1. The exhausted boy blundered through the woods.
پسر خسته با هیزم ها برخورد کرد
2. Sert's awkward apology could not make up for his serious blunder.
عذر خواهی ناجور "برت" نتوانست جبران اشتباه خیلی بدش را نماید
3. The general's blunder forced his army to a rapid retreat.
اشتباه بزرگ ژنرال، سپاه را وادار به عقب نشینی سریع نمود
4. a monumental blunder
یک گاف (اشتباه) رسوا کننده
5. to redeem a blunder
اشتباه را جبران کردن
6. the representatives howled at the blunder
آن اشتباه بزرگ فریاد اعتراض نمایندگان را بلند کرد.
7. the spider waits for the victim to blunder into the web
عنکبوت صبر می کند تا طعمه کورکورانه در تار گرفتار شود.
8. Youth is a blunder; manhood a struggle, old age a regret.
[ترجمه ترگمان]جوانی اشتباه است، مردانگی است، پیری است، پیری است
[ترجمه گوگل]جوانان غلط است؛ انسانیت یک مبارزه، پیری یک پشیمانی است
9. I fear lest we commit an inexcusable blunder.
[ترجمه ترگمان]از ترس اینکه مبادا مرتکب یک اشتباه نابخشودنی بشویم، می ترسم
[ترجمه گوگل]من ترسیدم که ما یک اشتباه غیر قابل انکار انجام دهیم
10. I think he made a tactical blunder by announcing it so far ahead of time.
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم با خبر دادن آن به زمان، اشتباه تاکتیکی کرده بود
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم او با اتهام تاکتیکی پیش از آن اعلام کرده است
11. A last-minute blunder cost them the match.
[ترجمه صالح] اشتباه دقیقه اخری برای آنها به بهای باخت مسابقه تمام شد.
[ترجمه ترگمان]یک اشتباه دقیقه آخر برای آن ها تمام شد
[ترجمه گوگل]یک اشتباه آخر دقیقه آنها را به مسابقه می اندازد
12. I made a terrible blunder in introducing her to my husband.
[ترجمه ترگمان]اشتباه بزرگی مرتکب شدم که او را به شوهرم معرفی کردم
[ترجمه گوگل]من در مورد معرفی او به شوهرم یک اشتباه وحشتناک ساختم
13. I've made an awful blunder.
[ترجمه ترگمان]اشتباه بزرگی مرتکب شدم
[ترجمه گوگل]من یک اشتباه افتضاح انجام دادم
14. An embarrassing blunder nearly blighted his career before it got off the ground.
[ترجمه ترگمان]یک اشتباه شرم آور نزدیک بود که کارش را خراب کند، قبل از اینکه از زمین بلند شود
[ترجمه گوگل]یک اشتباه خجالت آور قبل از اینکه از زمین بیرون بیاید تقریبا شلوغ شد
15. You just committed the blunder to end all blunders.
[ترجمه ترگمان]تو مرتکب اشتباهی شدی که همه blunders رو تموم کنی
[ترجمه گوگل]شما فقط مرتکب اشتباه شده اید که تمام خطاها را تمام کنید
16. He had made the most ancient blunder in the business quite off his own bat.
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین اشتباه خود را در این کار از چوب بیسبال خود ساخته بود
[ترجمه گوگل]او خیلی از اشکالاتی را که در سالهای اخیر در خیابیش اتفاق افتاده بود، ساخته بود
17. One problem relates to a tactical blunder by Swapo.
[ترجمه ترگمان]یک مشکل با یک اشتباه تاکتیکی توسط Swapo مرتبط است
[ترجمه گوگل]یک مشکل مربوط به یک سوء تفاهم تاکتیکی توسط Swapo است
18. It seems to be another public relations blunder by the government.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که این یک اشتباه عمومی دیگر از سوی دولت باشد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد یکی دیگر از خطرات روابط عمومی توسط دولت است
19. Blind thrushes in the wood blunder and drop on to the brown needles.
[ترجمه ترگمان]Blind رک ها در جنگل کورکورانه و به سوی سوزن قهوه ای حرکت می کردند
[ترجمه گوگل]ریزش های کثیف در گرده چوب و افتادن به سوزن های قهوه ای