(کامپیوتر - تلویزیون) زمان دستیابی، زمان دستیابی
access time
(کامپیوتر - تلویزیون) زمان دستیابی، زمان دستیابی
انگلیسی به فارسی
زمان دستیابی
زمان دسترسی، زمان دستیابی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: the amount of time needed for a computer to retrieve or store data.
• period of time it takes a computer to provide data that has been requested
دیکشنری تخصصی
[کامپیوتر] زمان دستیابی . - مقدار زمان لازم برای آنکه یک دستگاه حافظه اطلاعات را به سی پی یو منتقل کند . این مقدار زمان برابر با فاصله زمانی در خواست اطلاعات توسط سی پی یو تا در یافت آن است . سریعترین زمانهای دسترسی مربوط به تراشه های رام است مربوط به تصویر دارای سرعت کمتر ودیسک گردان ها کمترین سرعت را دارند
[برق و الکترونیک] زمان دستیابی 1- فاصله زمانی بین لحظه فراخوانی اطلاعات از حافظه ولحظه دریافت آن ( زمان خوانده ) در رایانه 2- فاصله زمانی بین لحظه آماده شدن اطلاعات برای انباشت در رایانه و لحظه ای که انباشت تکمیل شده است ( زمان نوشتن ) در یک دیسک ران این زمان شامل مدت زمان لازم برای قرار گرفتن هد خواند / نوشتن در محل صحیح روی دیسک و انجام عمل نوشتن یا خواندن است
[زمین شناسی] زمان دستیابی.زمان مورد نیاز برای دستیابی به رکوردی بر روی دیسک. زمان دستیابی مجموع زمان مورد نیاز برای تعیین موقعیت هد دیسک به استوانه طراحی شده
[ریاضیات] زمان دسترسی، زمان دستیابی
[آب و خاک] زمان دسترسی
[برق و الکترونیک] زمان دستیابی 1- فاصله زمانی بین لحظه فراخوانی اطلاعات از حافظه ولحظه دریافت آن ( زمان خوانده ) در رایانه 2- فاصله زمانی بین لحظه آماده شدن اطلاعات برای انباشت در رایانه و لحظه ای که انباشت تکمیل شده است ( زمان نوشتن ) در یک دیسک ران این زمان شامل مدت زمان لازم برای قرار گرفتن هد خواند / نوشتن در محل صحیح روی دیسک و انجام عمل نوشتن یا خواندن است
[زمین شناسی] زمان دستیابی.زمان مورد نیاز برای دستیابی به رکوردی بر روی دیسک. زمان دستیابی مجموع زمان مورد نیاز برای تعیین موقعیت هد دیسک به استوانه طراحی شده
[ریاضیات] زمان دسترسی، زمان دستیابی
[آب و خاک] زمان دسترسی
جملات نمونه
1. This will mean an increase in the average access time of 0. 0014R.
[ترجمه ترگمان]این به معنی افزایش زمان دسترسی متوسط ۰ است ۰۰۱۴ ر
[ترجمه گوگل]این بدان معنی است که افزایش میانگین زمان دسترسی 0 0014R
[ترجمه گوگل]این بدان معنی است که افزایش میانگین زمان دسترسی 0 0014R
2. The 40 megabyte hard disk has an average access time of 2 9 milliseconds.
[ترجمه ترگمان]دیسک سخت ۴۰ megabyte دارای زمان دسترسی متوسط ۲ ۹ میلی ثانیه است
[ترجمه گوگل]هارد دیسک 40 مگابایتی به طور متوسط زمان دسترسی 9/2 میلی ثانیه است
[ترجمه گوگل]هارد دیسک 40 مگابایتی به طور متوسط زمان دسترسی 9/2 میلی ثانیه است
3. In order to do this with the minimum access time, random access files are necessary.
[ترجمه ترگمان]برای انجام این کار با حداقل زمان دسترسی، فایل های دسترسی تصادفی ضروری هستند
[ترجمه گوگل]برای انجام این کار با حداقل زمان دسترسی، فایل های دسترسی تصادفی ضروری هستند
[ترجمه گوگل]برای انجام این کار با حداقل زمان دسترسی، فایل های دسترسی تصادفی ضروری هستند
4. The access time of SRAM is 15 ns by optimizing the system.
[ترجمه ترگمان]زمان دسترسی به SRAM ۱۵ ns با بهینه سازی سیستم است
[ترجمه گوگل]زمان دسترسی SRAM با بهینه سازی سیستم 15 ns است
[ترجمه گوگل]زمان دسترسی SRAM با بهینه سازی سیستم 15 ns است
5. Generally, the memory hierarchy follows the access time with the fast CPUregisters at the top and the slow hard drive at the bottom.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، سلسله مراتب حافظه زمان دسترسی را با the سریع در بالا و حرکت آهسته آهسته در پایین دنبال می کند
[ترجمه گوگل]به طور کلی، سلسله مراتب حافظه به دنبال زمان دسترسی با CPU ثبت سریع در بالا و دیسک سخت آهسته در پایین
[ترجمه گوگل]به طور کلی، سلسله مراتب حافظه به دنبال زمان دسترسی با CPU ثبت سریع در بالا و دیسک سخت آهسته در پایین
6. To reduce the average access time of queries and provide maximal requests, a novel scheduling strategy for multi-item broadcast is proposed.
[ترجمه ترگمان]برای کاهش زمان دسترسی متوسط پرس و جوها و فراهم کردن حداکثر درخواست، یک استراتژی برنامه ریزی جدید برای پخش چند موردی پیشنهاد شده است
[ترجمه گوگل]برای کاهش میانگین زمان دسترسی درخواستها و ارائه حداکثر درخواست، یک استراتژی برنامه ریزی جدید برای پخش چندین مورد ارائه شده است
[ترجمه گوگل]برای کاهش میانگین زمان دسترسی درخواستها و ارائه حداکثر درخواست، یک استراتژی برنامه ریزی جدید برای پخش چندین مورد ارائه شده است
7. Data that needs to have subsecond access time.
[ترجمه ترگمان]داده هایی که باید به زمان دسترسی داشته باشند
[ترجمه گوگل]داده هایی که نیاز به زمان دسترسی زیرمجموعه دارند
[ترجمه گوگل]داده هایی که نیاز به زمان دسترسی زیرمجموعه دارند
8. Sort the list by access time!
[ترجمه ترگمان]مرتب سازی فهرست با زمان دسترسی!
[ترجمه گوگل]مرتب کردن لیست با زمان دسترسی!
[ترجمه گوگل]مرتب کردن لیست با زمان دسترسی!
9. A fast access time is achieved by using six-transistor CMOS memory cell, latched sense amplifier, and high-speed decoder circuit.
[ترجمه ترگمان]یک زمان دسترسی سریع با استفاده از یک سلول حافظه CMOS متشکل از شش ترانزیستور، تقویت کننده حسی latched، و مدار decoder با سرعت بالا به دست می آید
[ترجمه گوگل]زمان دسترسی سریع با استفاده از سلول حافظه CMOS شش ترانزیستور، تقویت کننده حسگر لگد و مدار رمزنگاری با سرعت بالا به دست می آید
[ترجمه گوگل]زمان دسترسی سریع با استفاده از سلول حافظه CMOS شش ترانزیستور، تقویت کننده حسگر لگد و مدار رمزنگاری با سرعت بالا به دست می آید
10. CPU logic is usually faster than main memory access time, with the result that processing speed is limited primarily by the speed of main memory.
[ترجمه ترگمان]منطق CPU معمولا سریع تر از زمان دسترسی به حافظه اصلی است، با این نتیجه که سرعت پردازش در درجه اول با سرعت حافظه اصلی محدود می شود
[ترجمه گوگل]منطق پردازنده معمولا سریعتر از زمان دسترسی به حافظه اصلی است، در نتیجه سرعت پردازش در درجه اول با سرعت حافظه اصلی محدود می شود
[ترجمه گوگل]منطق پردازنده معمولا سریعتر از زمان دسترسی به حافظه اصلی است، در نتیجه سرعت پردازش در درجه اول با سرعت حافظه اصلی محدود می شود
11. Access time is the sum of seek time and rotational latency and command processing overhead.
[ترجمه ترگمان]زمان دستیابی مجموع زمان جستجوی زمان و تاخیر دوران و سربار پردازش فرمان است
[ترجمه گوگل]زمان دسترسی مجموع سری زمان جستجو و زمان تأخیر چرخشی و فرماندهی فرمان است
[ترجمه گوگل]زمان دسترسی مجموع سری زمان جستجو و زمان تأخیر چرخشی و فرماندهی فرمان است
12. The tape is said to run in a continuous loop, a method of speeding up access time to data.
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که این نوار در یک حلقه پیوسته اجرا می شود، روشی که سرعت دسترسی به اطلاعات را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]گفته شده است که نوار در یک حلقه پیوسته اجرا می شود، یک روش سرعت بخشیدن به زمان دسترسی به داده ها
[ترجمه گوگل]گفته شده است که نوار در یک حلقه پیوسته اجرا می شود، یک روش سرعت بخشیدن به زمان دسترسی به داده ها
13. A typical fee is $ 20 a month for 20 or more hours of access time, but rates and plans vary.
[ترجمه ترگمان]یک هزینه معمولی ۲۰ دلار برای ۲۰ سال یا بیشتر زمان دسترسی است، اما نرخ ها و طرح ها متفاوت هستند
[ترجمه گوگل]یک هزینه معمول 20 دلار در ماه برای 20 ساعت یا بیشتر از زمان دسترسی است، اما نرخ ها و برنامه ها متفاوت هستند
[ترجمه گوگل]یک هزینه معمول 20 دلار در ماه برای 20 ساعت یا بیشتر از زمان دسترسی است، اما نرخ ها و برنامه ها متفاوت هستند
14. Normally, some records are accessed more frequently than others, and this tendency can be used to decrease average access time.
[ترجمه ترگمان]به طور معمول، بعضی از رکوردهای بیشتر از بقیه در دسترس هستند، و این گرایش می تواند برای کاهش زمان دسترسی به طور متوسط مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]به طور معمول برخی سوابق بیشتر از سایرین دیده می شوند و این گرایش می تواند برای کاهش زمان دسترسی به طور متوسط استفاده شود
[ترجمه گوگل]به طور معمول برخی سوابق بیشتر از سایرین دیده می شوند و این گرایش می تواند برای کاهش زمان دسترسی به طور متوسط استفاده شود
15. Owing to the advantages in high storage capacity, fast data transfer rate, and short access time, volume holographic memories (VHM) are considered to meet the needs.
[ترجمه ترگمان]به خاطر مزایای ظرفیت ذخیره سازی بالا، نرخ انتقال سریع داده، و زمان دسترسی کوتاه، حافظه holographic حجم (VHM)برای برطرف کردن نیازها در نظر گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]با توجه به مزایای استفاده از ظرفیت ذخیره سازی بالا، سرعت انتقال داده ها و زمان دسترسی کوتاه، حجم حافظه های هولوگرافی (VHM) برای پاسخگویی به نیازهای آنها در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]با توجه به مزایای استفاده از ظرفیت ذخیره سازی بالا، سرعت انتقال داده ها و زمان دسترسی کوتاه، حجم حافظه های هولوگرافی (VHM) برای پاسخگویی به نیازهای آنها در نظر گرفته می شود
پیشنهاد کاربران
access time ( حملونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: زمان دسترسی
تعریف: [حملونقل درون شهری - جاده ای] مدتزمان سپریشده در سفر، از لحظۀ ترک مبدأ تا لحظۀ سوار شدن به خودرو|||[مهندسی مخابرات] مدتزمانی که از لحظۀ آغاز تقاضای دسترسی تا برقراری ارتباط سپری میشود
واژه مصوب: زمان دسترسی
تعریف: [حملونقل درون شهری - جاده ای] مدتزمان سپریشده در سفر، از لحظۀ ترک مبدأ تا لحظۀ سوار شدن به خودرو|||[مهندسی مخابرات] مدتزمانی که از لحظۀ آغاز تقاضای دسترسی تا برقراری ارتباط سپری میشود
کلمات دیگر: