ذاتی، درونی، داخلی، توکار، درون ساخته، جزو ساختمان، غیر قابل انتقال، موجود در داخل چیزی
built in
ذاتی، درونی، داخلی، توکار، درون ساخته، جزو ساختمان، غیر قابل انتقال، موجود در داخل چیزی
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: constructed as a permanent part of a larger structure.
- a built-in refrigerator
[ترجمه یلدا] یک یخچال ساخت د اخل
[ترجمه Melis] یک یخچال توکار
[ترجمه ترگمان] یک یخچال ساخته شده در یخچال[ترجمه گوگل] یک یخچال ساخته شده است
• (2) تعریف: being an essential or preexisting element or quality.
- a built-in sense of humor
[ترجمه یلدا] یک حس شوخ طبعی ساختگی
[ترجمه Mohammad Mahdi] یک حس شوخ طبعی ذاتی
[ترجمه ترگمان] یک حس شوخ طبعی ساخته شده[ترجمه گوگل] یک حس شوخ طبعی ساخته شده است
• built-in devices or features are included in something as an essential part of it.
دیکشنری تخصصی
[عمران و معماری] غیرقابل انتقال
[ریاضیات] سرخود، تعبیه شده
[ریاضیات] سرخود، تعبیه شده
پیشنهاد کاربران
یک قسمت داخلی از یک وسیله یا ساختار
تو کار
توکار ، داخلی ، ذاتی و . . . بسته به جمله معانیش متفاوته
تعبیه شده
Forming part of sth, and not separating form it
It 's a word processor with a built_in spellcheker
It 's a word processor with a built_in spellcheker
جاسازی شده
درون ساخت
نهادینه
مبتنی بر
ذاتی
Innate
Innate
نهفته
فابریک.
ماشین بازها زیاد ازش استفاده می کنن.
فلان آپشن فابریکه یا فابریک کارخونه است.
منظورشون همین Built - in هست.
ماشین بازها زیاد ازش استفاده می کنن.
فلان آپشن فابریکه یا فابریک کارخونه است.
منظورشون همین Built - in هست.
پیش فرض
کلمات دیگر: