کلمه جو
صفحه اصلی

costing


(انگلیس) برآورد هزینه، محاسبه ی مخارج

انگلیسی به فارسی

(انگلیس) برآورد هزینه، محاسبه‌ی مخارج


هزینه کردن، ارزیدن، قیمت داشتن، ارزش داشتن


انگلیسی به انگلیسی

• pricing
a costing is the estimation of all the costs involved in something such as a project or business venture.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] هزینه یابی
[کامپیوتر] هزینه گذاری
[ریاضیات] هزینه یابی

جملات نمونه

1. costing
(انگلیس) برآورد هزینه،محاسبه ی مخارج

2. The token meter is operated by tokens costing £or £
[ترجمه ترگمان]این نشانه با استفاده از tokens به قیمت پوند و یا یورو مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]مترجم نشانگر با استفاده از نشانه های هزینه � یا � عمل می کند

3. It's costing them a lot of money to put their children through school.
[ترجمه ترگمان]\" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \"
[ترجمه گوگل]آنها هزینه زیادی برای قرار دادن فرزندان خود از طریق مدرسه می کنند

4. It's costing us a fortune in phone bills.
[ترجمه ترگمان]این برای ما هزینه یک پرداخت قبض تلفن را دارد
[ترجمه گوگل]این مبلغ را در صورتحساب های تلفن همراه به ما می دهد

5. The high rate of absenteeism is costing the company a lot of money.
[ترجمه ترگمان]میزان بالای غیبت هزینه زیادی برای شرکت دارد
[ترجمه گوگل]نرخ بالای غیبت در شرکت هزینه زیادی می کند

6. My car is costing me too much to run, so I'm going to trade down to a cheaper model.
[ترجمه ترگمان]ماشینم بیش از حد برای من هزینه دارد، بنابراین می خواهم به یک مدل ارزان تر تبدیل شوم
[ترجمه گوگل]ماشین من هزینه زیادی برای اجرا دارد، بنابراین من قصد دارم به یک مدل ارزانتر تبدیل شوم

7. Bad management could be costing this club a chance at the title.
[ترجمه ترگمان]مدیریت بد می تواند برای این باشگاه شانسی برای این عنوان داشته باشد
[ترجمه گوگل]مدیریت بد می تواند هزینه این باشگاه را در این عنوان به دست آورد

8. All these stoppages are costing the company a fortune.
[ترجمه ترگمان]تمام این stoppages برای شرکت بسیار گران تمام می شود
[ترجمه گوگل]تمام این وقفه ها به سود شرکت می پردازند

9. Fraud is thought to be costing software companies millions of dollars a year.
[ترجمه ترگمان]تصور می شود که کلاهبرداری ۱ میلیون دلار در سال برای شرکت های نرم افزاری هزینه داشته باشد
[ترجمه گوگل]تصور می شود تقلب در هزینه نرم افزارهای شرکت میلیون ها دلار در سال است

10. Here is a detailed costing of our proposals.
[ترجمه ترگمان]این یک هزینه دقیق برای پیشنهادها ما است
[ترجمه گوگل]در اینجا یک هزینه دقیق از پیشنهادات ما است

11. Such complacency is costing the company dear.
[ترجمه ترگمان]چنین رضایتی برای شرکت گران تمام می شود
[ترجمه گوگل]چنین خوشبینی هزینه این شرکت عزیز است

12. This procedure assumes the use of a standard costing system in an established product line.
[ترجمه ترگمان]این روش استفاده از یک سیستم \"هزینه یابی استاندارد\" را در یک خط تولید مشخص فرض می کند
[ترجمه گوگل]این روش استفاده از یک سیستم هزینه های استاندارد را در یک خط تولید تاسیس می کند

13. A mobile, inflatable planetarium costing £000 will now be used in the region by up to 000 pupils each year.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر یک دستگاه mobile بادی، inflatable planetarium برای هر سال در این منطقه مورد استفاده قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]در حال حاضر یک میلیون و 300 هزار سیاره به اندازه یک هزار و 200 سی سی در سال در دسترس خواهد بود

14. We recently handed over a paediatric endoscope, costing £200, to the unit.
[ترجمه ترگمان]ما به تازگی یک endoscope از کودکان را تحویل دادیم و ۲۰۰ پوند برای این واحد هزینه کردیم
[ترجمه گوگل]ما به تازگی یک آندوسکوپ اطفال را به مبلغ 200 پوند به واحد اختصاص دادیم

15. That will add 33% to its value without costing you a penny extra.
[ترجمه ترگمان]این کار ۳۳ درصد به ارزش آن اضافه خواهد کرد بدون اینکه یک پنی پول اضافی برای شما خرج کند
[ترجمه گوگل]این مبلغ 33٪ به ارزش آن افزوده خواهد شد بدون هزینه ای اضافی

پیشنهاد کاربران

تاثیر روی آینده یک کسب و کار

هزینه یابی
هزینه گذاری
قیمت گذاری


کلمات دیگر: