1. his repeated chopping and changing has confused me
تغییر مشی مکرر او مرا گیج کرده است.
2. he found an outlet for his anger in chopping wood
با هیزم شکنی خشم خود را فرو می نشاند.
3. William was chopping wood for fire.
[ترجمه ترگمان]و یلی ام برای آتش هیزم خرد می کرد
[ترجمه گوگل]ویلیام چوب را به آتش کشید
4. Chopping boards can be a source of cross-contamination.
[ترجمه ترگمان]تخته های ساخته شده می توانند منبع آلودگی متقابل باشند
[ترجمه گوگل]تخته های برش می تواند منبع آلودگی متقابل باشد
5. I always cry when I'm chopping onions.
[ترجمه ترگمان]من همیشه وقتی دارم خرد خرد می کنم گریه می کنم
[ترجمه گوگل]من همیشه گریه می کنم وقتی که من پیاز را بریده ام
6. He was chopping logs for firewood.
[ترجمه ترگمان]داشت هیزم برای هیزم خرد می کرد
[ترجمه گوگل]او آبرنگ را برای هیزم ریخت
7. He was preparing fodder, chopping finely and mixing thoroughly.
[ترجمه ترگمان]او خود را آماده کرده بود که علوفه را خرد کند و خود را کام لا مخلوط کند
[ترجمه گوگل]او غذا را تهیه کرد، ریز ریزش کرد و کاملا مخلوط شد
8. I set myself the task of chopping up the firewood.
[ترجمه ترگمان]به خودم دستور دادم که هیزم ها را تکه تکه کنم
[ترجمه گوگل]من کار خودم را برای برداشتن هیزم انجام دادم
9. Are you capable of chopping down that tree?
[ترجمه ترگمان]تو می تونی اون درخت رو خرد کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما قادر به شکستن این درخت هستید؟
10. Wear rubber gloves while chopping chillies as they can irritate the skin.
[ترجمه ترگمان]از دستکش های پلاستیکی استفاده کنید در حالی که فلفل چیلی را در حال خرد کردن فلفل چیلی بپوشید چون آن ها می توانند پوست را تحریک کنند
[ترجمه گوگل]دستکش های لاستیکی را در حالی که چیلی را خراب می کنید، زیرا می توانند پوست را تحریک کنند
11. You shouldn't keep chopping and changing like this; you'd better make up your mind right now!
[ترجمه ترگمان]تو نباید به خرد کردن و تغییر دادن ادامه بدی، بهتره همین الان ذهنت رو عوض کنی!
[ترجمه گوگل]شما نباید ریزش کنید و تغییر دهید مثل این؛ شما بهتر می توانید ذهن خود را در حال حاضر را تشکیل می دهند!
12. I spent the day chopping up wood.
[ترجمه ترگمان] من روزم رو با قطع کردن چوب گذروندم
[ترجمه گوگل]من روزی را که چوب بریده بودم سپری کردم
13. The knife was stuck on the chopping block but she pulled it out with a jerk.
[ترجمه ترگمان]چاقو روی زمین گیر کرده بود، اما اون با یه عوضی اون رو کشید بیرون
[ترجمه گوگل]چاقو بر روی بلوک برش گیر افتاده بود، اما با یک حرکت تند و تیز آن را کشید
14. He made a neat chopping motion with his hand.
[ترجمه ترگمان]با دست شروع به حرکت کرد
[ترجمه گوگل]او دست خود را با یک حرکت شفافی انجام داد