کلمه جو
صفحه اصلی

add on


ضمیمه کردن، جزو چیز دیگر کردن، (امریکا) کالا یا چیز اضافی که در هنگام خرید برای تشویق به خریدار داده می شود

انگلیسی به فارسی

اضافه کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an optional item that may be bought in addition to a main item to supplement or improve it.

(2) تعریف: in computing, a supplementary program or piece of code written to alter, enhance, or extend the behavior of a main program.

- The word processor has an add-on for the visually impaired.
[ترجمه ترگمان] پردازشگر کلمه یک نقطه اضافه برای اختلالات بینایی دارد
[ترجمه گوگل] پردازشگر کلمه یک افزودنی برای افراد دارای دید ضعیف است

• component added to a computer in order to improve performance
an add-on is a piece of equipment that is attached to a computer to make it better or more efficient; a technical term in computing.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] افزوده شده، مدارات، سیستمها یا دستگاههای سخت افزار ی که می توانند به یک کامپیوتر متصل شوند تا حافظه و کارایی آن را افزایش دهند .
[نساجی] نسبت برداشت - جذب واقعی در آهار

جملات نمونه

1. Holiday-makers can also add on a week in Majorca before or after the cruise.
[ترجمه ترگمان]makers همچنین می توانند یک هفته قبل یا بعد از سفر دریایی به ماجورکا دست یابند
[ترجمه گوگل]تعطیلات همچنین می تواند در یک هفته در Majorca قبل یا بعد از کروز اضافه کنید

2. They decided to add on rather than move.
[ترجمه ترگمان]آن ها تصمیم گرفتند که به جای حرکت، به آن اضافه کنند
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند تا به جای حرکت حرکت کنند

3. Many loan application forms automatically add on insurance.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از فرم های درخواست وام به طور خودکار بر بیمه می افزاید
[ترجمه گوگل]بسیاری از فرم های درخواست وام به صورت خودکار به بیمه اضافه می شوند

4. Don't forget to add on your travelling expenses/add your expenses on.
[ترجمه ترگمان]فراموش نکنید که هزینه های سفر خود را اضافه کنید \/ هزینه خود را اضافه کنید
[ترجمه گوگل]فراموش نکنید که هزینه های سفر خود را اضافه کنید یا مخارج خود را اضافه کنید

5. Such upgrades generally fix problems and add on a few minor features.
[ترجمه ترگمان]چنین upgrades عموما مشکلات را حل می کنند و به چند ویژگی کوچک اضافه می کنند
[ترجمه گوگل]چنین ارتقا هایی به طور کلی مشکلات را حل می کنند و به چند ویژگی جزئی اضافه می کنند

6. Then add on the local charge for sewerage disposal.
[ترجمه ترگمان]سپس بار محلی را برای دفع فاضلاب اضافه کنید
[ترجمه گوگل]سپس مبلغ محلی برای دفع فاضلاب اضافه کنید

7. It also suffers from the lack of an authoritative formal definition, resulting in successive "add on" clarifications that have patched some of the holes in the original specification document.
[ترجمه ترگمان]همچنین از عدم وجود یک تعریف رسمی معتبر رنج می برد، که منجر به \"افزودن\" توضیحات بعدی بر \" clarifications هایی می شود که برخی از سوراخ ها را در سند استاندارد ویژگی تعمیر کرده اند
[ترجمه گوگل]همچنین از فقدان یک تعریف رسمی معتبر رنج می برد و نتیجۀ تعاریف 'افزودن' در پی می آید که برخی از سوراخ ها را در سند مشخصه اصلی رفع کرده اند

8. The carbon in the past, be add on paper face have autotype a material of the function, common front opposite has, so, two sides can be used.
[ترجمه ترگمان]کربن در گذشته، باید بر روی صورت کاغذی اضافه شود و یک ماده از تابع را تشکیل دهد که جبهه مشترک در مقابل آن قرار دارد، بنابراین دو طرف می توانند مورد استفاده قرار گیرند
[ترجمه گوگل]کربن در گذشته، بر روی چهره کاغذ اضافه می شود، یک نوع مواد از عملکرد را به طور خودکار، مخالف مشترک مشترک جلو، بنابراین، دو طرف می تواند مورد استفاده قرار گیرد

9. I add on the left side the table or sidebar with option add custom links.
[ترجمه ترگمان]من قسمت چپ جدول را اضافه می کنم یا نوار کناری را با گزینه اضافه کردن پیوندهای سفارشی اضافه می کنم
[ترجمه گوگل]در سمت چپ جدول یا نوار کناری با گزینه افزودن لینک سفارشی اضافه می کنم

10. Or we might add on his behalf that Jarrell, a fine poet, was perhaps an even finer critic .
[ترجمه ترگمان]یا شاید به خاطر او بگوییم که Jarrell، یک شاعر خوب، شاید حتی یک منتقد بهتر هم باشد
[ترجمه گوگل]یا شاید از جانب او اضافه کنیم که جرل، شاعر خوب، شاید منتقد حتی دقیق تر بود

11. The bank add on a 5 % handling charge for changing traveler's cheque.
[ترجمه ترگمان]این بانک ۵ درصد هزینه رسیدگی به چک مسافرتی مسافر را اضافه می کند
[ترجمه گوگل]این بانک با اضافه کردن 5٪ هزینه حمل و نقل برای تغییر چک مسافر اضافه می کند

12. Add on a child and what have you got?
[ترجمه ترگمان]یه بچه رو اضافه کن و چی گیرت میاد؟
[ترجمه گوگل]اضافه کردن به یک کودک و چه چیزی را دریافت کرده اید؟

13. The schoolfellow three years, add on two human of disposition comparisons to be congenial, those two arrive the same place, started the love to relate.
[ترجمه ترگمان]این دو نفر که در سه سال بیش از هم دوست بوده اند، دو نفر از comparisons را به یکدیگر اضافه می کنند، و آن دو به همان مکان می رسند و عشق را شروع می کنند
[ترجمه گوگل]سه سال دانشآموز، در دو مقوله انسانی قرار میگیرد که مقایسهای بین آنها باشد، آن دو در یک مکان قرار میگیرند، عشق را برای ارتباط برقرار میکنند

14. Add on the card the flower to writing: " Rest. "
[ترجمه ترگمان]کارت را به نوشتن اضافه کنید: \" استراحت کنید \"
[ترجمه گوگل]کارت را روی نوشتار �استراحت� قرار دهید '

15. Remember to add on the cost of a meal.
[ترجمه ترگمان]به یاد داشته باشید که هزینه یک وعده غذایی را اضافه کنید
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید که هزینه غذا را اضافه کنید

پیشنهاد کاربران

افزونه

افزوده
افزودنی

اشانتیون

add - on = برافزا
plug - in = افزایه
extension = افزونه
add - in = درافزا
snap - in = اسنپین
theme = پوسته

افزوده، افزونه، لوازم جانبی

افزوده، ضمائم، افزونه

جانبی
An extra equipment that is added
a piece of equipment that can be connected to a computer to give it an extra use:
A printer is a useful add - on.

الحاقی، ضمیمه، ضمیمه ای، اضافی، افزوده، افزونه

add - on ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: برافزا
تعریف: برنامه‏ای که با تغییری کوچک در برنامه‏ای ازپیش موجود موجب بهبود آن می‏شود و ویژگی هایی تازه به آن می‏بخشد


کلمات دیگر: