کلمه جو
صفحه اصلی

everywhere


معنی : در هر قسمت، در همه جا، در سراسر، در هرجا
معانی دیگر : همه جا، به همه جا، هرجا، گله به گله

انگلیسی به فارسی

در هرجا، در همه‌جا، در هر قسمت، در سراسر


هر کجا، در همه جا، در سراسر، در هرجا، در هر قسمت


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: in every place; in all places.
متضاد: nowhere
مشابه: right and left

- I looked everywhere for the keys.
[ترجمه Paniz] من همه جا را برای کلیدها گشتم
[ترجمه سما] من همه جا هستم
[ترجمه ترگمان] همه جا دنبال کلیدها گشتم
[ترجمه گوگل] من در همه جا برای کلید ها نگاه کردم

• in every place, in every location
you use everywhere to refer to a whole area or to all the places in a particular area.
you also use everywhere to refer to all the places that someone goes to.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] همیشه، همواره، همه جا

مترادف و متضاد

در هر قسمت (قید)
all over, everywhere

در همه جا (قید)
everywhere

در سراسر (قید)
everywhere

در هرجا (قید)
everywhere

in all places


Synonyms: all around, all over, all over creation, all over the map, far and wide, here and there, here till Sunday, high and low, in all quarters, in each place, in every direction, in every place, inside and out, near and far, omnipresent, overall, pole to pole, the world over, throughout, ubiquitous, ubiquitously, universally, wherever


Antonyms: nowhere


جملات نمونه

1. everywhere he looked, he saw smiling faces
به هرجا نگاه کرد چهره های خندان دید.

2. everywhere he went, they rejected him
هر جا رفت او را رد کردند.

3. everywhere she went, lovers haunted that beautiful woman
عشاق دور آن زن زیبا را هر کجا که می رفت می گرفتند.

4. he went everywhere
همه جا رفت.

5. i hunted everywhere for the book
در به در دنبال کتاب گشتم.

6. i searched everywhere for my watch
همه جا دنبال ساعتم گشتم.

7. contributions poured in from everywhere
مبالغ اهدایی از هر طرف سرازیر شد (واصل شد).

8. evil report followed her everywhere she went
هر کجا که می رفت بدنامی او را تعقیب می کرد.

9. reporters followed him hungrily everywhere
خبرنگاران با ولع او را همه جا دنبال می کردند.

10. the show carried audiences everywhere
نمایش همه جا حضار را خشنود کرد.

11. the house of love is everywhere whether it be a mosque or a synagogue
همه جا خانه ی عشق است چه مسجد چه کنشت

12. the new ambassador was regaled everywhere
سفیر جدید را همه جا با جشن و ضیافت پذیرفتند.

13. the place for love is everywhere . . .
همه جا خانه ی عشق است . . .

14. the police followed the spy everywhere
پلیس همه جا در تعقیب آن جاسوس بود.

15. injustice anywhere is a threat to democracy everywhere
بیدادگری در هر جا تهدیدی به مردم سالاری در همه جاست.

16. the immigrant population is on the rise everywhere
در همه جا جمعیت مهاجران رو به افزایش است.

17. the young artist made quite an impression on audiences everywhere
هنرمند جوان در همه جا حاضران را سخت تحت تاءثیر قرار داد.

18. two detectives were assigned to shadow the russian spy everywhere
دو کارآگاه مامور شدند که جاسوس روسی را در همه جا تعقیب کنند.

19. He's my alter ego we go everywhere together.
[ترجمه ترگمان]اون ضمیر alter منه که همه جا با هم میریم
[ترجمه گوگل]او اصلاح طلبی من است که همه جا با هم می رویم

20. We have looked everywhere for you.
[ترجمه ترگمان] همه جا رو دنبالت گشتیم
[ترجمه گوگل]ما در همه جا برای شما نگاه کرده ایم

21. I searched everywhere for the book.
[ترجمه ترگمان] من همه جا رو دنبال کتاب گشتم
[ترجمه گوگل]من در همه جا برای این کتاب جستجو کردم

22. Critics everywhere have eulogised her new novel.
[ترجمه ترگمان]منتقدان همه جا رمان جدید او را منتشر کرده اند
[ترجمه گوگل]منتقدان در همه جا رمان جدید خود را تحسین می کنند

23. Advertisementshave been posted up everywhere announcing the new show.
[ترجمه ترگمان]Advertisementshave همه جا را خبر داده بودند که نمایش جدید را اعلام کنند
[ترجمه گوگل]تبلیغات در همه جا اعلام شده است

24. Money recommends a man everywhere.
[ترجمه ترگمان]پول آدم را همه جا توصیه می کند
[ترجمه گوگل]پول هر مردی را توصیه می کند

25. God could not be everywhere and therefore he made mothers.
[ترجمه ترگمان]خداوند قادر نبود همه جا باشد و از این رو مادر را ساخته بود
[ترجمه گوگل]خداوند در همه جا نمی تواند باشد و بنابراین مادران را ساخته است

26. The bag split, and sugar spilled everywhere.
[ترجمه ترگمان]کیسه از هم پاشید و شکر همه جا پخش شد
[ترجمه گوگل]کیسه تقسیم شده و قند در همه جا ریخته شده است

27. Rubbish was piled everywhere - it was disgusting.
[ترجمه ترگمان]همه جا پر شده بود - به هم ریخته بود
[ترجمه گوگل]زباله در همه جا انباشته شده بود - آن انزجار بود

Everywhere he went, they rejected him.

هرجا رفت، او را رد کردند.


He went everywhere.

همه‌جا رفت.


Injustice anywhere is a threat to democracy everywhere.

بیدادگری در هرجا تهدیدی به مردم سالاری در همه‌جاست.


Everywhere he looked, he saw smiling faces.

به هرجا نگاه کرد، چهره‌های خندان دید.


the place for love is everywhere ...

همه‌جا خانه‌ی عشق است ...


پیشنهاد کاربران

درهمه جا

همه جا

هر کجا

درهرصورت


در هرجا


در هر نقطه


کلمات دیگر: