کلمه جو
صفحه اصلی

pounding


کوبش، کوبیدن، له و لورده سازی

انگلیسی به فارسی

کوبش، کوبیدن، له‌و‌لورده‌سازی


تپش، زدن، کوبیدن، ساییدن، ارد کردن، بصورت گرد در اوردن، با مشت زدن


انگلیسی به انگلیسی

• (slang) downfall, defeat; beating, thrashing, hitting
overwhelming, crushing, smashing

جملات نمونه

1. pounding
کوبش،کوبیدن،له و لورده سازی

2. the insistent pounding of waves
کوبش های پی در پی امواج

3. the barbarians are pounding at the gates of civilization
بربرها بر دروازه های تمدن می کوبند.

4. the engine was pounding
موتور تپ تپ می کرد.

5. the peal of those guns pounding my city
غرش آن توپ هایی که شهر مرا می کوبیدند

6. I could feel my heart pounding in my chest .
[ترجمه ترگمان]می توانستم ضربان قلبم را در سینه ام احساس کنم
[ترجمه گوگل]من می توانستم قلبم را در قفسه سینه تلخ کنم

7. Manchester United took a real pounding.
[ترجمه ترگمان]منچستر یونایتد ضربه محکمی خورد
[ترجمه گوگل]منچستر یونایتد یک تپه واقعی را گرفت

8. For eons,the pounding waves ate away at the shoreline.
[ترجمه ترگمان]برای قرن ها، امواج مغزی که در خط ساحلی می خوردند، می خوردند
[ترجمه گوگل]برای اونی، امواج تپش در کنار ساحل خوردند

9. The speaker gesticulated by raising his arms, pounding the desk, and stamping his foot.
[ترجمه ترگمان]سخنران در حالی که دست ها را بلند می کرد، سر خود را به روی میز می کوبید و پای خود را به زمین می کوبید، سر تکان می داد
[ترجمه گوگل]سخنران با بالا بردن اسلحه های خود، تکان دادن میز و تکه تکه کردن پا خود را

10. She could feel her heart pounding painfully as she finished the race.
[ترجمه ترگمان]وقتی مسابقه را تمام کرد، قلبش به طرز دردناکی می تپید
[ترجمه گوگل]او می تواند احساس درد قلب او را دردناک به عنوان او به پایان رسید مسابقه

11. The Rolling Stones were pounding out one of their old numbers.
[ترجمه ترگمان]سنگ های تیز یکی از آن شماره ها را به صدا درآورده بودند
[ترجمه گوگل]سنگ های نوردی یکی از شماره های قدیمی خود را از بین بردند

12. My head is pounding.
[ترجمه ترگمان]سرم دارد به شدت می زند
[ترجمه گوگل]سرم تند است

13. She came at him, pounding her fists against his chest.
[ترجمه ترگمان]او به سوی او آمد و مشت خود را روی سینه اش می کوبید
[ترجمه گوگل]او به او آمد، مشت هایش را در برابر سینه اش زد

14. He spent the next six months pounding the pavement in search of a job.
[ترجمه ترگمان]شش ماه بعد را در پیاده روی به جستجوی کار گذراند
[ترجمه گوگل]او شش ماه دیگر را صرف شستشوی پیاده رو در جستجوی شغل کرد

پیشنهاد کاربران

تپش ، ضربه ، خرد کردن

( صدای ) تاق تاق
آسیب
شکست سخت
حمله

مورد حمله قراردادن


صفت ) به معنای تپنده
The pounding heart
قلب تپنده!

به معنی march یا پیمودن هم معنی میده
He spent the next six months pounding the pavement in search of a job.

گله داری

تلمبه زدن در معنای دومش


کلمات دیگر: