کلمه جو
صفحه اصلی

push up


ورزش : شنا روى زمین، بالا فشردنی

انگلیسی به فارسی

بالا بردن، بالا فشردنی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a form of exercise, or a single act, in which a person lies on the stomach and raises and lowers the body using the arm muscles.

• apply force in an upward direction, thrust
a push-up is the same as a press-up; used in american english.
exercise in which one rests on the belly and lifts the body by straightening the arms

جملات نمونه

1. Any shortage could push up grain prices.
[ترجمه ترگمان]هر گونه کمبود می تواند منجر به افزایش قیمت گندم شود
[ترجمه گوگل]هر کمبودی می تواند قیمت دانه را افزایش دهد

2. Shops are no longer allowed to push up their prices whenever they want.
[ترجمه ترگمان]هر زمان که بخواهند فروشگاه ها مجاز به بالا بردن قیمت خود نیستند
[ترجمه گوگل]فروشگاه ها مجاز به افزایش قیمت ها هر زمان که بخواهند نیستند

3. The increase in demand for borrowing will push up rates.
[ترجمه ترگمان]افزایش تقاضا برای استقراض، نرخ را افزایش خواهد داد
[ترجمه گوگل]افزایش تقاضا برای قرض گرفتن موجب افزایش نرخ بهره خواهد شد

4. Telegraph poles push up into the living quarters protecting folk from the fickle rising seas.
[ترجمه ترگمان]تیره ای تلگراف به مقر زنده از مردم که از دریاهای دمدمی rising محافظت می کنند بالا می روند
[ترجمه گوگل]قطبهای تلگراف به داخل محوطه زندگی میپردازند تا مردم را از دریاهای در حال بالا رفتن محافظت کنند

5. Push up all in-between needles on the back bed.
[ترجمه ترگمان] بین سوزن ها رو تخت پشتی فشار بده
[ترجمه گوگل]همه سوزن ها را در تخت عقب فشار دهید

6. Handle down. Push up all in-between needles on the front bed.
[ترجمه ترگمان] حل شد بین سوزن ها رو تخت جلویی فشار بده
[ترجمه گوگل]دستگیره همه ی بین سوزن ها را روی تخت جلو فشار دهید

7. Knit three rows, * push up needles marked X on the back bed, knit one row.
[ترجمه ترگمان]در سه ردیف، * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
[ترجمه گوگل]سه ردیف را بچسبانید، * سوزن های فشار دار X را روی تخت عقب قرار دهید، یک ردیف را بکشید

8. Headstones, obituary notices and catering can push up bills sharply.
[ترجمه ترگمان]آگهی ترحیم، آگهی ترحیم و تهیه غذا می تواند اسکناس ها را به سرعت بالا بگیرد
[ترجمه گوگل]سربرگ ها، آگهی های متوفی و ​​غذا می توانند صورتحساب را به شدت افزایش دهند

9. Gardener, for the big push up the middle on defense?
[ترجمه ترگمان]باغبان، برای دفاع از وسط دفاع؟
[ترجمه گوگل]Gardener، برای فشار بزرگ تا میانه در دفاع؟

10. And as we all know, bids push up share prices.
[ترجمه ترگمان]و همانطور که همه ما می دانیم، پیشنهادها قیمت سهام را بالا می برد
[ترجمه گوگل]و همانطور که همه ما می دانیم، پیشنهادات قیمت سهام را افزایش می دهد

11. Keep both legs taut and straight and gently push up with both arms.
[ترجمه ترگمان]هر دو پاها را محکم و محکم نگه دارید و به آرامی با هر دو دست فشار دهید
[ترجمه گوگل]هر دو پا را هر دو دست ببندید و به آرامی به آرامی فشار دهید

12. On such capital-intensive projects, any over-runs can rapidly push up the overall costings.
[ترجمه ترگمان]در چنین پروژه هایی که سرمایه زیادی دارند، هر کدام از این پروژه ها می توانند به سرعت کل سیستم را فشار دهند
[ترجمه گوگل]در چنین پروژه های سرمایه ای شدید، هر گونه بیش از حد اجرا می تواند به سرعت به افزایش هزینه های کلی

13. Push up needles for full needle rib.
[ترجمه ترگمان]سوزن سرنگ را با دنده پر سرنگ فشار بده
[ترجمه گوگل]فشار سوزن را برای سوزن کامل فشار دهید

14. But lower mortgage rates for everyone else just push up the price of homes.
[ترجمه ترگمان]اما نرخ های رهن کم تر برای هر کس دیگری باعث بالا رفتن قیمت خانه ها می شود
[ترجمه گوگل]اما نرخ وام مسکن پایین تر برای هر کس دیگر فقط قیمت خانه را افزایش می دهد

15. Push up 60 needles on both beds and cast on over all needles.
[ترجمه ترگمان]۶۰ سوزن را روی هر دو تخت خواب فشار دهید و روی تمام سوزن ها اعمال کنید
[ترجمه گوگل]60 سوزن را روی هر دو تخت فشار داده و روی تمام سوزنها قرار دهید

16. Hand conditioning: knuckle push-ups, taking care to keep the body straight.
[ترجمه ترگمان]شرط بستن با دست: فشار بالا، گرفتن مراقبت برای نگه داشتن بدن
[ترجمه گوگل]تهویه مطبوع دست تهویه دست، مراقبت برای نگه داشتن بدن مستقیما

17. Then it was double time to the mess hall, and chin-ups and push-ups outside.
[ترجمه ترگمان]بعد نوبت به سالن شلوغ رسید و چانه و ups بیرون آمد
[ترجمه گوگل]سپس آن زمان دو بار به سالن غذاخوری و چن یو پی اس و فشردن خارج از آن دو برابر شد

18. Then he did exercises he had learned in the Armystraddle jumps, deep knee bends, sit-ups and push-up.
[ترجمه ترگمان]سپس او تمرین هایی را انجام داد که در پرش ارتفاع، خم زانو، خم نشستن و بالا بردن زانو یاد گرفته بود
[ترجمه گوگل]سپس او تمریناتی را که او در جهش Armystraddle، خم شدن زانوی عمیق، نشستن و فشار دادن آموخته بود، انجام داد

19. Sometimes his thinking failed altogether and he found himself doing push-ups instead.
[ترجمه ترگمان]گاهی به فکر فرو می رفت و او خودش را پیدا می کرد که به جای آن شنا کند
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات تفکرش به طور کامل ناکام می ماند و او متوجه می شود که او به جای آن push-ups است

20. It is followed by traditional push-ups.
[ترجمه ترگمان]این روش با فشار push سنتی دنبال می شود
[ترجمه گوگل]این به دنبال سوزی های سنتی است

21. I would start shaving regularly, taking fruit salts in the morning, and doing push-ups before breakfast; no naps.
[ترجمه ترگمان]من خودم را مرتب اصلاح می کردم و قبل از صبحانه نمک های میوه مصرف می کردم و قبل از صبحانه شنا می کردم
[ترجمه گوگل]من شروع به اصلاح شدن می کنم، صبحانه را با نمک میوه می برم و قبل از صبحانه انجام می دهم بدون خوابیدن

22. With that mind-set, everything else becomes secondary to the ability to deliver the next quarterly earnings push-up.
[ترجمه ترگمان]با توجه به آن مجموعه ذهنی، همه چیز دیگر به توان ثانویه به توانایی ارائه فشار نسبی سه ماهه بعدی تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]با استفاده از این ذهنیت، همه چیز دیگر به توانایی ارائه درآمد سه ماهه بعدی در آینده منجر خواهد شد

23. A beginner starts with about 25 push-ups and then gradually over the following months builds the count up to 100.
[ترجمه ترگمان]یک مبتدی با حدود ۲۵ بار حرکت آغاز می کند و سپس به تدریج طی ماه های بعد تعداد آن ها به ۱۰۰ می رسد
[ترجمه گوگل]یک مبتدی با حدود 25 بیدرنگ شروع می کند و سپس در ماه های بعد به تدریج شمارش را تا 100 برابر می کند

24. Even the opening titles rolled over some naked panting, which merely turned out to be Levin doing his morning push-ups.
[ترجمه ترگمان]حتی the که تازه شروع به نفس کشیدن کرده بودند، نفس نفس زنان به راه افتاد، که صرفا به له وین تبدیل شد
[ترجمه گوگل]حتی عناوین افتتاحیه بر روی برخی از تنفس های برهنه، که تنها به نظر می رسید لویین روزهای سختی را سپری می کرد

25. Start in pushup position, but with your shins on a Swiss ball.
[ترجمه ترگمان]در موقعیت pushup شروع کنید، اما با پای خود در یک مجلس رقص سوئیسی
[ترجمه گوگل]در موقعیت فشار قرار دهید، اما با سینه های خود در یک توپ سوئیس

26. The opposite of a pushup list.
[ترجمه ترگمان]نقطه مقابل یک لیست pushup
[ترجمه گوگل]مخالفت با یک لیست فشار

27. Do challenges, like races or pushup or pullup challenges.
[ترجمه ترگمان]چالش های مانند مسابقات اسب دوانی یا pushup یا چالش های pullup را به چالش بکشید
[ترجمه گوگل]چالش هایی مانند مسابقات و یا چالش های فشار و یا پاکسازی را انجام دهید

28. Pushup list: A list of items that each additional item stored is placed at the end of the list.
[ترجمه ترگمان]فهرست Pushup: فهرست اقلامی که هر یک از اقلام اضافی ذخیره شده در انتهای لیست قرار داده می شود
[ترجمه گوگل]فهرست Pushup لیستی از اقلام است که هر مورد اضافی ذخیره شده در انتهای لیست قرار می گیرد

29. When you reach the floor assume pushup position to the starting point.
[ترجمه ترگمان]زمانی که به زمین می رسید، موقعیت pushup را به نقطه شروع در نظر بگیرید
[ترجمه گوگل]هنگامی که به طبقه می رسید، موضع فشار را به نقطه شروع می رسانید

30. How do you feel about a pushup bra?
[ترجمه ترگمان]چه حسی در مورد سینه بالا رفتن داری؟
[ترجمه گوگل]شما در مورد یک سینه بند فشار قوی احساس می کنید؟

پیشنهاد کاربران

بارفیکس
کششی بالا

فشار آوردن

افزایش دادن ( مخصوصا در مورد قیمت کالا یا خدمات )
Any shortage could push up prices

واحد زمینشناسی که بین دو گسل رانده واگرا ( دارای شیب مخالف هم ) به سمت بالا حرکت کرده باشد

واحد سنگی یا یک واحد زمینشناسی که بین دوگسل رانده با شیب مخالف هم به سمت بالا حرکت کرده باشد . همچنین در گسل های امتداد لغز راست پله راست گرد و گسل های چپ پله چپ گرد ظاهر می شود.

بارفیکس رفتن

حرکات شنا سوئدی و اقسامش

شنا ( در ورزش )

Push - up bra :
Push - up bras are designed to fetishize the breasts and turn them into sex objects, squeezing them together to create the appearance of a buttocks, which is a sexual signal to attract men. Call it “butt breasts”. In a culture where breasts are hyper - sexualized, pushing them together gets attention, stares, and suggests that the wearer is trying to attract a mate.


کلمات دیگر: