, keep


waste


Synonyms: be wasteful, blow, consume, dissipate, fail to exploit, fritter, lose, refuse, reject, squander, trifle, turn down


Antonyms: hoard, save


جملات نمونه

1. a throwaway bottle
بطری دورانداختنی

2. Don’t throw away the apple because of the core.
[ترجمه mari] جامعه ی مصرف گرای ما باید به بازیافت مواد تشویق شود
[ترجمه Saba] سیب را به دلیل داشتن هسته دور نیندازید
[ترجمه فاطمه] بخاطر داشتن هسته سیب را دور نیدازید
[ترجمه Tiam.htp] سیب را بدلیل داشتن هسته دور نیندازید.
[ترجمه پارسا میریوسفی] سیب را دور نریزید به دلیل داشتن هسته
[ترجمه ترگمان]سیب را به خاطر هسته دور نکنید
[ترجمه گوگل]به دلیل هسته، سیب را دور نیندازید

3. Throw away the apple because of the core.
[ترجمه ترگمان]سیب را به خاطر هسته دور بیندازید
[ترجمه گوگل]به دلیل هسته، سیب را بردارید

4. Your life is too valuable to throw away.
[ترجمه ارغوان] زندگی تو برای دور انداختن بیش از حد با ارزش است
[ترجمه ترگمان]زندگی تو خیلی با ارزش است که دور بریزی
[ترجمه گوگل]زندگی تو بیش از حد ارزشمند است برای دور انداختن

5. You can throw away any excess.
[ترجمه Tiam.htp] تو میتونیذهر چیز اضافه ای رو دور بندازی
[ترجمه ترگمان] میتونی هر excess رو دور بندازی
[ترجمه گوگل]شما می توانید هر گونه اضافی را دور بریزید

6. I'm not advising you to throw away your makeup or forget about your appearance.
[ترجمه ترگمان]من توصیه نمی کنم که you را دور بیندازی و یا ظاهرت را فراموش کنی
[ترجمه گوگل]من توصیه نمی کنم که آرایش خود را دور بریزید و یا ظاهر خود را فراموش کنید

7. I should know by now not to throw away the directions until we've finished cooking.
[ترجمه ترگمان]از این به بعد باید تا وقتی که آشپزی را تمام کردیم، مسیر را دور نکنم
[ترجمه گوگل]حالا باید بدانید تا زمانی که پختن نداشته اید، دستورالعمل ها را دور نیندازید

8. Sort out any clothes you want to throw away and give them to me.
[ترجمه ترگمان]لباسی را که دوست داری دور بیندازی و آن ها را به من بدهی
[ترجمه گوگل]هر گونه لباسهایی را که میخواهید پرتاب کنید، مرتب کنید و آنها را به من بدهید

9. She couldn't bear to throw away anything that might come in useful one day.
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست هر چیزی را که ممکن بود به درد بخورد، از بین ببرد
[ترجمه گوگل]او نمی تواند تحمل کند تا چیزی را که ممکن است در یک روز مفید باشد، بریزد

10. So when are you going to throw away those old magazines of yours?
[ترجمه ترگمان]پس کی می خواهی آن مجلات قدیمی را از خودت دور کنی؟
[ترجمه گوگل]پس چه زمانی می خواهید مجلات قدیمی خود را از بین ببرید؟

11. It is a waste to throw away good food.
[ترجمه ترگمان]هدر دادن غذای خوب به هدر می رود
[ترجمه گوگل]این زباله است که غذای خوب را از بین ببرد

12. Throw away clothes you don't wear - be ruthless.
[ترجمه ترگمان]لباس هایی را که به تن ندارید دور بریزید
[ترجمه گوگل]لباس هایی را که پوشانده اید دور ننشینید - بی رحمانه باشید

13. Just a stone's throw away is the City Art Gallery.
[ترجمه ترگمان]فقط یک پرتاب سنگی به دور گالری هنر شهر است
[ترجمه گوگل]فقط یک پرتاب سنگ از شهر گالری هنر است

14. I had to throw away the uneaten food.
[ترجمه Judi] من مجبور شدم غذای نخورده را دور بریزم ( بیاندازم )
[ترجمه ا] مجبور شدم غذام رو دور بندازم
[ترجمه ترگمان]مجبور شدم غذای نخورده رو پرت کنم دور
[ترجمه گوگل]من مجبور شدم غذای سرخورده را دور کنم

15. They should put him in prison and throw away the key!
[ترجمه ترگمان]باید او را به زندان می انداختند و کلید را دور می انداختند!
[ترجمه گوگل]آنها باید او را در زندان بگذارند و کلیدی را دور بزنند!

16. It was only a throwaway comment.
[ترجمه ترگمان]این فقط یک اظهار نظر بی هوده بود
[ترجمه گوگل]این فقط یک نظر پرتاب شد

17. Our throwaway society must be encouraged to recycle.
[ترجمه ترگمان]جامعه مصرفی ما باید تشویق به بازیافت شود
[ترجمه گوگل]جامعه ی پرتوی ما باید تشویق شود تا مجددا بازیافت شود

18. He claims people overreacted to a few throwaway lines in the article.
[ترجمه ترگمان]او ادعا می کند که مردم بیش از حد بیش از حد در مقاله بیش از حد واکنش نشان می دهند
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند افرادی که بیش از حد به خطوط پرتاب شده در این مقاله پاسخ می دهند

19. Now they are producing throwaway razors.
[ترجمه ترگمان]حالا آن ها تیغ throwaway تولید می کنند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر آنها تولید کننده تیغه های برقی هستند

20. We live in a throwaway society .
[ترجمه ترگمان]ما در یک جامعه غیر عادی زندگی می کنیم
[ترجمه گوگل]ما در جامعهای زندگی میکنیم

21. Some people overreacted to what was only a throwaway remark.
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم به چیزی که فقط دور دور از دور دور بودند برخورد کردند
[ترجمه گوگل]بعضی از افراد به چیزی که فقط یک سخنرانی بی نظیر بود، واکنش نشان دادند

22. This is not merely a throwaway suggestion in the last chapter, however.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این تنها یک پیشنهاد غیر عادی در فصل قبل نیست
[ترجمه گوگل]با این حال، این تنها یک پیشنهاد پیشنهادی در فصل آخر نیست

23. But this is a throwaway society.
[ترجمه ترگمان]اما این یک جامعه بی مصرف است
[ترجمه گوگل]اما این یک جامعه پرتلاش است

24. Lopez says, a throwaway line for a throwaway job.
[ترجمه ترگمان]لوپز می گوید، یک خط غیر عادی برای یک کار غیر عادی
[ترجمه گوگل]لوپز می گوید، یک خط پرتاب برای یک کار پرتاب کننده

25. I prefer the throwaway disco rapture offered by Rozalla.
[ترجمه ترگمان]من لذت disco را که توسط Rozalla پیشنهاد شده را ترجیح می دهم
[ترجمه گوگل]من ترجیح می دهم که رؤیای دیسکو را که توسط Rozalla ارائه شده است ترجیح دهم

26. Foreigners are often amused at the throwaway spirit of British and American toasting.
[ترجمه ترگمان]خارجی ها اغلب با روحیه قابل مصرف of انگلیسی و آمریکایی سرگرم می شوند
[ترجمه گوگل]خارجی ها اغلب با روحیه ی بریتانیایی و آمریکایی سرگرم می شوند

27. The humour and throwaway lines ensure that the piece never loses its pace.
[ترجمه ترگمان]طنز و خطوط throwaway تضمین می کند که این قطعه هرگز سرعت خود را از دست نمی دهد
[ترجمه گوگل]خطوط طنز و پرتگاه اطمینان حاصل می کنند که قطعه هرگز سرعت خود را از دست نمی دهد

28. Don't throwaway just because you got banged up a bit.
[ترجمه ترگمان]دور Don فقط به این خاطر که یه خورده سرو صدا کردی
[ترجمه گوگل]فقط به خاطر اینکه شما کمی ضعیف شده اید بیرون نزنید

29. Paper cups are a kind of throwaway beverage containers.
[ترجمه ترگمان]فنجان های کاغذی نوعی ظروف نوشیدنی قابل مصرف هستند
[ترجمه گوگل]لیوان های کاغذی نوعی ظروف بی نظیری است

پیشنهاد کاربران

Get rid of something that.
دور انداختن 🚮

to get rid of something as useless; discard something
دور انداختن

پرت کردن

'Get rid of something that you dont need or want.


پرتاپ , , , , , , دورریختن, , , , , , , , انداختن

I never throw clothes away.

دور رانداختن💀💀


انداختن به بیرون

دور انداختن
برای مثال پرتاب کردن اشغال در سطل اشغال

کانون زبان ایران :reach4
Get rid of something that. . .

دور انداختن

پرتاب کردن، دور انداختن
میشه ی جمله باهاش بگید 🙃

دور انداختن چیزی که بهش نیاز نداریم مث یه لباس قدیمی یا هر چیز دیگه ای👐

یکبار مصرف

Sometimes throwing away some people's words is the best way to forgive them
گاهی دور انداختن برخی حرفهای مردم بهترین راه برای بخشش انهاست

دور ریختنی

هم معنی dump به معنی خالی کردن

صفت: دور ریختنی

ساپلیمنتری بوک
یونیت۸
A=5
دور انداختن
جمله
She is angry and throw away her brothers new cap.
اون ( مونث ) عصبانیه و کلاه افتابی جدید برادرش رو پرت میکنه.

Tiam. Hojjatpour
اگه به کارتون اومد لایک کنید" ) . .

Get rid of something that you dont need or want
کانون زبان ایران Reach4

Get rid of something that you dont need or want
کانون زبان ایران
reach 4

ضایع کردن

چیزی که غیر قابل استفاده باشد

دور ریختنی

Definition:get rid of something that you don't need or want
جمله: l never throw away this shirt because it's so beautiful

بیرون انداختن
=throw out

یکبار مصرف دورریختنی
Disposable


کلمات دیگر: