کلمه جو
صفحه اصلی

transformer


معنی : مبدل، تغییر دهنده، تبدیل کننده
معانی دیگر : دگردیسگر، دگرسانگر، دگرگون ساز، تغییر شکل دهنده، ترانسفورماتور، دستگاه تبدیل برق ضعیف به برق قوی

انگلیسی به فارسی

ترادیسیدن، مبدل


تبدیل کننده، تغییر دهنده، ترانسفورماتور، دستگاه تبدیل برق ضعیف به برق قوی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a device that transfers electric current from one circuit or set of circuits to another, by means of electromagnetic induction and usu. for the purpose of changing voltage.

(2) تعریف: that which transforms.

• device for changing the voltage of electrical current
a transformer is a piece of electrical equipment which changes the voltage of a current.

دیکشنری تخصصی

[سینما] ترانسفورماتور - مبدل
[عمران و معماری] مبدل - ترانسفورماتور
[کامپیوتر] مبدل
[برق و الکترونیک] ترانسفورماتور - ترانسفورماتور قطعه ای که از دو یا چند پیچک تشکیل شده است که با اتصال مغناطیسی به یکدیگر تزویج شده اند . این قطعه می تواند انرژِی الکتریکی را از یک یا چند مدار، بدون تغییر بسامد، به یک یا چند مدار دیگر منتقل می کند . ولی معمولاً مقادیر جریان و ولتاژ را تغییر می دهد .
[مهندسی گاز] مبدل، تبدیل کننده

مترادف و متضاد

مبدل (اسم)
transformer, converter, transducer

تغییر دهنده (اسم)
changer, transformer

تبدیل کننده (اسم)
transformer, converter

جملات نمونه

1. We traced the trouble to a faulty transformer.
[ترجمه ترگمان]ما مشکل a معیوب رو ردیابی کردیم
[ترجمه گوگل]ما مشکلات را به یک ترانسفورماتور معیوب ردیابی کردیم

2. Keep away from the transformer.
[ترجمه ترگمان]از ترانسفورماتور دور بمانید
[ترجمه گوگل]دور از ترانسفورماتور نگه دارید

3. He switched off the transformer and the buzzing stopped.
[ترجمه ترگمان]او برق را خاموش کرد و وز وز قطع شد
[ترجمه گوگل]او ترانسفورماتور را خاموش کرد و وزوز متوقف شد

4. Plug the transformer into the mains .
[ترجمه ترگمان]ترانسفورماتور را به سمت برق اصلی متصل کنید
[ترجمه گوگل]ترانسفورماتور را به برق متصل کنید

5. You may need a transformer if you want to run a personal stereo off mains electricity.
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهید یک دستگاه استریو را از برق برق بکشید، ممکن است به یک ترانسفورماتور نیاز داشته باشید
[ترجمه گوگل]اگر بخواهید یک استریوی شخصی از برق را اجرا کنید، ممکن است به ترانسفورماتور نیاز داشته باشید

6. The visionary leader is a transformer, cutting through complex problems that leave other strategists stranded.
[ترجمه ترگمان]رهبر بلندپرواز یک ترانسفورماتور است، که از طریق مشکلات پیچیده ای قطع می شود که strategists دیگر را به دام می اندازد
[ترجمه گوگل]رهبر چشم انداز یک ترانسفورماتور است و از طریق مشکلات پیچیده ای که سایر استراتژیست ها را رها می کند، رفع می شود

7. Transformer coupling of the source and/or detector to the Wheatstone network is often adopted to match impedance levels or for isolation purposes.
[ترجمه ترگمان]جفت ترانسفورماتور منبع و \/ یا آشکارساز در شبکه Wheatstone اغلب برای انطباق با سطوح امپدانس و یا برای اهداف جداگانه استفاده می شود
[ترجمه گوگل]اتصال ترانسفورماتور منبع و / یا آشکارساز به شبکه یویتستون اغلب برای مقابله با امپدانس یا اهداف انزوا مطرح می شود

8. The availability of two variable transformer ratios allows even more widely differing impedances to be compared than is possible with single-transformer bridges.
[ترجمه ترگمان]در دسترس بودن دو نسبت مبدل متغیر اجازه می دهد که impedances با هم مقایسه شوند تا مقایسه با پل های تک ترانسفورمر امکان پذیر باشد
[ترجمه گوگل]در دسترس بودن دو ترانسفورماتور متغیر اجازه می دهد تا امپدانس های مختلف متفاوت تر از آنچه که ممکن است با پل های تک ترانسفورماتور امکان پذیر باشد مقایسه شود

9. This effectively gives a 6-0-6 volt transformer having a current rating of 250 milliamps.
[ترجمه ترگمان]این کار به طور موثر یک ترانسفورماتور ۶ - ۰ ولت با نرخ کنونی ۲۵۰ milliamps به دست می دهد
[ترجمه گوگل]این به طور موثری یک ترانسفورماتور 6-0-6 ولت دارای رتبه فعلی 250 میلی آمپر می باشد

10. This would be undesirable behaviour in a transformer but is the essence of fluxgate operation.
[ترجمه ترگمان]این رفتار نامطلوب در یک ترانسفورماتور است اما ماهیت عملیات fluxgate است
[ترجمه گوگل]این رفتار نامطلوب در ترانسفورماتور است اما ماهیت عملیات Fluxgate است

11. Mains transformer T1 must have a generous current rating.
[ترجمه ترگمان]شکل ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ - ۱ -
[ترجمه گوگل]ترانسفورماتور اصلی T1 باید امتیاز فعلی سخاوتمندانه داشته باشد

12. This exceeds the transformer current rating.
[ترجمه ترگمان]این فراتر از نرخ جریان ترانسفورماتور است
[ترجمه گوگل]این از امتیاز فعلی ترانسفورماتور فراتر رفته است

13. They are connected to a transformer, which provides the 12 V supply to the lights.
[ترجمه ترگمان]آن ها به یک ترانسفورماتور متصل می شوند که تامین ۱۲ V را به نورها می دهد
[ترجمه گوگل]آنها به یک ترانسفورماتور متصل شده اند، که عرضه 12 ولت به چراغ را فراهم می کند

14. The transformer simply plugs into a mains socket indoors or in a garage, and only the low-voltage wire is taken outside.
[ترجمه ترگمان]ترانسفورماتور به طور ساده به سوکت برق اصلی داخل خانه یا در یک گاراژ انتقال داده می شود و تنها سیم با ولتاژ پایین خارج می شود
[ترجمه گوگل]ترانسفورماتور به سادگی در داخل و یا در یک گاراژ به سوکت اصلی وصل می شود و تنها سیم کم ولتاژ خارج خارج می شود

15. Power Distribution Grid; Coupling Transformer; Line Loss; Power Supply Reliability.
[ترجمه ترگمان]شبکه توزیع برق؛ ترانسفورماتور مجدد؛ ترانسفورماتور خط؛ قابلیت اطمینان تامین برق
[ترجمه گوگل]شبکه توزیع برق؛ اتصال ترانسفورماتور؛ افت خط؛ قابلیت اطمینان منبع تغذیه

پیشنهاد کاربران

تبدیل شونده، تغییر کننده

transformer ( noun ) = مبدل ( جریان برق ) ، ترانسفورماتور، ترانس

Definition =دستگاهی که ولتاژ یا ویژگی دیگر انرژی الکتریکی را هنگام حرکت از یک مدار به مدار دیگر تغییر می دهد/دستگاهی که خصوصیات جریان الکتریکی را تغییر می دهد/قطعه ای از تجهیزات الکتریکی که نیروی جریان الکتریکی را تغییر می دهد/

examples:
1 - Wire the fan and a 12 - volt transformer to the light switch.
فن و یک مبدل جریان برق 12 ولت را به کلید برق سیم کشی کنید.
2 - The transformer was placed for a period of approximately two weeks before experimental tests began.
ترانس برای مدت زمان تقریباً دو هفته قبل از شروع آزمایش های تجربی قرار داده شد.


transformer ( فیزیک )
واژه مصوب: مبدل 1
تعریف: دستگاهی که معمولاً جریان متناوب را، بدون تغییر بسامد، به جریان متناوب دیگری با اختلاف پتانسیل و شدت جریان متفاوت تبدیل کند|||متـ . ترانسفورماتور


کلمات دیگر: