1. theatrical production of a kind
نمایش های تئاتری بد
2. a theatrical company
گروه (هنرپیشگان) تئاتر
3. a theatrical presentation
برنامه ی تئاتری
4. a theatrical tour
سفر برای دادن نمایش
5. meretricious theatrical shows
نمایش های تئاتری جلف
6. the theatrical gestures of the old preacher
ادا و اطوار وانمودین آن واعظ پیر
7. those theatrical tours seasoned him as an actor
آن مسافرت های تئاتری او را هنرپیشه ی ورزیده ای کرد.
8. a masterpiece of theatrical arts
شاهکار هنرهای تئاتری
9. a very excellent theatrical representation
یک نمایش تئاتری بسیار عالی
10. Dance is a very theatrical art.
[ترجمه ترگمان]رقص یک هنر نمایشی است
[ترجمه گوگل]رقص یک هنر بسیار تئاتری است
11. The young student from the theatrical school showed great prowess at acting in the play.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان جوان مدرسه تئاتر مهارت زیادی در بازی کردن در نمایش نشان دادند
[ترجمه گوگل]دانش آموز جوان از مدرسه تئاتر توانست در اجرای بازی نقش بزرگی داشته باشد
12. Actors learn how to enunciate clearly in the theatrical college.
[ترجمه ترگمان]بازیگران یاد می گیرند چطور به روشنی در کالج تئاتر مطرح کنند
[ترجمه گوگل]بازیگران یاد می گیرند چگونه به طور واضح در کالج تئاتر سخنرانی کنند
13. We had witnessed one of the most outstanding theatrical performances of the decade.
[ترجمه ترگمان]ما شاهد یکی از برجسته ترین بازیگران نمایش تئاتر در این دهه بودیم
[ترجمه گوگل]ما شاهد یکی از برجسته ترین اجرای تئاتر دهه بودیم
14. There was a theatrical air about the whole scene which had a great appeal for me.
[ترجمه ترگمان]در کل صحنه نمایش تئاتری بود که برای من جاذبه بزرگی داشت
[ترجمه گوگل]یک صحنه تئاتر در مورد صحنه ای بود که برای من بسیار جذاب بود
15. The place had a certain gimcrack theatrical glamour.
[ترجمه ترگمان]این محل یک زرق و برق مخصوص تئاتر داشت
[ترجمه گوگل]این جادوگر یک جادوگر خاص تئاتری بود
16. Top theatrical agents are beating a path to the teenager's door.
[ترجمه ترگمان]ماموران تئاتر برتر در حال زدن راهی برای رسیدن به در نوجوان هستند
[ترجمه گوگل]عوامل تئاتر بالا یک مسیر را به درون نوجوان می کنند