عدم همکاری
uncooperative
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: not willing to work with others or comply with external demands, esp. reasonable demands.
• متضاد: amenable, biddable, cooperative, tame
• مشابه: disobedient, maverick, recalcitrant, stubborn
• متضاد: amenable, biddable, cooperative, tame
• مشابه: disobedient, maverick, recalcitrant, stubborn
- The new manager attempted to establish stricter policies, and she found many of her staff uncooperative.
[ترجمه ترگمان] مدیر جدید تلاش کرد تا سیاست های سخت تری ایجاد کند، و او بسیاری از کارکنان خود را بدون هم کاری یافت
[ترجمه گوگل] مدیر جدید سعی در ایجاد سیاست های سخت تر داشت و بسیاری از کارکنان او را ناسازگار می دانستند
[ترجمه گوگل] مدیر جدید سعی در ایجاد سیاست های سخت تر داشت و بسیاری از کارکنان او را ناسازگار می دانستند
• not cooperative, not willing to work together
if someone is uncooperative, they make no effort at all to help other people.
if someone is uncooperative, they make no effort at all to help other people.
جملات نمونه
1. I found him rude and uncooperative.
[ترجمه ترگمان] من اون رو خشن و هم کاری پیدا کردم
[ترجمه گوگل]من او را بی ادب و ناسازگار یافتم
[ترجمه گوگل]من او را بی ادب و ناسازگار یافتم
2. She became uncooperative: unwilling to do her homework or help with any household chores.
[ترجمه مهدخت] ناسازگار شده بود، تمایلی برای انجام تکالیفش و انجام کارهای خانه نداشت.
[ترجمه ترگمان]او uncooperative (uncooperative)شد: نمی خواهد تکالیفش را انجام دهد یا به کاره ای خانه کمک کند[ترجمه گوگل]او ناخوشایند برای انجام تکالیف خود یا کمک به کارهای خانگی انجام داد
3. She was an aggressive and uncooperative child.
[ترجمه ترگمان] اون یه بچه تهاجمی و اهل هم کاری بود
[ترجمه گوگل]او یک کودک پرخاشگر و ناسازگار بود
[ترجمه گوگل]او یک کودک پرخاشگر و ناسازگار بود
4. It would not facilitate matters if you were uncooperative.
[ترجمه ترگمان]اگر هم کاری نکرده بودید، این کار آسان نخواهد بود
[ترجمه گوگل]در صورت عدم همکاری، مسائل را تسهیل نخواهید کرد
[ترجمه گوگل]در صورت عدم همکاری، مسائل را تسهیل نخواهید کرد
5. Why are you being so uncooperative? I don't need this aggro.
[ترجمه ترگمان]چرا این قدر هم کاری نمی کنی؟ من این aggro لازم ندارم
[ترجمه گوگل]چرا اینقدر ناسازگار هستید؟ من به این aggro نیاز ندارم
[ترجمه گوگل]چرا اینقدر ناسازگار هستید؟ من به این aggro نیاز ندارم
6. Investigators have been stymied by uncooperative witnesses.
[ترجمه ترگمان]Investigators با شاهدان هم کاری نکرده اند
[ترجمه گوگل]محققان با شاهدان غیرمعمول روبرو شده اند
[ترجمه گوگل]محققان با شاهدان غیرمعمول روبرو شده اند
7. Professionals respond to reluctant, uncooperative or culturally different patients by unconsciously spending less time with them.
[ترجمه ترگمان]متخصصان به اکراه، uncooperative یا از لحاظ فرهنگی به بیماران مختلف واکنش نشان می دهند و آن ها را به طور ناخواسته با آن ها سپری می کنند
[ترجمه گوگل]حرفه ای ها به طور ناخودآگاه صرف زمان کمتری با آنها می کنند
[ترجمه گوگل]حرفه ای ها به طور ناخودآگاه صرف زمان کمتری با آنها می کنند
8. Hubbel has been a very uncooperative witness.
[ترجمه ترگمان]اف بی آی شاهد هم کاری خوبی بوده
[ترجمه گوگل]Hubbel یک شاهد بسیار غیرمستقیم بوده است
[ترجمه گوگل]Hubbel یک شاهد بسیار غیرمستقیم بوده است
9. Women with uncooperative husbands were forced to resort either to wiles such as these or to abortion.
[ترجمه ترگمان]زنانی که همسرانشان را uncooperative، مجبور به متوسل شدن به wiles مانند این یا سقط جنین شدند
[ترجمه گوگل]زنان با شوهرهای غیر همجنسگرای مجبور به استفاده از این افراد یا سقط جنین شدند
[ترجمه گوگل]زنان با شوهرهای غیر همجنسگرای مجبور به استفاده از این افراد یا سقط جنین شدند
10. The girl was sullen and uncooperative.
[ترجمه ترگمان]دخترک عبوس بود و هم کاری نمی کرد
[ترجمه گوگل]دختر خجالتی و ناسازگار بود
[ترجمه گوگل]دختر خجالتی و ناسازگار بود
11. Many of the older patients are uncooperative and difficult for the nurses to handle.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از بیماران مسن تر، هم کاری نمی کنند و برای پرستاران دشوار است
[ترجمه گوگل]بسیاری از بیماران مسن تر از همکاری و نارضایتی پرستاران هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از بیماران مسن تر از همکاری و نارضایتی پرستاران هستند
12. The witness was extremely uncooperative.
[ترجمه ترگمان] شاهد خیلی هم کاری نکرده بود
[ترجمه گوگل]شاهد بسیار ناسازگار بود
[ترجمه گوگل]شاهد بسیار ناسازگار بود
13. For four days, authorities struggled with uncooperative weather conditions that kept divers idle and with equipment problems.
[ترجمه ترگمان]به مدت چهار روز، مقامات با شرایط جوی uncooperative که غواصان را بی کار نگه داشته و مشکلات تجهیزات را حفظ می کرد، دست و پنجه نرم می کردند
[ترجمه گوگل]برای چهار روز، مقامات با شرایط آب و هوایی ناسازگار مبارزه می کردند که موجب شده بود غواصان بی نظیر و با مشکلاتی در زمینه تجهیزات مواجه شوند
[ترجمه گوگل]برای چهار روز، مقامات با شرایط آب و هوایی ناسازگار مبارزه می کردند که موجب شده بود غواصان بی نظیر و با مشکلاتی در زمینه تجهیزات مواجه شوند
14. His body was uncooperative enough without further restricting it.
[ترجمه ترگمان]بدنش به اندازه کافی کار نکرده بود که خفه شود
[ترجمه گوگل]بدن او به اندازه کافی بدون هماهنگی بدون محدود کردن آن بود
[ترجمه گوگل]بدن او به اندازه کافی بدون هماهنگی بدون محدود کردن آن بود
15. When Leiber called Stoller, the composer was initially uncooperative.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که Leiber به Stoller (Stoller)رسید، این آهنگساز در ابتدا uncooperative بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که لایبر به نام استولر، آهنگساز در ابتدا ناسازگار بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که لایبر به نام استولر، آهنگساز در ابتدا ناسازگار بود
پیشنهاد کاربران
غیر مشارکتی - فردی
کسی که مایل به همکاری با دیگران نیست
مصر، سرسخت
مصر، سرسخت
همکاری گریز
نا کارآمد
ناهماهنگ ( در همکاری )
دم آقای نیما گرم که در قالب یک کلمه، معادل uncooperative رو نوشته: "همکاری گریز". از نظر من، بهترین معادل هست و معنا رو می رسونه.
کلمات دیگر: