کلمه جو
صفحه اصلی

built up


معنی : پر از ساختمان
معانی دیگر : برافزوده، هرچه که تدریجا بر ارتفاع یا قدرت و غیره ی آن افزوده باشند

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: made greater in amount, size, strength, or the like, esp. by augmentation.

- a built-up reserve
[ترجمه ترگمان] یک ذخیره ساخته شده
[ترجمه گوگل] ذخیره سازی ساخته شده است

(2) تعریف: having much development or many buildings, as an area or region.

- This neighborhood has really become built-up over the past decade.
[ترجمه ترگمان] این محله در دهه گذشته ساخته شده است
[ترجمه گوگل] این محله واقعا در دهه گذشته رشد کرده است

• developed, increased, expanded, reinforced, strengthened
a built-up area is an area where there are many buildings.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] سرهم شده
[ریاضیات] انباشته، انباشت، روکش

مترادف و متضاد

پر از ساختمان (صفت)
built up

جملات نمونه

1. a built-up heel
پاشنه ی کفش که آن را بلندتر کرده باشند

2. this neighborhood is completely built-up
این محله کاملا ساخته شده است.

3. My neighbourhood has really been built up.
[ترجمه ترگمان]همسایگی من واقعا ساخته شده است
[ترجمه گوگل]محله من واقعا ساخته شده است

4. The country built up a stockpile of strategic metals.
[ترجمه ترگمان]کشور ذخیره ای از فلزات استراتژیک ساخت
[ترجمه گوگل]این کشور یک ذخایر از فلزات استراتژیک را ساخته است

5. A huge backlog of work had built up.
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی کار انباشته شده بود
[ترجمه گوگل]عقب افتادگی زیادی از کار ایجاد شده بود

6. You have built up a huge property empire by buying from wretched people who had to sell or starve.
[ترجمه ترگمان]تو با خریدن یک امپراتوری بزرگ از مردم پست که مجبور به فروش یا گرسنگی شده بودی، یک امپراتوری بزرگ ساختی
[ترجمه گوگل]شما امپراتوری اموال عظیم را با خرید از افرادی که باید فروش و یا گرسنگی داشته باشید، ساخته اید

7. She has built up an enviable reputation as a harpist.
[ترجمه ترگمان]او شهرت enviable را به عنوان یک harpist بنا کرده است
[ترجمه گوگل]او شهرت غم انگیزی را به عنوان یک برده دار ساخته است

8. She had built up a protective shell of indifference around herself.
[ترجمه ترگمان]او خودش یک پوسته محافظ را در اطراف خودش ساخته بود
[ترجمه گوگل]او یک پوسته محافظ بی تفاوتی را در اطراف خود ساخت

9. Tension built up as the crisis approached.
[ترجمه ترگمان]با نزدیک شدن بحران، تنش ایجاد شد
[ترجمه گوگل]با در نظر گرفتن بحران، تنش ایجاد شد

10. The area has been built up since I moved.
[ترجمه ترگمان]این منطقه از زمان حرکت من ساخته شده است
[ترجمه گوگل]این منطقه از زمان نقل مکان من ساخته شده است

11. The tension between the two countries built up to a climax.
[ترجمه ترگمان]تنش میان دو کشور به اوج خود رسید
[ترجمه گوگل]تنش میان دو کشور به اوج خود رسید

12. The team built up an impregnable 5-1 lead.
[ترجمه ترگمان]این تیم یک پیشتازی ۵ - ۱ غیرقابل تسخیر را ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]این تیم 5-1 سرمربی غیرقابل قبول را ساخت

13. Their products were built up everywhere.
[ترجمه ترگمان]محصولات آن ها همه جا ساخته شده بود
[ترجمه گوگل]محصولات آنها در همه جا ساخته شده است

14. Harriet has built up quite a reputation for herself as a reporter.
[ترجمه ترگمان]هریت هم به عنوان یک خبرنگار مشهور شده
[ترجمه گوگل]هریت به عنوان یک خبرنگار برای خود شهرت پیدا کرده است

15. The show has built up a cult following.
[ترجمه ترگمان]این نمایش با پیروی از یک فرقه مذهبی ساخته شده است
[ترجمه گوگل]این نمایش به دنبال یک فرقه است

پیشنهاد کاربران

توسعه دادن

With a lot of buildings around you
ساختمان ها و اپارتمان های بلند اطراف شما

در رشته عمران سازه بعضی از اندازه ها ی پروفیلهای ساختمانی در کارخانه های تولیدی فولاد تولید نمیشوند را بایستی با دست ساخت لذا به مقاطع یا پروفیلهای ساخته شده با دست را Built - up sections می گویند.

جوشی ( برای قطعاتی که با دست ساخته و سر هم بندی شده اند استفاده میشود )

With a lot of building

پرسازه

ساخته شده از چند جزء یا چند مقطع ، چند لایه که بهم متصل شده اند یا چسبیده شده اند.
ساخته شده مرکب، ساخته شده ترکیبی. مثال ساده آن : عایق بندی سنتی سقف ها که از ترکیب چند لایه گونی و ماده چسبنده قیر ونهایتا آسفالت، میشه اشاره کرد.

ناشی از
"sleep debt"
Built up from months of inadequate sleep


کلمات دیگر: