• concur with, share the same opinion with
agree with
انگلیسی به انگلیسی
دیکشنری تخصصی
[ریاضیات] سازگار بودن، یکی بودن، متحد بودن
جملات نمونه
1. I agree with you to a certain degree.
[ترجمه ترگمان]من با تو موافقم تا حدودی
[ترجمه گوگل]من با درجه ی خاصی از شما موافقم
[ترجمه گوگل]من با درجه ی خاصی از شما موافقم
2. I very much agree with the prime minister.
[ترجمه ترگمان]من با نخست وزیر بسیار موافقم
[ترجمه گوگل]من بسیار با نخست وزیر موافقم
[ترجمه گوگل]من بسیار با نخست وزیر موافقم
3. In the main, I agree with Edward.
[ترجمه ترگمان]در اصل، من با ادوارد موافق هستم
[ترجمه گوگل]در اصل، من با ادوارد موافقم
[ترجمه گوگل]در اصل، من با ادوارد موافقم
4. This is a sentiment I wholeheartedly agree with.
[ترجمه ترگمان]این احساسی است که من با تمام وجودم با آن موافق هستم
[ترجمه گوگل]این یک احساس است که من با تمام وجود با آن موافقم
[ترجمه گوگل]این یک احساس است که من با تمام وجود با آن موافقم
5. I don't agree with Philips on many things.
[ترجمه ترگمان]من با فیلیپس در موارد زیادی موافق نیستم
[ترجمه گوگل]من با بسیاری از چیزها با فیلیپس موافق نیستم
[ترجمه گوگل]من با بسیاری از چیزها با فیلیپس موافق نیستم
6. The chairman agree with me to a certain degree.
[ترجمه ترگمان]رئیس با من تا حدی موافق است
[ترجمه گوگل]رئیس با من موافق است تا درجه خاصی
[ترجمه گوگل]رئیس با من موافق است تا درجه خاصی
7. Jack was being perverse and refusing to agree with anything we said.
[ترجمه ترگمان]جک خیلی عصبانی بود و با حرفی که زدیم موافق نبود
[ترجمه گوگل]جک خشمگین بود و امتناع از پذیرفتن هرچیزی که گفتیم ناراضی بود
[ترجمه گوگل]جک خشمگین بود و امتناع از پذیرفتن هرچیزی که گفتیم ناراضی بود
8. Put a tick in the box if you agree with this statement.
[ترجمه ترگمان]اگر با این بیانیه موافق هستید یک تیک در جعبه بگذارید
[ترجمه گوگل]اگر با این بیانیه موافقت کنید، در جعبه تیک بزنید
[ترجمه گوگل]اگر با این بیانیه موافقت کنید، در جعبه تیک بزنید
9. I myself agree with you, but I can't speak for my boss.
[ترجمه ترگمان]من با تو موافقم، اما نمی توانم برای رئیسم حرف بزنم
[ترجمه گوگل]من خودم با شما موافق هستم، اما من نمی توانم برای رئیس خود صحبت کنم
[ترجمه گوگل]من خودم با شما موافق هستم، اما من نمی توانم برای رئیس خود صحبت کنم
10. I agree with you to some extent.
[ترجمه ترگمان]من با شما تا حدودی موافق هستم
[ترجمه گوگل]من تا حدودی با شما موافق هستم
[ترجمه گوگل]من تا حدودی با شما موافق هستم
11. We agree with you on the following issues. . .
[ترجمه ترگمان]ما در مورد مسائل زیر با شما موافق هستیم
[ترجمه گوگل]ما با مسائل زیر موافق هستیم
[ترجمه گوگل]ما با مسائل زیر موافق هستیم
12. I agree with you a hundred percent.
[ترجمه ترگمان]من با شما صد درصد موافق هستم
[ترجمه گوگل]من با صد درصد موافقت میکنم
[ترجمه گوگل]من با صد درصد موافقت میکنم
13. I don't agree with her, but I admire her for sticking to her principles.
[ترجمه ترگمان]من با او موافق نیستم، اما او را به خاطر اینکه به اصول اخلاقی او چسبیدم تحسین می کنم
[ترجمه گوگل]من با او موافق نیستم، اما او را تحسین میکنم تا به اصول خود برسد
[ترجمه گوگل]من با او موافق نیستم، اما او را تحسین میکنم تا به اصول خود برسد
14. His deeds does not agree with his words.
[ترجمه ترگمان]کردار او با حرف هایش موافق نیست
[ترجمه گوگل]اعمال او با حرف های او موافق نیستند
[ترجمه گوگل]اعمال او با حرف های او موافق نیستند
پیشنهاد کاربران
موافق بودن با کسی یا چیزی
کلمات دیگر: