1. a radio transmitter
فرستنده ی رادیویی
2. The receiver picks up pulses emitted by the transmitter.
[ترجمه ترگمان]گیرنده پالس های ایجاد شده توسط فرستنده را دریافت می کند
[ترجمه گوگل]گیرنده پالس های فرستنده را می گیرد
3. They tested the range of this transmitter.
[ترجمه ترگمان]آن ها دامنه این فرستنده را آزمایش کردند
[ترجمه گوگل]آنها محدوده این فرستنده را آزمایش کردند
4. The mosquito is a transmitter of disease.
[ترجمه 🌠MM93🌠] پشه یک ناقل بیماری است.
[ترجمه ترگمان]پشه فرستنده بیماری است
[ترجمه گوگل]پشه یک فرستنده بیماری است
5. The transmitter, the operator said, has already stood by.
[ترجمه ترگمان]تلفنچی گفت: فرستنده، پیش از این کنارش ایستاده
[ترجمه گوگل]فرستنده، اپراتور گفت، پیش از این ایستاده است
6. They live within range of the transmitter.
[ترجمه ترگمان]آن ها در محدوده فرستنده زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]آنها در محدوده فرستنده زندگی می کنند
7. The transmitter is operating on reduced power.
[ترجمه ترگمان]فرستنده بر روی کاهش قدرت عمل می کند
[ترجمه گوگل]فرستنده بر روی توان کم کار می کند
8. Emphasis was placed on the school as a transmitter of moral values.
[ترجمه ترگمان]این تاکید بر روی مدرسه به عنوان یک فرستنده ارزش های اخلاقی قرار داده شد
[ترجمه گوگل]تاکید بر مدرسه به عنوان فرستنده ارزش های اخلاقی قرار گرفت
9. What is the main transmitter of the virus?
[ترجمه ترگمان]فرستنده اصلی ویروس چیه؟
[ترجمه گوگل]فرستنده اصلی ویروس چیست؟
10. He activated the door with the miniature sonic transmitter.
[ترجمه ترگمان]در را با فرستنده صوتی تصویری فعال کرد
[ترجمه گوگل]او درب را با فرستنده صوتی مینیاتوری فعال کرد
11. That transmitter was beamed at Russia.
[ترجمه ترگمان]این فرستنده تو روسیه می درخشید
[ترجمه گوگل]این فرستنده در روسیه پخش شد
12. Wait until a ferret fitted with a transmitter has taken up a fixed position down a burrow.
[ترجمه ترگمان]صبر کن تا یه راسو برات یه فرستنده درست کنه و یه سوراخ تو سوراخ ایجاد کنه
[ترجمه گوگل]منتظر بمانید تا زمانی که یک کرم با یک فرستنده نصب شده است، یک موقعیت ثابت را در پایین یک حلقه قرار داده است
13. A handset would contain an ultrasonic transmitter and the television fitted with a matching receiver.
[ترجمه ترگمان]گوشی شامل یک فرستنده سنج و یک دستگاه تلویزیون مجهز به یک گیرنده منطبق است
[ترجمه گوگل]یک گوشی دارای یک فرستنده اولتراسونیک و تلویزیون دارای گیرنده ی مشابه می باشد
14. It is a receiver and transmitter of all energy patterns existing in our physical universe.
[ترجمه ترگمان]این یک گیرنده و فرستنده همه الگوهای انرژی موجود در دنیای فیزیکی ما است
[ترجمه گوگل]این گیرنده و فرستنده تمام الگوهای انرژی موجود در جهان فیزیکی ما است
15. Each transmitter in each fish emits a different signal, explained Vlach.
[ترجمه ترگمان]Vlach توضیح داد که هر فرستنده در هر ماهی یک سیگنال متفاوت منتشر می کند
[ترجمه گوگل]Vlach توضیح داد: هر فرستنده در هر ماهی سیگنال دیگری را منتشر می کند