کلمه جو
صفحه اصلی

pertinently


بطور شایسته، چنانکه مربوط باشد، بطور مقتضی، بموقع، بامناسبت، درست

انگلیسی به فارسی

متضمن


انگلیسی به انگلیسی

• relevantly, fittingly, appropriately

جملات نمونه

1. After analyzed accident producing factors, pertinently bring forward precautionary measures.
[ترجمه ترگمان]پس از تجزیه و تحلیل عوامل تولید کننده تصادفی، pertinently اقدامات احتیاطی را مطرح نمودند
[ترجمه گوگل]پس از تجزیه و تحلیل عوامل ایجاد کننده حوادث، اقدامات احتیاطی لازم صورت پذیرد

2. Pertinently pointed out the government, enterprises and industry association shall adopt measures.
[ترجمه ترگمان]pertinently اشاره کرد که دولت، شرکت ها و اتحادیه صنعتی باید تدابیری را اتخاذ کنند
[ترجمه گوگل]به راستی دولت اشاره کرد، شرکت ها و انجمن صنعت باید اقدامات لازم را اتخاذ کنند

3. Where had they learned all this, or, more pertinently,(Sentence dictionary) why had they remembered it?
[ترجمه ترگمان]آن ها همه اینها را از کجا یاد گرفته اند، یا، pertinently، (فرهنگ لغت نامه)چرا آن را به یاد داشتند؟
[ترجمه گوگل]کجا این همه این را یاد گرفتند، یا، به ترتیب، (دیکشنری حکم) چرا آنها آن را به یاد داشتند؟

4. My dissertation also pertinently states the existing problems and the ameliorated Methods: Used in the system.
[ترجمه ترگمان]رساله من همچنین به بیان مشکلات موجود و روش های ameliorated می پردازد: استفاده در سیستم
[ترجمه گوگل]پایان نامه من نیز به صراحت بیان مشکلات موجود و روش های به کار رفته در سیستم را بهبود می بخشد

5. As pertinently, Chinese savers are shifting more money into higher - yielding term deposits, again increasing funding . . .
[ترجمه ترگمان]به عنوان pertinently، پس انداز کنندگان چینی پول بیشتری را در سپرده های بلند مدت جابجا می کنند و دوباره بودجه را افزایش می دهند
[ترجمه گوگل]به طور خاص، ذخیره کنندگان چینی پول بیشتری را به سپرده های بلند مدت ترجیح می دهند و دوباره افزایش سرمایه را افزایش می دهند

6. "I know it pertinently, " replied the protonotary.
[ترجمه ترگمان]the جواب داد: من این را می دانم
[ترجمه گوگل]'من آن را به طور مشخص می دانم،' protonotary پاسخ داد

7. It is one thing to speak much and another to speak pertinently.
[ترجمه ترگمان]حرف زدن و حرف زدن یک چیز دیگر است
[ترجمه گوگل]این یک چیز است که صحبت می کند و دیگری به طور صریح صحبت می کند

8. The report examines the causes of rising unemployment, and, more pertinently, offers some solutions.
[ترجمه ترگمان]این گزارش علل افزایش بیکاری را بررسی می کند، و،، راهکارهایی را ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]این گزارش، علل افزایش بیکاری را مورد بررسی قرار می دهد، و در موارد خاص، راه حلی ارائه می دهد

9. It is one thing to speak much and another speak pertinently.
[ترجمه ترگمان]حرف زدن و حرف زدن دیگری است
[ترجمه گوگل]یکی از چیزهایی است که صحبت می کنیم و دیگری به طور خاص صحبت می کنیم

10. "If we pay players, how far do we go?" Gresson asked pertinently.
[ترجمه ترگمان]\"اگر ما به بازیکنان پرداخت کنیم، ما چقدر راه می رویم؟\" Gresson از pertinently پرسید: \" \" \"
[ترجمه گوگل]'اگر ما بازیکنان را بپردازیم، چقدر می رویم؟' جرسون پرسید: از نظر شما؟

11. These problems have seriously affected the normal Chinese nonferrous metal products export order, it is necessary to study, pertinently find appropriate solution.
[ترجمه ترگمان]این مشکلات به طور جدی بر صادرات محصولات فلزی nonferrous چینی تاثیر گذاشته است، که برای مطالعه لازم است، pertinently راه حل مناسبی پیدا کنند
[ترجمه گوگل]این مشکلات جدی بر صادرات سفارشات فلزات غیر آهنی چینی متمرکز شده است، لازم است که مطالعه شود، به طور مناسب راه حل مناسب پیدا کند

12. As being known from the structure and electrocircuit examination of TRC, it should be examined pertinently by reading out the failure codes when there is failure in circuit system.
[ترجمه ترگمان]همانطور که از ساختار و بررسی های electrocircuit TRC شناخته می شود، باید با خواندن کده ای شکست در زمانی که در سیستم مدار شکست وجود دارد، با دقت بررسی شود
[ترجمه گوگل]به عنوان شناخته شده از ساختار و بررسی electrocircuit TRC، آن را باید با توجه به خواندن از کدهای شکست زمانی که شکست در سیستم مدار است

پیشنهاد کاربران

به درستی


کلمات دیگر: