کاملا، جامع، سرتاسری
all around
کاملا، جامع، سرتاسری
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: able to do a variety of things; not specialized; versatile.
• مترادف: all-round, many-sided, versatile, well-rounded
• مشابه: adaptable, all-purpose, ambidextrous, flexible, gifted
• مترادف: all-round, many-sided, versatile, well-rounded
• مشابه: adaptable, all-purpose, ambidextrous, flexible, gifted
- She's the best all-around athlete that the school has.
[ترجمه ترگمان] او بهترین ورزش کار است که مدرسه دارد
[ترجمه گوگل] او بهترین ورزشکار است که مدرسه دارد
[ترجمه گوگل] او بهترین ورزشکار است که مدرسه دارد
قید ( adverb )
• : تعریف: considering everything; all in all.
• مترادف: all in all
• مترادف: all in all
• blessed with many talents; multi-sided; general, universal, all-inclusive, total; from every direction
دیکشنری تخصصی
[ریاضیات] اطراف
جملات نمونه
1. Outside, the new moon shines bright all around, but the lonely lamp on my desk is dim. How l wish this small piece of paper would take to youmyresdess yearning.
[ترجمه ترگمان]بیرون، ماه جدید همه جا را روشن می کند، اما نور تنها روی میزم تیره است چه قدر دلم می خواست این تکه کاغذ پاره شود
[ترجمه گوگل]در خارج از آن، ماه جدید روشن در اطراف روشن است، اما لامپ تنها روی میز من کم است چطوری این مقاله کوچک را بخواهم به طرز شگفت انگیزی می اندیشم
[ترجمه گوگل]در خارج از آن، ماه جدید روشن در اطراف روشن است، اما لامپ تنها روی میز من کم است چطوری این مقاله کوچک را بخواهم به طرز شگفت انگیزی می اندیشم
2. All around the pyramids, salespeople were doing a roaring trade in souvenirs.
[ترجمه ترگمان]همه اطراف اهرام، فروشندگان تجارت roaring در souvenirs انجام می دادند
[ترجمه گوگل]در سراسر اهرام، فروشندگان در حال سوارکاری سوارکاری بودند
[ترجمه گوگل]در سراسر اهرام، فروشندگان در حال سوارکاری سوارکاری بودند
3. He died with his family all around him, and with his soul at peace.
[ترجمه ترگمان]او با خانواده اش در کنار او زندگی می کرد و روحش در آرامش بود
[ترجمه گوگل]او با خانواده اش در اطراف او فوت کرد و با روح خود در آرامش زندگی کرد
[ترجمه گوگل]او با خانواده اش در اطراف او فوت کرد و با روح خود در آرامش زندگی کرد
4. The machine hummed all around us in the factory.
[ترجمه ترگمان]دستگاه در کارخانه در اطراف ما زمزمه می کرد
[ترجمه گوگل]این دستگاه در سراسر کارخانه ما را فراگرفت
[ترجمه گوگل]این دستگاه در سراسر کارخانه ما را فراگرفت
5. The fortress was ditched in all around.
[ترجمه ترگمان] دژ همه جا رو ول کردن
[ترجمه گوگل]قلعه در سراسر اطراف گول زده بود
[ترجمه گوگل]قلعه در سراسر اطراف گول زده بود
6. Bombs were exploding all around the city.
[ترجمه ترگمان]بمب ها در سراسر شهر منفجر می شدند
[ترجمه گوگل]بمب ها در سراسر شهر منفجر شدند
[ترجمه گوگل]بمب ها در سراسر شهر منفجر شدند
7. He diffuses enthusiasm all around him.
[ترجمه ترگمان]با شور و شوق تمام پیرامونش را فرا گرفت
[ترجمه گوگل]او شور و شوق را در سراسر او منتشر می کند
[ترجمه گوگل]او شور و شوق را در سراسر او منتشر می کند
8. It's a win-win situation all around.
[ترجمه ترگمان]این یک موقعیت برد - برد در همه جا است
[ترجمه گوگل]این یک وضعیت بی نهایت است
[ترجمه گوگل]این یک وضعیت بی نهایت است
9. Royalty and government leaders from all around the world are gathering in Japan.
[ترجمه ترگمان]سلطنت و رهبران دولت از سراسر جهان در ژاپن جمع می شوند
[ترجمه گوگل]رهبران ریشه و حکومت از سراسر جهان در ژاپن گرد هم می آیند
[ترجمه گوگل]رهبران ریشه و حکومت از سراسر جهان در ژاپن گرد هم می آیند
10. If you look for it, love actually is all around.
[ترجمه ترگمان]اگر به دنبال آن هستید، عشق در واقع همه چیز است
[ترجمه گوگل]اگر به دنبال آن هستید، عشق در واقع همه چیز است
[ترجمه گوگل]اگر به دنبال آن هستید، عشق در واقع همه چیز است
11. Shells were bursting all around us.
[ترجمه ترگمان]بمب ها همه دور ما جمع شده بودند
[ترجمه گوگل]پوسته ها در اطراف ما درهم ریخته بودند
[ترجمه گوگل]پوسته ها در اطراف ما درهم ریخته بودند
12. Flashbulbs were popping all around them.
[ترجمه ترگمان]flashbulbs در اطرافشان چرخ می زدند
[ترجمه گوگل]Flashbulbs در سراسر آنها popping
[ترجمه گوگل]Flashbulbs در سراسر آنها popping
13. The fish swam all around her and nipped at her legs.
[ترجمه ترگمان]ماهی ها در اطراف او شنا می کردند و به پاهای او چنگ می زدند
[ترجمه گوگل]ماهی ها در اطراف او شنا کردند و در پاهایشان پیچ خوردند
[ترجمه گوگل]ماهی ها در اطراف او شنا کردند و در پاهایشان پیچ خوردند
14. The town remains sleepy despite the activity all around it.
[ترجمه ترگمان]این شهر علی رغم فعالیت تمام این مناطق، خواب آلود است
[ترجمه گوگل]با وجود فعالیت در سراسر آن، شهر خواب آلودگی دارد
[ترجمه گوگل]با وجود فعالیت در سراسر آن، شهر خواب آلودگی دارد
پیشنهاد کاربران
دور تا دور. . همه طرف
همه جانبه
همه کاره، همه فن حریف
همه جا
همه جا
در کل
همه ی اطراف
کاملا
به نقل از هزاره:
1. از همه جهت، از هر جهت
2. برای همه کس، برای همه
1. از همه جهت، از هر جهت
2. برای همه کس، برای همه
همه جوره
the best all - around performance so far
همه کاره
an all - around performer
همه منظوره
an all - around tool
the best all - around performance so far
همه کاره
an all - around performer
همه منظوره
an all - around tool
کلمات دیگر: