کلمه جو
صفحه اصلی

allocate


معنی : اختصاص دادن، تخصیص دادن
معانی دیگر : دادن، ویژه ساختن، معین کردن، کنار گذاشتن، سهمیه دادن، (طبق برنامه) بخش کردن، تقسیم کردن، قسمت کردن، توزیع کردن، سهم دادن

انگلیسی به فارسی

توزیع کردن، تقسیم کردن


تخصیص، اختصاص دادن، تخصیص دادن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: allocates, allocating, allocated
مشتقات: allocation (n.)
(1) تعریف: to assign or set aside (money or other resources) for some specific use.
مترادف: allot, allow, appropriate, assign, earmark
مشابه: designate, ration, reserve, specify

- The rest of the funds have been allocated to the building project and cannot be used for other purposes.
[ترجمه ترگمان] بقیه سرمایه ها به پروژه ساختمان اختصاص داده شده است و برای اهداف دیگر قابل استفاده نیستند
[ترجمه گوگل] بقیه این وجوه به پروژه ساختمان اختصاص داده شده و نمی توان برای مقاصد دیگر استفاده کرد
- An equal amount of space in the gallery has been allocated for each artist.
[ترجمه ترگمان] تعداد مساوی فضا در گالری به هر هنرمند اختصاص داده شده است
[ترجمه گوگل] یک مقدار برابر فضا در گالری برای هر هنرمند اختصاص داده شده است

(2) تعریف: to give out according to a plan; distribute by lot.
مترادف: allot, apportion, dispense, distribute, divide, mete out, parcel out, share
مشابه: assign, deliver, disperse, disseminate, dole, impart, mete, parcel, portion

- As he had requested in his will, his money was allocated to various charities.
[ترجمه ترگمان] همان طور که در وصیت نامه خود درخواست کرده بود، پول او به خیریه های مختلف اختصاص یافت
[ترجمه گوگل] همانطور که او در اراده خود درخواست کرده بود، پول او به سازمان های خیریه مختلف اختصاص داده شد

• ration; allot, set aside; designate a portion of system resources for a particular task or operation (computers)
if something is allocated to a particular person or for a particular purpose, it is given to that person or used for that purpose.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] تخصیص دادن
[کامپیوتر] تخصیص دادن .
[ریاضیات] تخصیص دادن

مترادف و متضاد

اختصاص دادن (فعل)
appropriate, assign, reserve, allocate, devote, earmark, dedicate

تخصیص دادن (فعل)
give, allot, apportion, allocate, consecrate, design, designate

assign; divide among


Synonyms: admeasure, allot, apportion, appropriate, budget, cut, designate, dish out, divvy, earmark, give, mete, set aside, share, slice


Antonyms: keep, keep together


جملات نمونه

1. to allocate funds for housing
اختصاص دادن بودجه برای خانه سازی

2. You should allocate the same amount of time to each question.
[ترجمه محسن] شما باید به یک مقدار زمان برای هر سوال اختصاص دهید.
[ترجمه elahe] شما باید مقدار زمان یکسانی را به سئوالات اختصاص دهید
[ترجمه غزال سرخ] بهتر است زمان یکسانی را به هر سؤال اختصاص دهید.
[ترجمه ترگمان]باید همان مقدار زمان را به هر سوال اختصاص دهید
[ترجمه گوگل]شما باید هر بار یک بار به هر سوال اختصاص دهید

3. You must allocate the money carefully.
[ترجمه elahe] شما باید پول را با دقت سهم بندی کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید پول را با دقت تمام کنید
[ترجمه گوگل]شما باید پول را با دقت اختصاص دهید

4. Local authorities have to learn to allocate resources efficiently.
[ترجمه ترگمان]مقامات محلی باید یاد بگیرند که منابع را به طور موثر تخصیص دهند
[ترجمه گوگل]مقامات محلی باید یاد بگیرند منابع را به طور موثر اختصاص دهند

5. The manager allocate duties to the assistants.
[ترجمه ترگمان]مدیر وظایف را به دستیاران اختصاص می دهد
[ترجمه گوگل]مدیر مسئولیت ها را به دستیاران اختصاص می دهد

6. They will allocate funds to you if you requisition it.
[ترجمه ترگمان]اگر آن را درخواست کنید، آن ها را به شما اختصاص خواهند داد
[ترجمه گوگل]آنها اگر شما آن را درخواست کنید، وجوه را به شما اختصاص می دهند

7. The President has agreed to allocate further funds to develop the new submarine.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور با تخصیص بودجه بیشتر برای توسعه زیردریایی جدید موافقت کرده است
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور توافق کرده است که منابع مالی بیشتری برای توسعه زیردریایی جدید اختصاص دهد

8. The local council has/have decided not to allocate funds for the project.
[ترجمه ترگمان]شورای محلی تصمیم گرفته است که بودجه این پروژه را تخصیص ندهد
[ترجمه گوگل]شورای محلی تصمیم گرفته است که منابع مالی را برای این پروژه اختصاص ندهد

9. They intend to allocate more places to mature students this year.
[ترجمه ترگمان]آن ها قصد دارند امسال بیشتر مکان ها را به دانشجویان بالغ اختصاص دهند
[ترجمه گوگل]آنها قصد دارند مکان های بیشتری را برای دانش آموزان بالغ در سال جاری اختصاص دهند

10. Our plan is to allocate one member of staff to handle appoint-ments.
[ترجمه ترگمان]برنامه ما تخصیص یک عضو پرسنل برای رسیدگی به الزامات است
[ترجمه گوگل]برنامه ما این است که یک عضو کارمند را برای رسیدگی به مأموریت اختصاص دهیم

11. In addition, they would allocate local grants and manage local parks and libraries.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر آن، آن ها کمک های مالی محلی را تخصیص داده و پارک های محلی و کتابخانه ها را اداره خواهند کرد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، آنها کمک های محلی را اختصاص داده و پارک ها و کتابخانه های محلی را مدیریت می کنند

12. Drug assistance programs allocate about $ 750 per patient every month, according to the Kaiser Family Foundation.
[ترجمه ترگمان]براساس گزارش بنیاد خانواده Kaiser، هر ماه ۷۵۰ دلار در هر بیمار به میزان ۷۵۰ دلار در هر بیمار اختصاص دارد
[ترجمه گوگل]طبق گفته بنیاد خانواده کایزر، برنامه های کمک به مواد هر ماه حدود 750 دلار برای هر بیمار اختصاص می دهند

13. How will a local authority allocate rebates?
[ترجمه ترگمان]چگونه یک مرجع محلی تخفیف را تخصیص می دهد؟
[ترجمه گوگل]دولت محلی چگونه تخفیفات را به دست می آورد؟

14. Gliffs have notions of geometry, and can allocate and request space.
[ترجمه ترگمان]Gliffs دارای مفاهیم هندسی هستند و می توانند فضا را تخصیص داده و درخواست دهند
[ترجمه گوگل]Gliffs دارای مفاهیم هندسی است و می تواند فضای اختصاص داده و درخواست کند

to allocate funds for housing

اختصاص دادن بودجه برای خانه‌سازی


She allocated her wealth to charitable foundations.

او ثروت خود را بین مؤسسات خیریه تقسیم کرد.


پیشنهاد کاربران

اختصاص دادن، تخصیص دادن

محول کردن، ذکر کردن، نام بردن

اختصاص دادن
تخصیص بودجه= allocate funds

سر شکن کردن

سرشکن سازی ( برمبنای یک رویه ) - تخصیص ازطریق سرشکن سازی

allocate ( verb ) =اختصاص دادن، معین کردن، جای دادن، سهم دادن، سهم بندی کردن، تقسیم بندی کردن، کنار گذاشتن ، نسبت دادن

Definition =اختصاص دادن یا کنار گذاشتن برای هدفی یا مقصودی/برای توزیع طبق یک برنامه/به طور خاص برای اشاره به عمل در دسترس قرار دادن حافظه در یک برنامه کامپیوتری کاربرد دارد/دادن چیزی به کسی به عنوان سهم خود از کل مقدار یا میزان، تا با روش خاص استفاده گردد. /تصمیم بگیرد که رسماً چیزی به شخص خاصی داده شود/برای تصمیم گیری در مورد قرار دادن هزینه یا مبلغ خاصی در حساب های شرکت

allocate something to somebody = اختصاص چیزی به کسی
allocate capital/funds/money = اختصاص دادن سرمایه/وجه/پول


examples:
1 - The government is allocating �10 million for health education.
دولت 10 میلیون پوند برای آموزش بهداشت اختصاص داده است.
2 - As project leader, you will have to allocate people jobs/allocate jobs to people.
به عنوان سرپرست پروژه ، باید کار افراد را تقسیم بندی کنید/ کار را به افراد اختصاص دهید.
3 - It is not the job of the investigating committee to allocate blame for the disaster/to allocate blame to individuals.
وظیفه کمیته تحقیق این نیست که تقصیر را به گردن فاجعه بندازد یا تقصیر را به افراد نسبت دهد.
4 - State funds will not be allocated to the program next year.
بودجه دولت سال آینده به این برنامه اختصاص نخواهد یافت.
5 - something They allocated 3% of the advertising budget to newspaper ads.
به قدری که آنها 3٪ از بودجه تبلیغات را به تبلیغات روزنامه اختصاص دادند.
6 - We need to allocate capital and resources more effectively.
ما باید سرمایه و منابع را به طور موثرتری سهم بندی کنیم.
7 - allocate time Salespeople should allocate time for work in each area of their business.
زمان معین کنید فروشندگان باید برای کار در هر زمینه از تجارت خود وقت اختصاص دهند.
8 - You will be allocated 4, 566 shares at the par value of 20p each.
به شما 4, 566 سهام به ازای ارزش هر یک20p اختصاص داده خواهد شد.
9 - It is his job to decide how the responsibilities should be allocated among the different salespersons within the sales force.
این وظیفه او است که تصمیم بگیرد چگونه مسئولیت ها بین فروشندگان مختلف در نیروی فروش اختصاص یابد ( تقسیم بندی شود ) .
10 - Federal agencies are required to set goals for allocating a certain percentage of jobs to small companies.
آژانس های فدرال موظفند اهدافی را برای اختصاص دادن درصد معینی از مشاغل به شرکت های کوچک معین کنند.
11 - The initial amounts received from customers or subscribers should be allocated to two liability accounts.
مبالغ اولیه دریافتی از مشتریان یا مشترکان باید به دو حساب بدهی اختصاص یابد.







[مهندسی کامپیوتر و IT] تخصیص دادن ، منظور کردن ، تقسیم کردن ، اختصاص دادن


کلمات دیگر: