کلمه جو
صفحه اصلی

evenly


بطورهمواریاصاف، بطورتساوی، بطور یک نواخت، ازروی بیطرفی

انگلیسی به فارسی

به‌طور مساوی، به‌طور یکنواخت، به‌طور هموار یا صاف


به طور مساوی


انگلیسی به انگلیسی

• smoothly; impartially, fairly; equally; calmly

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] به طور مساوی

مترادف و متضاد

on an even plane


Synonyms: smoothly, regularly, without bumps, uniformly, unvaryingly, steadily, constantly, placidly, tranquilly, fluently, on an even keel, levelly, straight


Antonyms: irregularly, unevenly, roughly


جملات نمونه

1. distributing the paint evenly over the paper
پخش کردن یکنواخت رنگ بر روی کاغذ

2. the country's wealth was not spread evenly amongst all
ثروت کشور بین همه متساویا تقسیم نشده بود.

3. She was fast asleep, breathing evenly.
[ترجمه ترگمان]او به خواب عمیقی فرورفته بود و به آرامی نفس می کشید
[ترجمه گوگل]او به سرعت خوابید، تنفس شدید

4. Arrange the tomato slices evenly on the top.
[ترجمه ترگمان]تکه های گوجه فرنگی را به طور مساوی در بالا مرتب کنید
[ترجمه گوگل]ترتیب تکه های گوجه فرنگی را به طور مساوی در بالای صفحه قرار دهید

5. Make sure the paint covers the surface evenly.
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که رنگ به طور مساوی سطح را پوشش دهد
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که رنگ سطح را به طور مساوی پوشش می دهد

6. Make sure the surface is evenly covered with paint.
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که سطح به طور مساوی با رنگ پوشیده شده باشد
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که سطح به طور مساوی با رنگ پوشانده شده است

7. The teams were evenly matched until two quick goals from Robson tipped the balance in favour of England.
[ترجمه ترگمان]این تیم ها تا زمانی که دو گل سریع از رابسون به نفع انگلستان بود، به طور مساوی تطبیق داده شدند
[ترجمه گوگل]تیم ها به طور یکسان با دو گل سریع از رابسون تعادل را به نفع انگلیس هدایت کردند

8. Congress is still evenly divided on the issue.
[ترجمه ترگمان]کنگره همچنان به طور مساوی به این مساله تقسیم شده است
[ترجمه گوگل]کنگره هنوز هم به طور مساوی در این مورد تقسیم شده است

9. The two teams seemed evenly matched but Arsenal came off second best .
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید دو تیم با هم برابری دارند اما آرسنال دومین نفر دوم است
[ترجمه گوگل]دو تیم به طور مساوی به نظر می رسیدند اما آرسنال دومین امتیاز را کسب کرد

10. Space your words evenly when you write.
[ترجمه ترگمان]وقتی می نویسی words را به هم وصل کن
[ترجمه گوگل]فضای کلمات خود را به طور مساوی زمانی که شما نوشتن

11. Turn the fish over so that it cooks evenly.
[ترجمه ترگمان]ماهی را به گونه ای تبدیل کنید که به طور مساوی بپزد
[ترجمه گوگل]ماهی را به طوری که آن را به طور مساوی آشپزی

12. The prospects for the country are fairly evenly balanced between peaceful reform and revolution.
[ترجمه ترگمان]چشم انداز کشور نسبتا به طور مساوی بین اصلاحات صلح آمیز و انقلاب متعادل است
[ترجمه گوگل]چشم اندازهای کشور نسبتا مساوی بین اصلاحات صلح آمیز و انقلاب متعادل است

13. Make sure the weight is evenly distributed.
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که وزن به طور مساوی توزیع شود
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که وزن به طور مساوی توزیع شده است

14. Government ministers are fairly evenly divided on this issue.
[ترجمه ترگمان]وزرای دولت به طور نسبتا مساوی به این مساله تقسیم شده اند
[ترجمه گوگل]وزیران دولت نسبت به این موضوع نسبتا نسبتا تقسیم شده اند

15. The financial burden will be more evenly shared.
[ترجمه ترگمان]فشار مالی به طور یکنواخت تر به اشتراک گذاشته خواهد شد
[ترجمه گوگل]بار مالی خواهد شد به طور مساوی به اشتراک گذاشته شده است

پیشنهاد کاربران

با خونسردی و آرامش

Equaly

بطور مساوی، بصورت برابر

به صورت یک نواخت
he pulled firmly and evenly


کلمات دیگر: