کلمه جو
صفحه اصلی

spaghetti


معنی : رشته فرنگی، اسپاگتی، خوراک رشته فرنگی
معانی دیگر : ماکارونی ایتالیایی

انگلیسی به فارسی

خوراک رشته فرنگی، رشته فرنگی


ماکارونی، اسپاگتی، رشته فرنگی، خوراک رشته فرنگی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a form of pasta made in long thin strings, usu. served with a meat, tomato, or other sauce.

(2) تعریف: a narrow tube of insulating material, used around bare electrical wire.

• pasta made from a paste of wheat flour that has been formed into long slender strings
spaghetti is a type of pasta. it looks like long pieces of string and is usually served with a sauce.

دیکشنری تخصصی

[سینما] فیلم فشرده درون دوربین (واژه ایتالیایی )

مترادف و متضاد

رشته فرنگی (اسم)
vermicelli, macaroni, noodle, noodles, spaghetti

اسپاگتی (اسم)
spaghetti

خوراک رشته فرنگی (اسم)
spaghetti

جملات نمونه

1. Boil plenty of salted water, then add the spaghetti.
[ترجمه ترگمان]مقدار زیادی آب شور را حرارت دهید و سپس اسپاگتی را اضافه کنید
[ترجمه گوگل]آب مقطر زیاد جوشانده و سپس اسپاگتی را اضافه کنید

2. Spaghetti is one of my favorite foods.
[ترجمه ترگمان]اسپاگتی یکی از غذاهای محبوب من است
[ترجمه گوگل]اسپاگتی یکی از غذاهای مورد علاقه من است

3. He's a dab hand at cooking spaghetti.
[ترجمه ترگمان]او در حال پختن اسپاگتی است
[ترجمه گوگل]او در آشپزی اسپاگتی یک دست بامزه است

4. She ate three platefuls of spaghetti.
[ترجمه ؟؟؟] آن خانم سه بشقاب پر از اسپاگتی را خورد
[ترجمه ترگمان]اون سه تا از اسپاگتی رو خورد
[ترجمه گوگل]او سه بار از اسپاگتی خورد

5. Can you drain the spaghetti, please ?
[ترجمه ترگمان]میشه اسپاگتی رو خشک کنی، لطفا؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید اسپاگتی را از بین ببرید، لطفا؟

6. If you're very hungry a double helping of spaghetti should fit the bill!
[ترجمه ترگمان]اگر خیلی گرسنه هستید که به اسپاگتی کمک می کنید باید صورت حساب را جا به جا کنید!
[ترجمه گوگل]اگر شما بسیار گرسنه هستید، کمک دوگانه از اسپاگتی باید با لایحه مناسب باشد!

7. Eating spaghetti can be a messy business.
[ترجمه ترگمان]خوردن اسپاگتی می تواند یک کسب وکار شلوغ باشد
[ترجمه گوگل]خوردن اسپاگتی می تواند یک کسب و کار کثیف باشد

8. She ate three plates of spaghetti and a dessert? That's impossible. I don't believe it!
[ترجمه ترگمان]اون سه تا بشقاب ماکارونی و دسر خورده؟ غیر ممکنه باور نمی کنم!
[ترجمه گوگل]او سه عدد اسپاگتی و یک دسر خورد؟ غیرممکن است من آن را باور نمی کنم!

9. Nicholas ate a dish of spaghetti.
[ترجمه ترگمان] نیکولاس \"یه ظرف ماکارونی خورد\"
[ترجمه گوگل]نیکلاس یک ظرف از اسپاگتی خورد

10. Is the spaghetti ready yet, Dad?
[ترجمه ترگمان]اسپاگتی هنوز آماده اس، بابا؟
[ترجمه گوگل]آیا اسپاگتی هنوز آماده است، پدر؟

11. I don't like tinned tomatoes/spaghetti/milk.
[ترجمه ترگمان]من tomatoes tinned \/ اسپاگتی \/ شیر را دوست ندارم
[ترجمه گوگل]من گوجه فرنگی گوسفند / اسپاگتی / شیر را دوست ندارم

12. He poked at the spaghetti with a fork.
[ترجمه ترگمان] با چنگال به اسپاگتی ضربه زد
[ترجمه گوگل]او با یک چنگال با اسپاگتی خم شد

13. Melissa piled spaghetti onto her plate.
[ترجمه ترگمان]ملیسا اسپاگتی رو روی بشقابش ریخت
[ترجمه گوگل]ملیسا اسپاگتی را بر روی صفحه او گذاشت

14. Stephen ate three plates of spaghetti.
[ترجمه ترگمان]استفن سه بشقاب اسپاگتی خورد
[ترجمه گوگل]استفان سه عدد اسپاگتی خورد

15. Spaghetti, lasagne, vermicelli, ravioli and canneloni are all types of pasta.
[ترجمه ترگمان]اسپاگتی، ماکارونی، vermicelli و ravioli همه نوع پاستا هستند
[ترجمه گوگل]اسپاگتی، لازانیا، ورمیشیل، راویولی و کانلنی همه انواع ماکارونی هستند

پیشنهاد کاربران

اسپاگتی

ماکارانی

اسپاگتی، ماکارونی

اسپاگتی ، ماکارونی و. . . .

میشه ماکارانی

spaghetti ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: رِشتار
تعریف: نوعی خمیراک به شکل رشته‏های نازک و طویل بدون سوراخ که مادۀ خام خوراک اسپاگتی است

Spaghetti
یعنی ماکارونی ، اسپاگتی


کلمات دیگر: