درامتدادقطر، درطول قطر
diametrically
درامتدادقطر، درطول قطر
انگلیسی به فارسی
در طول قطر، در امتداد قطر
به طور قطعی
انگلیسی به انگلیسی
• completely, absolutely
if two things are diametrically opposed or diametrically opposite, they are completely different from each other.
if two things are diametrically opposed or diametrically opposite, they are completely different from each other.
دیکشنری تخصصی
[ریاضیات] در طول قطر، در جهت قطر، کاملا، شدیدا
جملات نمونه
1. their ideologies are diametrically opposed
مرام های آنان کاملا مخالف هم می باشند.
2. their political views are diametrically opposed
عقاید سیاسی آنها کاملا ضد یکدیگرند.
3. Our views are diametrically opposed on this issue.
[ترجمه ترگمان]دیدگاه های ما در این مورد شدیدا مخالف هستند
[ترجمه گوگل]دیدگاه های ما به طور جدی در این مورد مخالف است
[ترجمه گوگل]دیدگاه های ما به طور جدی در این مورد مخالف است
4. I regret to say we're diametrically opposed to your ideas.
[ترجمه ترگمان]افسوس می خورم که کاملا مخالف عقاید شما هستیم
[ترجمه گوگل]من متاسفم که می گوئیم ما به شدت با ایده های شما مخالف هستیم
[ترجمه گوگل]من متاسفم که می گوئیم ما به شدت با ایده های شما مخالف هستیم
5. The principles of capitalism and socialism are diametrically opposed .
[ترجمه ترگمان]اصول سرمایه داری و سوسیالیسم به شدت مخالفند
[ترجمه گوگل]اصول سرمایه داری و سوسیالیسم به شدت مخالف هستند
[ترجمه گوگل]اصول سرمایه داری و سوسیالیسم به شدت مخالف هستند
6. The two ideas are diametrically opposed.
[ترجمه ترگمان]دو ایده به شدت مخالف هستند
[ترجمه گوگل]دو ایده کاملا متضاد هستند
[ترجمه گوگل]دو ایده کاملا متضاد هستند
7. Furthermore, the lift generated will act in a diametrically opposite direction when the rotation of the cylinder is reversed.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، بالابر تولید شده در جهت مخالف در جهت مخالف عمل می کند هنگامی که چرخش استوانه برعکس می شود
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، بالابر تولید شده در زمانی که چرخش سیلندر به عقب برگردد، در یک جهت کاملا متفاوتی عمل می کند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، بالابر تولید شده در زمانی که چرخش سیلندر به عقب برگردد، در یک جهت کاملا متفاوتی عمل می کند
8. Broadly, these tensions result from two diametrically opposed approaches to social research - positivism and naturalism.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، این تنش ها از دو رویکرد کاملا متضاد به تحقیقات اجتماعی - اثبات گرایی و گرایی ناشی می شود
[ترجمه گوگل]به طور گسترده، این تنش ها از دو رویکرد متضاد متضاد به تحقیقات اجتماعی - مثبت گرایی و طبیعت گرایی حاصل می شود
[ترجمه گوگل]به طور گسترده، این تنش ها از دو رویکرد متضاد متضاد به تحقیقات اجتماعی - مثبت گرایی و طبیعت گرایی حاصل می شود
9. Therefore, introspection and self-observation are diametrically opposed in action and effect, and should never be confused one with another.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، درون گرایی و مشاهدات خود - مشاهده شدیدا مخالف عمل و اثر هستند، و هرگز نباید با یکدیگر اشتباه گرفته شوند
[ترجمه گوگل]بنابراین، خودآزمایی و خودآزمایی عمدتا در عمل و اثر مخالف هستند و هرگز نباید یکدیگر را با یکدیگر اشتباه گرفت
[ترجمه گوگل]بنابراین، خودآزمایی و خودآزمایی عمدتا در عمل و اثر مخالف هستند و هرگز نباید یکدیگر را با یکدیگر اشتباه گرفت
10. It is clear that Guthrie and Linforth follow diametrically opposed methods and reach contradictory conclusions about the nature and existence of Orphism.
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که Guthrie و Linforth شدیدا مخالف روش ها هستند و به نتایج متناقض در مورد ماهیت و موجودیت of دست می یابند
[ترجمه گوگل]واضح است که گوتری و لینفورت روشهای متنوعی را دنبال می کنند و به نتیجه های متناقض در مورد طبیعت و وجود Orphism می رسند
[ترجمه گوگل]واضح است که گوتری و لینفورت روشهای متنوعی را دنبال می کنند و به نتیجه های متناقض در مورد طبیعت و وجود Orphism می رسند
11. We hold diametrically opposed views.
[ترجمه ترگمان]ما شدیدا مخالف دیدگاه های مخالف هستیم
[ترجمه گوگل]ما دیدگاه های متفاوتی را در نظر می گیریم
[ترجمه گوگل]ما دیدگاه های متفاوتی را در نظر می گیریم
12. The women hold diametrically opposed views on abortion.
[ترجمه ترگمان]زنان شدیدا مخالف دیدگاه سقط جنین هستند
[ترجمه گوگل]زنان بر روی سقط جنین متضاد متضادند
[ترجمه گوگل]زنان بر روی سقط جنین متضاد متضادند
13. To begin with, he was diametrically opposed to the economic ideas advocated by Adam Smith.
[ترجمه ترگمان]برای شروع شدیدا مخالف عقاید اقتصادی مورد حمایت آدام اسمیت بود
[ترجمه گوگل]برای شروع، او به طور جدی مخالف ایده های اقتصادی حمایت شده توسط آدام اسمیت بود
[ترجمه گوگل]برای شروع، او به طور جدی مخالف ایده های اقتصادی حمایت شده توسط آدام اسمیت بود
14. Its neighbouring census tract to the north exhibited diametrically opposite trends, suggesting that whilst one area improved another declined.
[ترجمه ترگمان]بخش سرشماری این کشور در شمال، به شدت مخالف گرایش ها مخالف بود و پیشنهاد داد که در حالی که یک ناحیه بهبود یافته دیگری را بهبود بخشیده است
[ترجمه گوگل]مجتمع سرشماری همسایگی خود را به شمال نشان می دهد که روند کاملا مخالف را نشان می دهد، و این نشان می دهد که در حالی که یک منطقه بهبود یافته است، یکی دیگر از آن کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]مجتمع سرشماری همسایگی خود را به شمال نشان می دهد که روند کاملا مخالف را نشان می دهد، و این نشان می دهد که در حالی که یک منطقه بهبود یافته است، یکی دیگر از آن کاهش یافته است
پیشنهاد کاربران
کاملا - شدیدا
کلمات دیگر: