کلمه جو
صفحه اصلی

asterisk


معنی : ستاره، نشان ستاره، دخشه، با ستاره نشان کردن
معانی دیگر : (حروفچینی و چاپ) نشان ستاره (این شکل: * )، ستارک، نشان ستاره بدین شکل *

انگلیسی به فارسی

نشان ستاره (بدین شکل *)، با ستاره نشان کردن


دخشه، ستاره


ستاره، نشان ستاره، دخشه، با ستاره نشان کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a sign (*) used to indicate a footnote, an omission, or a break in the text, and for various other purposes.

- The asterisk referred to a note at the bottom of the page.
[ترجمه ترگمان] علامت ستاره به یک یادداشت در پایین صفحه اشاره دارد
[ترجمه گوگل] ستاره به یک یادداشت در پایین صفحه اشاره کرد
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: asterisks, asterisking, asterisked
• : تعریف: to mark with an asterisk.

- I've asterisked the terms that are the most important to study.
[ترجمه ترگمان] من شرایطی را که مهم ترین آن ها برای مطالعه هستند انتخاب کرده ام
[ترجمه گوگل] من شرایطی را که برای مطالعه مهم است، ستاره بندی کرده ام

• small star-shaped character (*); "wildcard" symbol, character that can be used to represent every possible character combination (computers)
an asterisk is the sign *7c. it is used, for example, to indicate that there is a comment at the bottom of the page.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] ستاره . - علامت ستاره - کارکتری شبیه به ستاره * معمولا"برای بیان پاورقی به کار می رود . در داس و سایر سیستمهای عامل ستاره به عنوان کارکتر همگانی به کار می رود تا بیانگر ( هر کارکتری ) در نام فایل باشد

مترادف و متضاد

ستاره (اسم)
aster, star, asterisk, shiner

نشان ستاره (اسم)
star, asterisk, asterism

دخشه (اسم)
character, asterisk, blank character, special character

با ستاره نشان کردن (فعل)
asterisk

جملات نمونه

1. Items marked with an asterisk can be omitted.
[ترجمه ترگمان]مواردی که با علامت ستاره علامت گذاری شده اند را می توان حذف کرد
[ترجمه گوگل]اقلام مشخص شده با ستاره می تواند حذف شود

2. I've placed an asterisk next to the tasks I want you to do first.
[ترجمه ترگمان]من یک ستاره را کنار کارهایی قرار دادم که اول از تو می خواهم
[ترجمه گوگل]من یک ستاره در کنار وظایفی که می خواهم شما را برای اولین بار انجام دهید قرار داده ام

3. If you have an asterisk key on your telephone, please press it now.
[ترجمه ترگمان]اگر کلیدی در گوشی شما دارید، لطفا همین حالا آن را فشار دهید
[ترجمه گوگل]اگر در تلفن خود یک کلید ستاره دارید، لطفا آن را فشار دهید

4. An asterisk is commonly used as a wild card.
[ترجمه ترگمان]یک ستاره معمولا به عنوان یک کارت وحشی استفاده می شود
[ترجمه گوگل]ستاره معمولا به عنوان کارت وحشی مورد استفاده قرار می گیرد

5. The asterisk refers the reader to a footnote.
[ترجمه ترگمان]ستاره نشان داده خواننده را به یک پاورقی ارجاع می دهد
[ترجمه گوگل]ستاره به خواننده اشاره دارد به یک پاورقی

6. There's one of those towns marked with an asterisk that you omitted to mention.
[ترجمه ترگمان]یکی از آن شهرها را با یک ستاره نشان داده اند که به آن اشاره نکرده بودید
[ترجمه گوگل]یکی از آن شهرهای با ستاره ای است که شما آنرا ذکر نکرده اید

7. Titles with graphics are marked with one asterisk, titles with sound with two.
[ترجمه ترگمان]عناوین با تصاویر با یک ستاره نشان داده می شوند
[ترجمه گوگل]عنوان با گرافیک با یک ستاره، عنوان با صدا با دو علامت گذاری می شود

8. She notes with an asterisk the dishes that contain highly perishable ingredients and makes those at the beginning of the week.
[ترجمه ترگمان]او با یک ستاره در غذاهایی که حاوی اجزای بسیار فاسد شدنی هستند اشاره می کند و آن ها را در ابتدای هفته می سازد
[ترجمه گوگل]او با ستاره ای از ظروف حاوی مواد بسیار فاسد کننده یاد می کند و آن ها را در ابتدای هفته می سازد

9. Just over a dozen species, marked with as asterisk in Table are widespread on the tundra throughout the year.
[ترجمه ترگمان]فقط بیش از دوازده گونه که با علامت ستاره در جدول مشخص شده اند در طول سال در the گسترده هستند
[ترجمه گوگل]فقط بیش از دوازده گونه که با عنوان ستاره در جدول مشخص شده اند در طول سال ها در تاندرا گسترده شده اند

10. If a rest follows the solo passage the asterisk is unnecessary.
[ترجمه ترگمان]اگر یک استراحت پس از یک مسیر تکی ادامه پیدا کند، علامت ستاره غیر ضروری است
[ترجمه گوگل]اگر استراحت به صورت گذرگاه انفرادی انجام شود ستاره ای غیر ضروری است

11. The essences marked with an asterisk are the oils I tend to use more often.
[ترجمه ترگمان]The که با ستاره نشان داده می شوند، روغن هایی هستند که من بیشتر از آن ها استفاده می کنم
[ترجمه گوگل]اسانس هایی که با ستاره مشخص شده اند، روغن هایی هستند که من بیشتر از آنها استفاده می کنم

12. These are indicated by an asterisk below.
[ترجمه ترگمان]این ها با علامت ستاره زیر نشان داده می شوند
[ترجمه گوگل]این ها با ستاره ای در زیر نشان داده می شوند

13. The asterisk, to my mind, was emblematic of the neutering of Iron Mike.
[ترجمه ترگمان]به نظر من، در ذهن من، emblematic از the آهنی بود
[ترجمه گوگل]ستاره، به نظر من، نشانگر ناپیوستگی آهن مایک بود

14. The asterisk character is believed to be related to the understanding of ancient people on astrology.
[ترجمه ترگمان]اعتقاد بر این است که شخصیت ستاره به درک مردم باستانی از علم احکام نجوم مربوط می شود
[ترجمه گوگل]اعتقاد بر این است که شخصیت ستاره ای به درک افراد باستانی از طالع بینی مربوط است

پیشنهاد کاربران

با ستاره نشان دادن

ستاره ای
aster ==> [. n]: ( گیاه شناسی ) ستاره، گل ستاره اى، مینا، گل مینا


نشان ستاره *

بخش ستاره دار


کلمات دیگر: