1. Window glass is transparent.
شیشه پنجره شفاف است
2. Colonel Thomas is a man of transparent honesty and loyalty.
سرهنگ توماس نمونه ای از صداقت و وفاداری آشکار است
3. The homicide was a transparent case of jealousy that got out of hand.
آدم کشی نمونه ای واضحی از حسادت غیر قابل کنترل بود
4. water is transparent
آب فرانما است.
5. a diamond of the first water is perfectly transparent
یک الماس درجه یک کاملا شفاف است.
6. Grow the bulbs in a transparent plastic box, so the children can see the roots growing.
[ترجمه ترگمان]این لامپ ها را در یک جعبه پلاستیکی شفاف پرورش دهید تا بچه ها بتوانند ریشه های رشد را ببینند
[ترجمه گوگل]لامپ را در یک جعبه پلاستیکی شفاف رشد دهید، به طوری که کودکان می توانند ریشه ها را در حال رشد ببینند
7. They are so thin that they are quite transparent.
[ترجمه ترگمان]آن ها آنقدر لاغر هستند که کاملا شفاف هستند
[ترجمه گوگل]آنها بسیار نازک هستند و کاملا شفاف هستند
8. She dressed a transparent silk blouse.
[ترجمه ترگمان]پیراهن ابریشمی شفافی پوشید
[ترجمه گوگل]او لباس بلوز ابریشمی شیک پوشانده بود
9. The meaning of this passage seems quite transparent.
[ترجمه ترگمان]معنی این سفر کاملا شفاف به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]معنای این بند به نظر می رسد کاملا شفاف است
10. A layer of transparent material is sandwiched between the pieces of glass.
[ترجمه ترگمان]یک لایه از مواد شفاف که بین تکه های شیشه قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]لایه ای از مواد شفاف بین تکه های شیشه ای قرار گرفته است
11. The cornea is the transparent membrane that covers the front of the eye.
[ترجمه ترگمان]قرنیه یک غشا شفافی است که جلوی چشم را می پوشاند
[ترجمه گوگل]قرنیه غشای شفاف است که جلوی چشم را پوشش می دهد
12. Her eyelids were blue and almost transparent.
[ترجمه ترگمان]چشمانش آبی و تقریبا شفاف بودند
[ترجمه گوگل]پلک او آبی و تقریبا شفاف بود
13. Frogs' eggs are covered in a sort of transparent jelly.
[ترجمه ترگمان]تخم ها در یک نوع ژله شفاف قرار دارند
[ترجمه گوگل]تخم مرغ ها از جنس شفاف پوشیده شده اند
14. He carefully stripped away the transparent paper and took out a valuable stamp.
[ترجمه ترگمان]او کاغذ سفیدی را با دقت پاک کرد و تمبر ارزشمندی بیرون آورد
[ترجمه گوگل]او با دقت محروم دور کاغذ شفاف و در زمان از یک تمبر با ارزش
15. The water is so transparent that we can see the fishes swimming.
[ترجمه f.s] آب چنان شفاف است که ما میتوانیم شنای ماهی ها را تماشا کرد
[ترجمه ترگمان]آب چنان شفاف است که ما می توانیم ماهی ها را ببینیم
[ترجمه گوگل]آب خیلی شفاف است که می توان ماهی را شنا کرد
16. The poem's comic allegory was transparent.
[ترجمه ترگمان]این تمثیل poem s بود
[ترجمه گوگل]تمثیل کمیک شعر شفاف بود
17. Glass is a transparent material.
[ترجمه ترگمان]شیشه یک ماده شفاف است
[ترجمه گوگل]شیشه یک ماده شفاف است
18. It was transparent that she was irritated.
[ترجمه ترگمان]شفاف بود که او از کوره در رفت
[ترجمه گوگل]شفاف بود که او تحریک شده بود
19. He thought he could fool people with transparent deceptions.
[ترجمه ترگمان]او فکر می کرد که می تواند مردم را فریب دهد و آن ها را فریب دهد
[ترجمه گوگل]او فکر کرد که می تواند مردم را با فریب شفاف احاطه کند