کلمه جو
صفحه اصلی

sketchy


معنی : ناقص، از روی عجله، سطحی، عاری از جزئیات
معانی دیگر : ناتمام، نابسنده، سرسری، وابسته به تصویر کلی (عاری از جزئیات)، گرته ای، گزاره ای، پیش نقشی، سردستی

انگلیسی به فارسی

عاری از جزئیات


سردستی، از روی عجله، ناقص، سطحی


تکه تکه، ناقص، عاری از جزئیات، از روی عجله، سطحی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: sketchier, sketchiest
مشتقات: sketchily (adv.), sketchiness (n.)
(1) تعریف: giving only outlines or major points; like a sketch.
مترادف: brief, capsule, skeletal, summary
متضاد: detailed, in-depth, thorough
مشابه: compact, concise, succinct, thumbnail

(2) تعریف: incomplete, imperfect, or slight.
مترادف: crude, meager, rough, scanty, skimpy
مشابه: cursory, imperfect, imprecise, incomplete, inexact, insufficient, rudimentary, shallow, slight, uncertain, vague

- a sketchy understanding of the topic
[ترجمه ترگمان] یک درک ناقص از موضوع
[ترجمه گوگل] درک روشنی از موضوع

(3) تعریف: (informal) suspicious, unsavory.

- You may trust him, but he seems a bit sketchy to me.
[ترجمه Fatemeh Sk] تو ممکنه بهش اعتماد داشته باشی، ولی اون برای من یکم مشکوک به نظر میرسه
[ترجمه ترگمان] شاید به اون اعتماد کنی، اما به نظر من یه کم چرت و پرته
[ترجمه گوگل] شما ممکن است به او اعتماد داشته باشید، اما به نظر می رسد کمی برای من مناسب است

• rough, crude, serving as a basic outline; incomplete; superficial
sketchy knowledge or accounts of something are not complete because they do not have many details.

مترادف و متضاد

ناقص (صفت)
rudimentary, malformed, incorrect, faulty, defective, fragmentary, mutilate, half-baked, imperfect, incomplete, sketchy, skimpy, half, imperfective, manque, roughcast

از روی عجله (صفت)
sketchy, expeditious, precipitous

سطحی (صفت)
surface, superficial, sketchy, skin-deep, planar, shallow

عاری از جزئیات (صفت)
sketchy

rough, incomplete


Synonyms: coarse, crude, cursory, defective, depthless, faulty, imperfect, inadequate, insufficient, introductory, outline, perfunctory, preliminary, scrappy, shallow, skimpy, slight, superficial, uncritical, unfinished, vague


Antonyms: complete, detailed, finished, full


جملات نمونه

1. his knowledge of geography is sketchy
دانش او در جغرافی سطحی است.

2. Details of the accident are still sketchy .
[ترجمه ترگمان]جزئیات این حادثه هنوز ناقص است
[ترجمه گوگل]اطلاعات مربوط به حادثه هنوز مشخص نیست

3. Details of what actually happened are still sketchy.
[ترجمه ترگمان]جزئیات آنچه که در واقع رخ داد هنوز ناقص است
[ترجمه گوگل]جزئیات آنچه که در واقع اتفاق افتاده است، هنوز مشخص است

4. So far we only have sketchy information about what caused the explosion.
[ترجمه ترگمان]تاکنون ما تنها اطلاعات ناقص درباره آنچه باعث انفجار شده است داریم
[ترجمه گوگل]تا کنون ما فقط اطلاعاتی در مورد آنچه انفجار ایجاد کردیم، داریم

5. Information about the crisis was sketchy and hard to get.
[ترجمه ترگمان]اطلاعات مربوط به این بحران ناقص و سخت بود
[ترجمه گوگل]اطلاعات در مورد بحران چشمانداز و سخت بود

6. He gave us only a very sketchy account of his visit.
[ترجمه ترگمان]فقط شرح مختصری از آمدنش را به ما داد
[ترجمه گوگل]او فقط یک گزارش بسیار جالب از سفر خود به ما داد

7. Your essay gives a rather sketchy treatment of the problem.
[ترجمه ترگمان]مقاله تو یه درمان نسبتا ناقص از مشکل ایجاد می کنه
[ترجمه گوگل]مقاله شما به درمان نادرستی از مشکل کمک می کند

8. So, out came the plans, very sketchy, but a start.
[ترجمه ترگمان]خب، نقشه مون خیلی کم بود اما از اول شروع شد
[ترجمه گوگل]بنابراین، برنامه ها بسیار پیچیده بود، اما یک شروع بود

9. Meanwhile the Midland's board was only allowed sketchy details about the breakneck expansion.
[ترجمه ترگمان]در این ضمن، هییت مدیره Midland تنها برای جزییات sketchy در مورد گسترش breakneck مجاز بود
[ترجمه گوگل]در همین حال هیئت مدیره میدلند تنها جزئیات دقیق درباره گسترش انفجار را اجازه داد

10. Background sketchy, certainly no criminal record.
[ترجمه ترگمان]، بدون سابقه، بدون سابقه جنایی
[ترجمه گوگل]سابقه طرح، قطعا هیچ سابقه کیفری

11. What does this sketchy historical record suggest for today's number one power?
[ترجمه ترگمان]این سابقه تاریخی ناقص برای شماره امروز یک قدرت چیست؟
[ترجمه گوگل]این رکورد تاریخی اسطوره ای برای قدرت شماره یک امروز نشان می دهد؟

12. The skull was a leering, bleached thing with sketchy ridge-lines, the sword sort of shiny in silver-white thread, the snake convincingly constrictor-looking, the eagles strikingly noble and angry.
[ترجمه ترگمان]جمجمه یک وری شده بود و آن چیز سفید و سفید بود، با خطوطی که به طور ناقص در آن دیده می شد، شمشیری که با نخ سفید نقره ای براق بود، و عقاب به شکل بی نهایت زیبا و بسیار خشمگین و بسیار خشمگین بود
[ترجمه گوگل]جمجمه یک چیز جالب و ملایم است که با خطوط خطی مشخص، شمشیری از درخشش نقره ای و سفید است، مار به طور قانع کننده تنگ نظرانه، عقاب ها به طور قابل توجهی نجیب و عصبانی است

13. Our information on Israeli intentions was sketchy.
[ترجمه ترگمان]اطلاعات ما در مورد اهداف اسرائیل ناقص بود
[ترجمه گوگل]اطلاعات ما در مورد نیت های اسرائیلی طرح ریزی شده بود

14. It was a sketchy, inadequate and dangerous scheme.
[ترجمه ترگمان]این یک نقشه ناقص و ناقص و خطرناک بود
[ترجمه گوگل]این یک طرح ناقص، ناکافی و خطرناک بود

15. We managed to piece together the truth from several sketchy accounts.
[ترجمه ترگمان]ما تونستیم حقیقت رو از چند تا حساب ناقص کنار هم جمع کنیم
[ترجمه گوگل]ما توانستیم حقیقت را از چندین حساب اسکاتلندی بخوانیم

His knowledge of geography is sketchy.

دانش او در جغرافی سطحی است.


پیشنهاد کاربران

کُلی، غیردقیق، نه چندان دقیق، ناکافی، ناقص، نا تمام، معیوب، کاستی دار

ناقص

مشکوک . . . در مکالمات محاوره استفاده میشود

دهاتی

مبهم
ناتمام
نامطمئن
نادقیق


Unsafe
نا امن


کلمات دیگر: