گرد کردن، مدور کردن، دورانی کردن، پرهون کردن، بخشنامه کردن، به صورت پخش کردن، بخشنامه صادرکردن، پرسش نامه فرستادن
circularize
گرد کردن، مدور کردن، دورانی کردن، پرهون کردن، بخشنامه کردن، به صورت پخش کردن، بخشنامه صادرکردن، پرسش نامه فرستادن
انگلیسی به فارسی
بخشنامه صادرکردن، پرسشنامه فرستادن
دایره زدن، بخشنامه صادر کردن
انگلیسی به انگلیسی
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: circularizes, circularizing, circularized
مشتقات: circularization (n.), circularizer (n.)
حالات: circularizes, circularizing, circularized
مشتقات: circularization (n.), circularizer (n.)
• (1) تعریف: to send circulars to, or to advertise with circulars.
- Advertisers circularize prospective buyers.
[ترجمه ترگمان] تبلیغ کنندگان آینده
[ترجمه گوگل] آگهی های فروشندگان آینده نگر
[ترجمه گوگل] آگهی های فروشندگان آینده نگر
- The store circularized its big sale.
[ترجمه ترگمان] فروشگاه فروش بزرگ خود را به فروش می رساند
[ترجمه گوگل] فروشگاه بزرگ فروش بزرگ خود را
[ترجمه گوگل] فروشگاه بزرگ فروش بزرگ خود را
• (2) تعریف: to circulate (a notice, letter, or the like).
• (3) تعریف: to make circular or round.
• distribute circulars or leaflets; cause to become greatly known (also circularise)
دیکشنری تخصصی
[ریاضیات] مستدیر کردن، مدور کردن
جملات نمونه
1. They have been circularized with regard to the new design.
[ترجمه ترگمان]آن ها با توجه به طرح جدید، circularized بوده اند
[ترجمه گوگل]آنها با توجه به طراحی جدید دایر گردید
[ترجمه گوگل]آنها با توجه به طراحی جدید دایر گردید
2. Radial burns can also be used to circularize an elliptical orbit.
[ترجمه ترگمان]از این نوع burns می توان برای چرخش مداری بیضوی استفاده کرد
[ترجمه گوگل]سوختگی شعاعی نیز می تواند برای چرخاندن یک مدار بیضوی استفاده شود
[ترجمه گوگل]سوختگی شعاعی نیز می تواند برای چرخاندن یک مدار بیضوی استفاده شود
3. We used to take it in turn to circularize small delicacies which my mom had made down from the big house to the little cottage where Aunt Stephia and one age colored maid spent their days.
[ترجمه ترگمان]عادت داشتیم که آن را به turn کوچکی که مادرم از آن خانه بزرگ برای کلبه کوچکی که عمه Stephia و یک خدمتکار پیر به سن و سال خود اختصاص داده بود، ببریم
[ترجمه گوگل]ما آن را به نوبت به منظور تحویل ظرافت های کوچک که مادرم از خانه بزرگ به کلبه کوچکی ساخته بود که در آن عمه استیفیا و خدمتکار یک ساله روزهای خود را صرف کردند
[ترجمه گوگل]ما آن را به نوبت به منظور تحویل ظرافت های کوچک که مادرم از خانه بزرگ به کلبه کوچکی ساخته بود که در آن عمه استیفیا و خدمتکار یک ساله روزهای خود را صرف کردند
4. All regions and departments should timely circularize the difficulties and problems they have met in the implementation to the Ministry of Commerce and other relevant departments.
[ترجمه ترگمان]همه مناطق و بخش ها باید به موقع مشکلات و مشکلاتی را که در اجرای وزارت بازرگانی و دیگر بخش های مربوطه به آن ها برخورده اند، به موقع حل کنند
[ترجمه گوگل]تمام مناطق و ادارات باید به طور مداوم مشکلات و مسائل مربوط به اجرای آن را به وزارت بازرگانی و سایر ادارات مربوطه تحویل دهند
[ترجمه گوگل]تمام مناطق و ادارات باید به طور مداوم مشکلات و مسائل مربوط به اجرای آن را به وزارت بازرگانی و سایر ادارات مربوطه تحویل دهند
5. Today, parcels of cup fibers circularize calls on laser beams of light.
[ترجمه ترگمان]امروزه بسته ها با الیاف شیشه ای نور لیزری را به نور لیزری فرا می خوانند
[ترجمه گوگل]امروزه بسته های فنجان فنجان تماس با پرتوهای لیزر نور را می گیرند
[ترجمه گوگل]امروزه بسته های فنجان فنجان تماس با پرتوهای لیزر نور را می گیرند
6. As your trapezius skin drops, lift the top of your chest and "circularize your armpit chest" more.
[ترجمه ترگمان]همان طور که پوست ذوزنقه ای تان افت می کند، قسمت بالای سینه خود را بلند کنید و سینه خود را بیشتر باز کنید
[ترجمه گوگل]همانطور که قطره پوست تراپزیمان می شود، بالای قفسه سینه خود را بالا بیاورید و 'قفسه سینه نوک تیز خود را بکشید' بیشتر
[ترجمه گوگل]همانطور که قطره پوست تراپزیمان می شود، بالای قفسه سینه خود را بالا بیاورید و 'قفسه سینه نوک تیز خود را بکشید' بیشتر
7. The "circularize the armpit chest" action also incorporates taking the shoulder blades forward into chest.
[ترجمه ترگمان]فشار زیر بغل همچنین شامل برداشتن تیغه های شانه به جلو به سمت سینه است
[ترجمه گوگل]اقدام 'circularize سینه شکم' نیز شامل گرفتن تیغه های شانه به جلو به سینه است
[ترجمه گوگل]اقدام 'circularize سینه شکم' نیز شامل گرفتن تیغه های شانه به جلو به سینه است
8. One direction given in Iyengar parlance to help establish the proper movement in the chest is to "Circularize the armpit chest. "
[ترجمه ترگمان]یک جهت که به زبان iyengar برای کمک به ایجاد حرکت مناسب در سینه به کار می رود عبارت است از \" زیر بغل کردن قفسه سینه \"
[ترجمه گوگل]یکی از دستورالعملهایی که در زبان یونگار برای کمک به ایجاد حرکت صحیح در قفسه سینه ارائه شده است این است که 'قفسه سینه شکم را بچرخانید '
[ترجمه گوگل]یکی از دستورالعملهایی که در زبان یونگار برای کمک به ایجاد حرکت صحیح در قفسه سینه ارائه شده است این است که 'قفسه سینه شکم را بچرخانید '
9. When they arrive at apogee, they must bum again to circularize their path.
[ترجمه ترگمان]وقتی به اوج برسند باید دوباره به راه خود ادامه دهند تا راهشان را باز کنند
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها را به قبرستان می رسانند، مجبور می شوند که دوباره راه خود را دور بزنند
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها را به قبرستان می رسانند، مجبور می شوند که دوباره راه خود را دور بزنند
10. The maritime administrative institution shall, after receipt of the report, timely circularize the abovementioned information to the port administrative department at the locality of the port.
[ترجمه ترگمان]موسسه اجرایی دریایی پس از دریافت گزارش به موقع اطلاعات فوق را به بخش اداری بندر در محل بندر ارسال می نماید
[ترجمه گوگل]اداره اداری دریایی پس از دریافت گزارش، به موقع، اطلاعات فوق را به اداره اداری بندرگاه در محل بندر بندرعباس می دهد
[ترجمه گوگل]اداره اداری دریایی پس از دریافت گزارش، به موقع، اطلاعات فوق را به اداره اداری بندرگاه در محل بندر بندرعباس می دهد
کلمات دیگر: