کلمه جو
صفحه اصلی

algebraic expression

انگلیسی به انگلیسی

• mathematical expression utilizing letters and other symbols often in equation form

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] عبارت جبری

جملات نمونه

1. An algebraic expression is one or more algebraic terms in a phrase.
[ترجمه ترگمان]یک عبارت جبری عبارت است از یک یا چند عبارت جبری
[ترجمه گوگل]یک عبارت جبری یک یا چند اصطلاح جبری در عبارت است
2. Write an algebraic expression for each verbal expression.
[ترجمه ترگمان]یک بیان جبری برای هر بیان شفاهی بنویسید
[ترجمه گوگل]یک عبارت جبری را برای هر عبارت کلامی بنویسید
3. In this paper we discuss the algebraic expression of involutory perspective in three-dimensional projective space.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، بیان جبری از دیدگاه involutory در فضای projective سه بعدی را مورد بحث قرار می دهیم
[ترجمه گوگل]در این مقاله، ما بیان جبری از دیدگاه invutory در فضای تصویری سه بعدی را مورد بحث قرار می دهیم
4. An algebraic expression showing that a quantity is greater than or less than another quantity.
[ترجمه ترگمان]یک بیان جبری نشان می دهد که یک کمیت بیشتر از مقدار دیگر است
[ترجمه گوگل]یک عبارت جبری نشان می دهد که یک مقدار بیشتر یا کمتر از مقدار دیگری است
5. An algebraic expression is a combination of constants and variables.
[ترجمه ترگمان]یک بیان جبری ترکیبی از ثوابت و متغیرهای است
[ترجمه گوگل]بیان جبری ترکیبی از ثابت ها و متغیرها است
6. A radical is an indicated root of an algebraic expression.
[ترجمه ترگمان]یک ریشه رادیکال، یک ریشه مشخص از یک بیان جبری است
[ترجمه گوگل]یک رادیکال ریشه ای مشخص از عبارت جبری است
7. I still can not perform the calculation in this algebraic expression.
[ترجمه ترگمان]من هنوز نمی توانم محاسبه در این حالت جبری را انجام دهم
[ترجمه گوگل]من هنوز نمیتوانم محاسبات را در این عبارت جبری انجام دهم
8. To find this angle, we first work out general algebraic expression for the range.
[ترجمه ترگمان]برای یافتن این زاویه، ابتدا بیان جبری کلی برای محدوده را انجام می دهیم
[ترجمه گوگل]برای پیدا کردن این زاویه، ابتدا بیان جبری کلی برای محدوده را انجام می دهیم

پیشنهاد کاربران

algebraic expression ( ریاضی )
واژه مصوب: عبارت جبری
تعریف: عبارت حاصل از تعدادی متناهی از اعمال جمع و تفریق و ضرب و تقسیم و به توان رساندن بر روی نمادهایی که معرف اعدادند
کلمات دیگر: