کلمه جو
صفحه اصلی

transmitter


معنی : انتقال دهنده، فرستنده، مخابرهکننده، منتقل کننده، فرا فرست
معانی دیگر : ناقل

انگلیسی به فارسی

انتقال دهنده، منتقل کننده، فرستنده، فرا فرست


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the broadcasting apparatus that generates, amplifies, and modulates radio waves and sends the signal thus produced from an antenna.
مشابه: beacon

(2) تعریف: the part of a telephone or telegraph that changes sound waves or mechanical movements into electrical impulses than can be conveyed to a receiver.

(3) تعریف: anything that transmits.

• conveyer; broadcasting device
a transmitter is a piece of equipment used for sending radio signals or for broadcasting programmes.

دیکشنری تخصصی

[سینما] فرستنده
[برق و الکترونیک] فرستنده 1. تجهیراتی که سیگنال حامل RF را تولید و تقویت می کند. سیگنال حامل را با اطلاعات مدوله میکند و حامل مدوله شده را برای تابش در فضا به صورت امواج الکترومغناطیس، به آنتن تغذیه می کند . 2. در سیستم تلفن، میکروفونی که امواج صدا را به سیگنالهای af تبدیل می کند . - فرستنده
[مهندسی گاز] انتقال دهنده، فرستنده ا دستگاه تبدیل جریان
[زمین شناسی] فرارسان، ناقل، فرستنده، منتقل کننده

مترادف و متضاد

انتقال دهنده (اسم)
assignor, transferor, transmitter, transporter

فرستنده (اسم)
transmitter, forwarder, sender

مخابره کننده (اسم)
transmitter

منتقل کننده (اسم)
transferor, transmitter, transporter

فرا فرست (اسم)
transmitter

جملات نمونه

1. a radio transmitter
فرستنده ی رادیویی

2. The receiver picks up pulses emitted by the transmitter.
[ترجمه ترگمان]گیرنده پالس های ایجاد شده توسط فرستنده را دریافت می کند
[ترجمه گوگل]گیرنده پالس های فرستنده را می گیرد

3. They tested the range of this transmitter.
[ترجمه ترگمان]آن ها دامنه این فرستنده را آزمایش کردند
[ترجمه گوگل]آنها محدوده این فرستنده را آزمایش کردند

4. The mosquito is a transmitter of disease.
[ترجمه 🌠MM93🌠] پشه یک ناقل بیماری است.
[ترجمه ترگمان]پشه فرستنده بیماری است
[ترجمه گوگل]پشه یک فرستنده بیماری است

5. The transmitter, the operator said, has already stood by.
[ترجمه ترگمان]تلفنچی گفت: فرستنده، پیش از این کنارش ایستاده
[ترجمه گوگل]فرستنده، اپراتور گفت، پیش از این ایستاده است

6. They live within range of the transmitter.
[ترجمه ترگمان]آن ها در محدوده فرستنده زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]آنها در محدوده فرستنده زندگی می کنند

7. The transmitter is operating on reduced power.
[ترجمه ترگمان]فرستنده بر روی کاهش قدرت عمل می کند
[ترجمه گوگل]فرستنده بر روی توان کم کار می کند

8. Emphasis was placed on the school as a transmitter of moral values.
[ترجمه ترگمان]این تاکید بر روی مدرسه به عنوان یک فرستنده ارزش های اخلاقی قرار داده شد
[ترجمه گوگل]تاکید بر مدرسه به عنوان فرستنده ارزش های اخلاقی قرار گرفت

9. What is the main transmitter of the virus?
[ترجمه ترگمان]فرستنده اصلی ویروس چیه؟
[ترجمه گوگل]فرستنده اصلی ویروس چیست؟

10. He activated the door with the miniature sonic transmitter.
[ترجمه ترگمان]در را با فرستنده صوتی تصویری فعال کرد
[ترجمه گوگل]او درب را با فرستنده صوتی مینیاتوری فعال کرد

11. That transmitter was beamed at Russia.
[ترجمه ترگمان]این فرستنده تو روسیه می درخشید
[ترجمه گوگل]این فرستنده در روسیه پخش شد

12. Wait until a ferret fitted with a transmitter has taken up a fixed position down a burrow.
[ترجمه ترگمان]صبر کن تا یه راسو برات یه فرستنده درست کنه و یه سوراخ تو سوراخ ایجاد کنه
[ترجمه گوگل]منتظر بمانید تا زمانی که یک کرم با یک فرستنده نصب شده است، یک موقعیت ثابت را در پایین یک حلقه قرار داده است

13. A handset would contain an ultrasonic transmitter and the television fitted with a matching receiver.
[ترجمه ترگمان]گوشی شامل یک فرستنده سنج و یک دستگاه تلویزیون مجهز به یک گیرنده منطبق است
[ترجمه گوگل]یک گوشی دارای یک فرستنده اولتراسونیک و تلویزیون دارای گیرنده ی مشابه می باشد

14. It is a receiver and transmitter of all energy patterns existing in our physical universe.
[ترجمه ترگمان]این یک گیرنده و فرستنده همه الگوهای انرژی موجود در دنیای فیزیکی ما است
[ترجمه گوگل]این گیرنده و فرستنده تمام الگوهای انرژی موجود در جهان فیزیکی ما است

15. Each transmitter in each fish emits a different signal, explained Vlach.
[ترجمه ترگمان]Vlach توضیح داد که هر فرستنده در هر ماهی یک سیگنال متفاوت منتشر می کند
[ترجمه گوگل]Vlach توضیح داد: هر فرستنده در هر ماهی سیگنال دیگری را منتشر می کند

پیشنهاد کاربران

مخابره کننده، فرستنده


کلمات دیگر: