کلمه جو
صفحه اصلی

solenoid


معنی : مارپیچ کهربایی
معانی دیگر : (در ترمز و سویچ و غیره) سیم پیچ استوانه ای، سولنوئید، مفتول پیچاپیچ، سیم پیچی بشکل استوانه برای ایجاد میدان مغناطیسی

انگلیسی به فارسی

سیم پیچی بشکل استوانه برای ایجاد میدان مغناطیسی،مارپیچ کهربایی


solenoid، مارپیچ کهربایی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: solenoidal (adj.)
(1) تعریف: a coil of wire, usu. in spiral form, that produces a magnetic field when electricity flows through it.

(2) تعریف: a device consisting of such a coil and a metal bar that moves back and forth through the center of it, often used as a switching mechanism.

• conductor that produces a magnetic field when an electrical current passes through it (electricity)

دیکشنری تخصصی

[سینما] سلنوید
[برق و الکترونیک] سیملوله ؛ سلنویید پیچکی که به درو هسته ی آهنی قابل حرکتی پیچیده شده است. هنگامی که پیچک با ارسال جریان متناوب یا مستقیم در داخل آن، انرژی دار می شود. سلنویید میتواند انرژی الکتریکی را به انرژی مکانیکی تبدیل کند. شکلهای دیگر سلنویید به جای حرکت محوری، حرکت دورانی را در هسته ایجاد می کنند. هسته می تواند ثابت و پیچک متحرک باشد. - بوبین استوانه ای
[مهندسی گاز] سیم پیچ
[ریاضیات] سیملوله
[پلیمر] سیم پیچ استوانه ای

مترادف و متضاد

مارپیچ کهربایی (اسم)
solenoid

جملات نمونه

1. Prepare the solenoid valve connecting wire.
[ترجمه ترگمان]the solenoid را آماده کنید
[ترجمه گوگل]سیم اتصال دهنده سوپاپ را تهیه کنید

2. Fit the solenoid valve to the water tap - note the arrow on the body which indicates the direction of water flow.
[ترجمه ترگمان]شیر solenoid را به شیر آب متصل کنید - تیر را بر روی بدن قرار دهید که جهت جریان آب را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]دریچه ی الکترونی را به شیر آب اضافه کنید - توجه داشته باشید که فلش روی بدن نشان دهنده جهت جریان آب است

3. Guido Tonelli, spokesman for the Compact Muon Solenoid detector group, insisted that it would be a major scientific development whether the existence of the missing particle is included or excluded.
[ترجمه ترگمان]گیدو Tonelli، سخنگوی گروه ردیاب Compact Muon، اصرار داشت که این یک توسعه علمی بزرگ است که آیا وجود ذره گم شده را شامل می شود یا مستثنی می کند
[ترجمه گوگل]گیدو تونلی، سخنگوی گروه آشکارساز Solenoid Compon Compact، اصرار داشت که این امر می تواند پیشرفت علمی بزرگی باشد که آیا وجود ذرات گم شده گنجانده شده یا حذف شده است

4. Spare Parts Factory ---- Carburetor solenoid valve, electromagnetic valve, automobile vacuum valve, car starter motor switch.
[ترجمه ترگمان]کارخانه قطعات یدکی - - carburetor solenoid، سوپاپ الکترومغناطیسی، شیر خلا خودرو، سوئیچ موتور روشن خودرو
[ترجمه گوگل]کارخانه قطعات یدکی ---- دریچه الکترومغناطیسی کربورتر، شیر الکترومغناطیسی، دریچه خلاء خودرو، سوئیچ موتور راه انداز خودرو

5. By manipulating the solenoid valves through solid state relay (SSR), the system can control the process of the reaction as programmed.
[ترجمه ترگمان]با دستکاری شیره ای solenoid از طریق رله حالت جامد (SSR)، این سیستم می تواند فرآیند واکنش به صورت برنامه ریزی شده را کنترل کند
[ترجمه گوگل]با دستکاری دریچه های الکترونی از طریق رله حالت جامد (SSR)، سیستم می تواند روند واکنش را به صورت برنامه ریزی کنترل کند

6. DF4-W reverse locked solenoid valve is exclusive pneumatic elements controlling the actions of the brake and cluth of a press.
[ترجمه ترگمان]شیر locked معکوس DF۴ - W، عناصر پنوماتیک ویژه ای است که اعمال ترمز و cluth یک فشار را کنترل می کنند
[ترجمه گوگل]دریچه الکترونی قفل شده DF4-W معکوس منفعل منحصر به فرد کنترل کننده عملکردهای ترمز و چسبندگی یک مطبوعات است

7. For a steady current-carrying tightly wound thick-wall solenoid with a finite length, the expression of vector potential is derived by using the method of cylindrical function expansion.
[ترجمه ترگمان]برای یک جریان ثابت - با طول محدود، عبارت پتانسیل برداری با استفاده از روش گسترش تابع استوانه ای بدست می آید
[ترجمه گوگل]برای یک سلونوئید با ضخامت دیواره سخت با زوائد ثابت با طول محدود، بیان پتانسیل بردار با استفاده از روش گسترش گسترش استوانه بدست می آید

8. The starter solenoid is essentially a large electronic switch that can handle that much current.
[ترجمه ترگمان]The starter اساسا یک کلید الکترونیکی بزرگ است که می تواند آن مقدار را کنترل کند
[ترجمه گوگل]Solenoid starter اساسا یک سوئیچ الکترونیکی بزرگ است که می تواند آن جریان را کنترل کند

9. The invention of the solenoid provided immediate concrete evidence of this idea.
[ترجمه ترگمان]اختراع of یک مدرک عینی از این ایده را ارایه کرد
[ترجمه گوگل]اختراع الکترومغناطیسی شواهد بلافاصله از این ایده را ارائه داد

10. Application: Driver for solenoid and motor, series regulator and general purpose.
[ترجمه ترگمان]برنامه: گرداننده solenoid و موتور، تنظیم کننده سری و هدف عمومی
[ترجمه گوگل]راننده برنامه برای موتورهای الکتریکی و موتور، تنظیم کننده سری و هدف کلی

11. The series features standard 2-way solenoid and piloted piston valves, along with an adjustable electronic timer.
[ترجمه ترگمان]سری استاندارد ۲ - روش solenoid و شیره ای پیستون را همراه با یک تایمر الکترونیکی قابل تنظیم نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این سری ویژگی های استاندارد سوپاپ های سوپاپی سوپاپدار و پیستون دوطرفه، همراه با یک تایمر الکترونیکی قابل تنظیم است

12. Tests will reveal if this is necessary since on test the solenoid valve will operate sluggishly or not at all.
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها نشان خواهند داد که آیا این کار لازم است یا نه
[ترجمه گوگل]آزمایش ها نشان می دهد که اگر این لازم است، از آنجایی که در آزمون، دریچه های سوپاپی به آرامی کار می کنند یا اصلا عمل نمی کنند

13. Under standby conditions, the circuit requires 20mA approximately and while operating the solenoid valve, 200mA.
[ترجمه ترگمان]تحت شرایط آماده به کار، مدار به ۲۰ mA تقریبا و در حالی که the solenoid را فعال می کند، نیاز دارد
[ترجمه گوگل]در حالت آماده به کار، مدار تقریبا 20mA نیاز دارد و در حالی که مدار سوپاپ، 200mA را فعال می کند

14. It also makes sure that the extra load of the solenoid valve does not cause problems due to sudden voltage drops.
[ترجمه ترگمان]همچنین اطمینان حاصل می کند که بار اضافی شیره ای solenoid باعث بروز مشکلاتی به علت افت ولتاژ ناگهانی نمی شود
[ترجمه گوگل]همچنین اطمینان حاصل می کند که بار اضافی دریچه های الکترونی به علت قطرات ناگهانی ولتاژ باعث ایجاد مشکل نمی شود

پیشنهاد کاربران

در هیدرولیک و پنوماتیک شیر با تحریک جریان الکتریکی. شیر برقی
Solenoid valve

شیر برقی چند راهه

solenoid ( فیزیک )
واژه مصوب: سیم لوله
تعریف: پیچه‏ای از سیم هایی با روکش عایق یا پیچیده‏شده روی لوله‏ای استوانه‏ای یا لوله‏ای با مقطع مربع


کلمات دیگر: