کلمه جو
صفحه اصلی

differ


معنی : اختلاف داشتن، تفاوت داشتن، متمایز بودن، فرق داشتن
معانی دیگر : (معمولا با: from) فرق داشتن با، تفاوت داشتن با، متفاوت بودن، فروریدن، دگرسان بودن، ناسان بودن، اختلاف نظر داشتن، ناسان اندیشیدن، مخالف هم بودن، ناهمدل بودن، کیاگن بودن

انگلیسی به فارسی

فرق داشتن، اختلاف داشتن، تفاوت داشتن


متفاوت است، اختلاف داشتن، تفاوت داشتن، متمایز بودن، فرق داشتن


انگلیسی به انگلیسی

• be different; disagree
if one thing differs from another or if they differ, they are unlike each other in some way.
if people differ about something, they disagree with each other about it.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] اختلاف داشتن

مترادف و متضاد

اختلاف داشتن (فعل)
differ

تفاوت داشتن (فعل)
differ

متمایز بودن (فعل)
differ

فرق داشتن (فعل)
vary, differ

be dissimilar, distinct


Synonyms: alter, bear no resemblance, be distinguished from, be off the beaten path, be unlike, clash with, conflict with, contradict, contrast, depart from, deviate from, digress, disagree, divaricate from, diverge, diversify, jar with, lack resemblance, modify, not conform, not look like, qualify, reverse, run counter to, show contrast, sing a different tune, stand apart, take exception, turn, vary


Antonyms: agree, be same, conform


clash; hold opposing views


Synonyms: bicker, bump heads, contend, debate, demur, disaccord, disagree, discept, discord, dispute, dissent, divide, fight, go after each other, go at it, hit a clinker, hit a sour note, jar, lock horns, object, oppose, protest against, quarrel, squabble, take issue, vary, war


Antonyms: agree, consent, harmonize


جملات نمونه

1. folks differ in their tastes
سلیقه ی انسان ها فرق دارد.

2. people differ greatly in their tastes
مردم از نظر سلیقه خیلی با هم فرق دارند.

3. those two engines differ from each other greatly
آن دو موتور خیلی با هم فرق دارند.

4. i am sorry to differ with you on this!
متاسفم که در این مورد با شما مخالفم !

5. the laws of each country differ from those of another
قوانین هر کشور با قوانین کشور دیگر فرق دارند.

6. the persecution of people who differ on religious matters
آزار مردمی که در امور دینی هم عقیده نیستند

7. States differ in standards for products and the labelling thereof.
[ترجمه ترگمان]کشورها در استانداردهای محصولات و برچسب زدن آن تفاوت دارند
[ترجمه گوگل]ایالات در استانداردها برای محصولات و برچسب زدن آنها متفاوت است

8. The twins look alike, but they differ in temperament.
[ترجمه ترگمان]دوقلوها شبیه هم هستند، اما در خلق و خوی متفاوت هستند
[ترجمه گوگل]دوقلوها یکسان هستند، اما در خلق و خوی متفاوتند

9. My brother and I differ in many ways.
[ترجمه ترگمان]من و برادرم از بسیاری جهات متفاوت هستیم
[ترجمه گوگل]برادر من و من به روش های مختلفی متفاوت است

10. Tastes differ.
[ترجمه ترگمان]ناسازگاری با هم فرق دارند
[ترجمه گوگل]سلیقه ها متفاوتند

11. The two systems differ in many respects.
[ترجمه ترگمان]این دو سیستم در بسیاری از جنبه ها تفاوت دارند
[ترجمه گوگل]دو سیستم در بسیاری جهات متفاوت است

12. The brothers differ widely in their tastes.
[ترجمه ترگمان]این دو برادر در سلیقه خود با هم تفاوت دارند
[ترجمه گوگل]برادران در سلیقه هایشان متفاوت هستند

13. The husband and wife differ in their interests.
[ترجمه ترگمان]زن و شوهر در علایق خود تفاوت دارند
[ترجمه گوگل]همسر و همسر در منافع خود متفاوت هستند

14. French and English differ in this respect.
[ترجمه ترگمان]فرانسوی و انگلیسی در این زمینه با هم فرق دارند
[ترجمه گوگل]فرانسوی ها و انگلیسی ها در این مورد متفاوتند

15. The symptoms did not differ between the two groups.
[ترجمه ترگمان]این نشانه ها در بین این دو گروه متفاوت نبودند
[ترجمه گوگل]علائم این دو گروه تفاوت نداشتند

16. I differ with you on that point.
[ترجمه ترگمان]من در این مورد با شما فرق دارم
[ترجمه گوگل]من در این مورد با شما متفاوت هستم

17. They differ in degree but not in kind.
[ترجمه ترگمان]آن ها در درجه اما نه در نوع دیگر متفاوت هستند
[ترجمه گوگل]آنها در درجه، اما در نوع متفاوت است

People differ greatly in their tastes.

مردم از نظر سلیقه خیلی با هم فرق دارند.


Those two engines differ from each other greatly.

آن دو موتور خیلی با هم فرق دارند.


The laws of each country differ from those of another.

قوانین هر کشور با قوانین کشور دیگر فرق دارند.


the persecution of people who differ on religious matters

آزار مردمی که در امور دینی هم عقیده نیستند


The two brothers had differing views on politics.

آن دو برادر در سیاست اختلاف نظر داشتند.


I am sorry to differ with you on this!

متأسفم که در این مورد با شما مخالفم!


I beg to differ!

اجازه بدهید مخالفت خود را ابراز کنم!


پیشنهاد کاربران

فرق کردن

فرق داشتن با ( معمولا با from می آید )
مثال:How does this car differ from the more expensive model

عوض کردن نظر

Differ فرق داشتن.
Different فرق، متفاوت.
در مایه های Differ:
Offfer پیشنهاد.

?be different:How does this car differ from the more expensive modle

مخالف بودن با کسی
مخالفت کردن با کسی
اظهار مخالفت کردن
اختلاف نظر داشتن با کسی

I must differ with you captain
Star Trek TOS


تغیر

فرق داشتن



چیزی/کسی با چیزی/کسی فرقیدن.


کلمات دیگر: